پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: حسین یکشنبه، ۱ اسفند ۱۳۸۹ (۱۳:۰۵) | |||
دو چشم خسته اش از اشك تر بود ز روي دفترم چون ديده بر داشت غمي روي نگاهش رنگ مي باخت حديثي تلخ در آن يك نظر داشت مرا حيران از اين نازكدلي كرد مگر اين نغمه ها در او اثر داشت ؟ چرا دل را به خاكستر نشانيد؟ اگر از سوز پنهانش خبر داشت نخستين بار خود آمد به سويم كه شوقي در دل و شوري به سر داشت سپردم دل به دست او چو ديدم كه غير از دلبري چندين هنر داشت دل زيباپرست من ز معشوق تمناي نگاهي مختصر داشت نگاهش آسماني بود و افسوس كه در سينه دلي بيدادگر داشت! پر پروانه اي را سوخت اين شمع كه جانان را ز جان محبوب تر داشت به پايش شاعري افتاد و جان داد كه آفاق هنر را زير پر داشت نمي داند دل پر درد شاعر چه آتش ها به جان زين رهگذر داشت ولي داند : « فريدون » تاج سر بود اگر غير از محبت سيم وزر داشت! مرا گويد مخوان شعر غم انگيز كه حسرت عقده گردد در گلويم! خدا را ، با كه گويم كاين ستمگر غمم را هم نمي خواهد بگويم! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول