پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: jOBS یکشنبه، ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ (۲۳:۳۵) | |||
نقل قول In Luis Enrique We Trust نوشته:در حال جمع کردن بار و بندیل برای رفتن به کشور خارجی دوستان عزیزان. لیدیز اند جنتلمن یه سال پیش همین موقع ها من میخواستم برم. یه شخصی که خیلی برام مهم بود، گفت یه سال صبر کن شاید شرایط با اومدن روحانی تغییر کنه و یکم به جوونایی مثل من بها بدن. ما هم یه سال صبر کردیم. خب منم خیلی خیلی تلاش کردم که بها بدن(یعنی خودم یقشونو می گرفتم میگفتم بها بدین بابا. بها بدین ) ولی نه که نه. ولی شما به من باید حق بدین. 19 تا اختراعم تو خونه داره خاک میخوره. مدال جهانی رباتیکم داره خاک میخوره. مدال های رباتیک ملیم داره خاک میخوره. لوح های تقدیرم داره خاک می خوره. دعوتنامه هام داره خاک میخوره. جوایز خوارزمی هم که قربونش برم. اصلا نمیدن. جوایز علمی عملی رو نمیدن. آقا به ولله من 15 میلیون تومن ارزش نداره واسم. اگه می رفتم خارج هفته ای اینقدر میگرفتم. اما این که این پول کمک ندن آدم حرصش درمیاد. خلاصه این که دوستان ما داریم میریم. هرچند خودمو از این خاک میدونم، هرچند که نرفتم واسه تحصیل تا بیام اینجا استاد دانشگاه شم، همینجا موندم با بدترین امکانات بهترین چیزهایی رو ساختم که قادر بهش بودم. شما مثلا به من بگین که "یه سیمی که هدایتش مثل نقره باشه ولی قیمتش مثل مس بده؟ که نمیزارن تولید انبوه شه؟ شیش ماه پیش وزارت نیروی کانادا به من نامه فرستاده که آقا شما بیا اینجا ما کل شبکه برقمونو عوض میکنیم. من نرفتم. چون هنوز امید داشتم که این کار تو یه شهر، فقط و فقط یه شهر ایران انجام بشه. به خدا دوستان من وقت بوده که 3 شبانه روز یه سر کار کردم. با تمام وجود واسه یه طرح خیلی کوچیک واسه یه خط کوچیک تو نقشه طراحیم کار کردم ولی دریغ از یه تشکر خشک و خالی. نه که بیان بگن ممنون. حداقل وقتی میرم اونجا نگن نمیشه. بگن ممنون ولی نمیشه. خلاصه این که حرف زیاده. ما رو حلال کنین. ایشالله وقتی P.H.D گرفتم ، شرایط تو ایران عوض شده باشه و ما هم برگردیم. دلیل این که این هم نوشتم یکیش این بود که واقعا نیاز به نوشتن این نامه دارم. چون فکر می کنم وجود من تو این کشور خیلی خیلی مهم تر از وجود بعضی فوتبالیست هاست که وقتی از یه تیمی میرن یه تیم دیگه سه صفحه نامه می نویسن. دومیش که مهم ترم هست اینه که من با این سایت زندگی کردم. 5 سال و نیمه که تو 95 درصد روزا فارغ از این که امتحان داشتم یا ، کنکور داشتم یا نه و همه اینا سر زدم به این سایت. ایشالله اردیبهشت به سمت مملکت خارج حرکت می کنیم وقتی تو سازمان انرژی اتمی بودم با یک جمعی آشنا شدم، جون های هم سن خودم، همشون نخبه به حساب میومدن و کارهایی که می کردن، جدا از این جشنواره و مدال ها و مدرک های مسخره، به درد می خورد و غالبا نمونه ایرانیش تا الان تولید نشده بود. باور این موضوع که این ها سطح در آمدشون از سطح معمول جامعه هم کمتر بود، هنوز هم واسم سخت و برای همین از کسی توقع ندارم این داستان باور کنه. عجیب تر از کارهایی که می کردن و انگیزه ای که داشتن، این واسم سوال بود که واقعا چجوری میشه یک انسان تمام دغدغه اش این باشه که کاری که داره انجام میده فقط مورد قبول خدا باشه و خدا ازشون راضی باشه. هر هفته ها یک نفر میومد واسشون سخنرانی می کرد که بهشون انگیزه بده نگران نباشید، خدا ازتون قبول می کنه. شما به کارتون ادامه بدین. اصلا وقتی یک کاری می کردن و یکی دیگه میومد به اسم خودش تموم می کرد اینا کیف می کردن. میگفتن خدا رو شکر که اسمی از ما برده نشد... تو وزارت دفاع هم که بودم، بارها دیدم انسانهایی رو که هیچوقت هیچکس نه دیدشون، نه اسمی ازشون برده میشه. اگه ما تو تکنولوژی پهباد دومین کشور دنیا ایم، بخاطر زحمت کسایی که هیچوقت ما نشناختیمشون. شاید تا 10 شب تو اداره بمونن و بهشون اضافه کرد هم ندادن، از طرف همکاراشون هم مورد تمسخر قرار گرفتن و ... 32 سال قبل هم که 25 کشور دنیا به ما حمله کردن و امثال این داعش، یک شاخه از درختشون بود یک عده ای رفتن که هنوزم که هنوز خیلی هامون خیلی هاشون رو نمی شناسیم. من به این باور رسیدم که تو این مملکت، ما هیچوقت نیازمند کسی که نیازمند توجه و بها و اهمیت دادن نیستیم، کار این مملکت همیشه دست اونایی گیربوده که هیچوقت دوست نداشتن اسمی ازشون برده بشه. نه انسانهایی مثل من که اگه بره تو اداره بهش جواب ندن نظرش راجع به نظام بر می گرده. عزیزان؛ یکم از بالا به دنیا که نگاه کنین، یک اتفاقی داره میوفته، اتفاقاتی که داره تو منطقه و جهان میوفته اصلا طبیعی نیست، یک خبری یک اتفاقی داره میوفته ... امیدوارم هرجا میری موفق باشی و اگه یک روزی 50 سال رد کردی و داشتی از طیقه آخر شرکتت به شهر نگاه می کردی، احساس کنی عمرت به درد کسی خورده. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول