پاسخ به: صندلی داغ [سید محمد آل زهرا | سرباز ولایت ] | |||
---|---|---|---|
نویسنده: سید محمد دوشنبه، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ (۷:۵۷) | |||
نقل قول سلام بر سید بزرگوار.علیک سلام ممنون که اومدین و احترام قائل شدین برای این حقیر که این نشانه بزرگواری شماس نقل قول من خیلی اینورا آفتابی نمیشم، ولی قبل نشستن شما روی صندلی مرگ این سوالا ذهن مشوشم رو مشوش تر کرده بود یاری فرمایید و مارا از این تشویش دراوریداولا صندلی مرگ !!!!!!!!!!!!! ثانیا تمام تلاش خود را بکار خواهیم بست تا شاید اندکی از تشویش بنده ای از بندگان صالح خدا بکاهیم؛ باشد کا همه ما از رستگاران باشیم نقل قول 1-آقا سید اینطور که فهمیدم مدافع حرم هستید، چی شد که رفتید مدافع حرم شدین؟فکر کنم اشتباه ملتفت شدین !!! ما کجا و مدافعین واقعی حرم ( یا بقول معاندین مدافعین اسد) کجا برادر بزرگم حدود 14 ساله که تو حفاظت اطلاعاته و گهگاه هر یکی دو ماه یک بار سفری دارن به اون ور، من هم پریسال که دانشجو بودم میخواستم برم؛ همه به اتفاق مخالفت کردن؛ چون دو ترم بیشتر از درسم نمونده بود . این شد که منتظر موندیم تا درسمون تموم شد و چند تا دوره دیدیم و رضایت همه رو جلب کردیم و قبل عید فک کنم 8 یا 9 بهمن بود تا 23 اسفند با برادرم رفتم ؛ حدودا 40 روز اونجا بودیم برادرم تقریبا همه جا رو بلد بود ولی من دفعه اولم بود می رفتم؛ خیلی آشنا نبودم با شرایط و جغرافیای منطقه، هر چی بود جون سالم به در بردیم قراره بعد ماه رمضون باز بره که یحتمل ما رو با هم با خودش ببره که این دفعه دیگه بدون استرس و مسلط تر خواهم بود نقل قول 2- ازدواج کردین یا نه؟ اگه آره، همسرتون با این موضوع مشکلی نداره؟خوشبختانه یا متاسفانه هنوز این سعادت نصیب ما نشده تا مزدوج بشیم و فعلا منفرد و از 7 دولت آزاد روزگار می گذارنیم نقل قول 3- جنگیدن چه حسی داره؟این که مثلا الان بگم خیلی حس خوبیه و احساس سبک بالی و احساس رهایی از مادیات و این جور چیزا رو داشتم؛ دروغی بیش نخواهد بود؛ چون من یکی که هنوز به اون درجه نرسیدم شاید دفعات بعدی ؛ ولی در کل اونایی هم که به یه همچین درجه ای میرسن، گمونم حسش وصف ناپذیره یعنی با کلمات نمیشه وصفش کرد . عرض کردم خدمتتون من سری اول بیشتر با خودم درگیر بودم تا با شرایط وفق پیدا کنم و بیشتر مثل یه بازی تدارکاتی بود برام تا یه بازی رسمی تازه داشتم گرم می شدم که ماموریت برادرم تموم شد و اون باید برمیگشت ما رو هم بزور آورد با خودش ؛ نذاشت بمونیم اونجا دفعه بعد که برم و برگردم میام میگم چه حسی داره نقل قول 4-نظرتون راجع به شعر پر معنای یه توپ دارم قلقلیه چیست؟این شعر و امثالهم فقط در راستای تشویش اذهان کودکان در دهه های اخیر برای نوشتن مشقهاشون بوده و لاغیر و هیچ اعتبار دیگه ای ندارد ؛ چون باباهه بیشترین کاری که در ازای نوشتن مشق میکرد، این بود که یه توپ قلقلی میداد اما بچه های امروزی هنوز بدنیا نیومدن اندازه جهزیه دخترای دم بخت امروزی سیسمونی دارن ، بعدم که یه کم بزرگ تر شدن تبلت و لپ تاپ و گوشی و دوچرخه و ماشین و .............. ولی اون زمانا فقط یه توپ قلقلی بود که بزور تا ارتفاع یه متری بالا میرفت، الکی میگفتن تا هوا میره نقل قول 5- چرا هیشکی غیر من شعر مضحک توی بخش مشاعره نمیذاره؟چون گمونم در قوانین اون تاپیک نوشته شده : 4- مشاعره با اشعاری که جنبه شوخی دارند، یا از نظر فنی اشکال داشته باشند مجاز نمی باشد. در صورتی که شعر از نظر جمع دون شان مشاعره باشد توسط ناظرین حذف خواهد شد. 5- در صورتی که مبحث دیگری در کنار مشاعره مورد بحث باشد، تنها ارسال هایی قابل قبول هستند که شامل شعر باشند و از مبحث اصلی تاپیک خارج نشوند. 6- مشاعره کنندگان موظف اند ارسال هایی که از قوانین فوق پیروی نمی کنند را نادیده گرفته و برای ادامه مشاعره از پست قبل استفاده کنند. بعدشم اسم تاپیکش دقیقا مشاعره سنتیه درسته آیا ؟؟؟ ممنون که اومدین و منت نهادین برما |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول