در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: داستانک! [عمه والورده - سکرات مرگ - پدر پسر شجاع] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول forca barca نوشته:در ضمن لطفا در صورت امکان یه عکس از عمه والورده قرار بدید نمیشه. تصور کن. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳ خرداد ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [عمه والورده - سکرات مرگ - پدر پسر شجاع] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول سَیّد شایان نوشته:چند سالی بود که از مرگ همسر پدر پسر شجاع میگذرد. در این سال ها علیرغم تنهایی، پدر پسر شجاع به شدت سرحال و سرزنده بود و این باعث شده بود که این سوال در ذهن پسر شجاع به وجود آید که علت این موضوع چیست ولی نتوانسته بود در این مدت به جوابی برسد. حال که سکرات مرگ بر پدر حادث شده بود، بهترین زمان برای یافتن جوابش پیدا کرد. پسر شجاع: پدر یه سوالی هست که چندین ساله که ذهنمو درگیر کرده. شما بعد از مامان خیلی تنها شدین ولی اصلا شکسته و پیر نشدین و هر روز شاد و سرزنده بودین. دلیلش چیه؟ پدر با خنده جواب داد: خیلی وقته منتظرم که بیای این سوال رو بپرسی. دلیلش عمه والورده است، پسرم. پسر شجاع با تعجب به پدر نگاه میکرد و منتظر توضیح پدر بود. پدر ادامه داد: ببین پسرم، بعد از مادرت من واقعا تنها شدم ولی بخاطر علاقهای که به والورده داشتم، رفتم عمه شو گرفتم. ببین خیلی خوب بود. این صحبت ها رو میگفت و میخندید. + واقعا خوب بود. تمام دق دلی هام رو سر عمهش خالی کردم و اصلا هم پشیمون نیستم. راستی پسر یه چیز دیگه تو یه برادر دیگه هم داری، اسمش پسر خنگه. بچه همون عمه والورده است. ارث هم بهش ندادی، ندادی. خیلی خنگه، بیارش کنار خودت کلی میخندی تو هم مثل من همه ش شاد میشی. پسر شجاع که نمیدانست چه باید بگوید و چکار باید بکند، تفنگ خودش را در آورد و با یک تیر کار پدر را تمام کرد تا حداقل انتقام مادرش را بگیرد. پ.ن1: کلا اصغر فرهادی قرارداد بسته پ.ن2: چقدر مسخره بود داستان :) +۱۸ |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳ خرداد ۱۴۰۰
|
|
پاسخ به: داستانک! [عمه والورده - سکرات مرگ - پدر پسر شجاع] | ||
|
دوستان من کیبوردم ترکیده. الانم با کیبورد روی صفحه ام از اونطرف دو هفته تهران نبودم. الانم امتحانام و آزمونای دوره هاییه ک شرکت کردم،واسه همین اصلا فعلا نمیتونم بنویسم. ولی در اولین فرصت مینویسم |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۴ خرداد ۱۴۰۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |