در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: غدیرخم | ||
|
این عکس خیلی درد داشت! مشاهده لینکعکس-نماز-وحدت-در-حرم-امام-علیع کاری با وحدت و ... ندارم اما اگر حادثه غدیر عمدا به باد فراموشی سپرده نمیشد الان لازم نبود نماز وحدت بخونن و شاهد این همه فجایع و انحراف ها نبودیم ! چون مسیر اصلی و مستقیم مشخص بود و هست. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۸ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: غدیرخم | ||
|
روزشمار غدیر روز شمارهای قبلی رو نزاشتم. از امروز شروع کردم. از همین امروز شروع کنید و بحث تبلیغ غدیرخم رو جدی بگیرید. فرمان الهی برای معرفی هدایتگران الهی تا روز قیامت.... ما غایب غدیر بودیم... اما پیامش را دریافت کردیم... امر پیامبر روی زمین نماند! به غایبان برسانید.... تنها 18 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. پنجشنبه؛ 11 اسفند و 30 ذیالقعدة، سال 10 هجری: امروز، کاروان پیامبر در مسیر مکه به «ابواء» میرسد. مکانی که یادآور واقعهای دردناک از کودکیِ رسول اکرم است. پنجاه و هفت سال پیش در همین دیار، محمد – که درود خدا بر او باد – در سن شش سالگی مادر خویش - آمنه - را از دست داد. رسول خدا که پیش از تولد، پدرش عبدالله را نیز از دست داده بود، با وفات مادر، طعم تلخ یتیمی را بیش از پیش احساس کرد. اما خداوند مهربان او را تنها و بی سرپرست رها نکرد و بهترین و با کفایت ترین فردی را که می توانست سرپرست پیامبر آینده شود – یعنی عبدالمطلب پدربزرگ رسول خدا - حامی محمد قرار داد. حال چنین خدای مهربانی که رسول خویش را بی پناه و بدون سرپرستی لایق رها نکرده، آیا امّت رسولش را پس از رحلت پیامبر بدون پدری دلسوز به حال خود وا خواهد گذاشت؟ البته که نه. همگان بارها و بارها از زبان رسول خدا شنیده بودند که: «من و علی پدران این امّت هستیم.»[6] همگان به خوبی می دانستند این کلام خداوند که فرمود: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»[7] در شأن علی نازل شده است و سرپرست مردم، پس از رسول خدا کسی نیست جز علی، امیر مومنان.[8] |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۳ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
مژده آمد خبری در راه است... تنها 17 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. جمعه؛ 12 اسفند و اول ذیالحجّه، سال 10 هجری: هنوز 150 کیلومتر دیگر تا مکه مانده. امروز کاروان پیامبر وارد وادیِ «جحفه» - یکی از میقاتهای پنج گانه - میشود. جحفه، مکانی است در مسیر کاروان های عبوری به مکه، مدینه، عراق و مصر؛ و از همین رو سرزمینی است که اتفاقات رنگ به رنگ زیاد به خود دیده. سال پیش در همین مکان بود که امیر مومنان برای انجام ماموریتی خطیر، خود را به گروهی که پیشتر عازم شده بودند رساند و حکم خدا و رسولش را مبنی بر اینکه «این كار را حتما باید خود پیامبر یا كسی كه از او باشد، صورت دهد» بدیشان ابلاغ کرد. [9] آری! خداوند مردی از اهل بیت پیامبر؛ بلکه جان پیامبر – یعنی علی - را برای این ماموریت انتخاب کرده بود. علی، «نَفْسِ نبی» بود. این را همگان – حتی آنان که به محمد و خدای محمد ایمان نداشتند – می دانستند. اگر هم نمی دانستند آن روز که قرار بر «مباهله» شد و رسول خدا به همراه نور چشمانش حسن و حسین؛ و فاطمه و علی در صحنه حاضر شد حساب کار دستشان آمد که علی برای نبی، جان است! [10] پس اگر خدا فرمان داده مردی از رسولش ماموریت را به انجام رساند، اعلان دوبارهای بوده بر فضیلت بوتراب و نزدیکی او به پیامبر. آری! جحفه یادآور فضیلت علی است بر دیگران؛ و آبستن واقعهای است عظیم در تاریخ حیات آدمیان.[11] تنها 17 روز تا آن واقعهی سرنوشتساز باقی است! |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
تنها 16 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. شنبه؛ 13 اسفند و دوم ذیالحجّه، سال 10 هجری: هشت روز است که مدینه پیامبر و اهل بیتش را ندیده. بیخاندان پیامبر، مدینه صفایی ندارد. افتخار مدینه به آن است که شهر رسول خدا باشد و آن را «مدینه النبی» بخوانند. اینکه چه شد «یثرب» را شهر پیامبر (مدینه النبی) خواندند، خود ماجرایی شنیدنی است. 10 سال پیش که مشرکان مکه آزار و شکنجهی بر پیامبر و یارانش را به انتها رساندند، خداوند به پیامبر و پیروانش دستور هجرت به «یثرب» را داد. مسلمانان، خانه و کاشانهی خود را در راه خدا رها کردند و هر یک به طریقی دور از چشم مشرکان و ممانعت ایشان مکه را ترک گفتند. اما رسول خدا همچنان در مکه مانده بود. او پدر امت بود. تا خیالش از هجرت پیروانش راحت نمیشد، بار سفر نمیبست. با این وجود مکّیان میدانستند دیر یا زود محمد نیز مکه را ترک میکند و پیام حیاتبخش اسلام را به سرزمینهای دورتر میبَرَد. آنها نمیخواستند قدرت محمد و تعداد پیروانش از این بیشتر شود. باید کاری میکردند تا برای همیشه محمد را که تهدیدی بر قدرت جبّاران و سفّاکان بود ساکت کنند. اما هیچیک جرأت نمیکرد با کشتن محمد، بنیهاشم را بر علیه خود بشوراند. لذا تصمیم گرفتند این کار را با همکاری یکدیگر انجام دهند و از هر قبیله یک نفر در قتل رسول خدا سهیم باشد تا بنی هاشم نتواند به خونخواهی محمد به مبارزه با اعراب برخیزد. آنها شبانه راهیِ خانه پیامبر شدند تا او را در بستر به شهادت برسانند. غافل از آنکه خداوند رسولش را از چنین توطئهای آگاه ساخته بود. [12] رسول اکرم باید همان شب مکه را به قصد یثرب ترک میکرد. محمد امین، امین خویش – علی بن ابیطالب – را فراخواند و از او پرسید آیا حاضر است امشب را در جایگاه رسول خدا بخوابد تا پیامبر فرصت کند خود را به یثرب برساند؟ علی مشتاقانه پذیرفت. در راه حبیب خدا، جان چه قابلی داشت؟ چهل نفر که شمشیرهاشان را با کینهی محمد آخته بودند، شب هنگام به خانه رسول هجوم آوردند تا فرستادهی خدا را قطعه قطعه کنند. ناگهان علی از بستر برخاست و مشرکان را در مکرشان ناکام گذارد. این کلام خدا که فرمود «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»[13] یادگاری است از همان شب عزیز، لیله المبیت![14] در آن شب، علی نه تنها فخری بر افتخارات پیشین خود افزود؛ که فخر و مباهات خدا بر ملائکهاش را نیز سبب شد. [15] پیامبر که به یثرب رسید، به صفای قدوم رحمت عالمیان آنجا را «مدینه النبی» نامیدند. از آن روز مدینه با دم و بازدم پیامبر و اهل بیتش نفس میکشید. اما اکنون 8 روز است که پیامبر و اهلش مدینه را دلتنگِ فراقِ خود کردهاند. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۵ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
تنها 15 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. یکشنبه؛ 14 اسفند و سوم ذیالحجّه، سال 10 هجری: پیامبر و همراهانش امروز به «عُسفان» میرسند. از دیگر سو، امیر مومنان نیز به همراه گروهی که مشتاق انجام مراسم حج در محضر رسول خاتم بودند از جانب یمن به سوی مکه رهسپارند. همه میدانند پیامبر، دلتنگ علی است. همان علی که رحمت عالمیان در وصفش گفت: "هر کس بخواهد آدم را ببیند در علمش؛ و نوح را ببیند در سِلمَش؛ و ابراهیم را ببیند در حلمش؛ و موسی را ببیند در زکاوتش؛ و داود را ببیند در زهدش؛ پس به علی بن ابی طالب نگاه کند."[16] |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
تنها 14 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. دوشنبه؛ 15 اسفند و چهارم ذیالحجّه، سال 10 هجری: امروز، كاروان پیامبر به «مَرُّالظَّهْران» میرسد و شبانگاه به سوی «سَرِف» - آخرین منزل پیش از رسیدن به مکه - حركت میکند. فردا پیامبر و علی و مکه به هم خواهند رسید. فقط خدا میداند کدامیک بیتابتر است؟ مکه؛ که محمد – حبیب خدا – و علی – حبیب محمد – را انتظار میکشد؟ یا محمد؛ که چندین روز است از علی - که به فرمودهی پیامبر، همچون «سر» است برای رحمت عالمیان[17] - دور مانده؟ یا علی؛ که از کودکی در دامان رسول عالمیان رشد کرده و بالیده؟ فقط خدا میداند! تنها 13 روز تا روز غدیر خُم، برترین عید الهی باقی است. سهشنبه؛ 16 اسفند و پنجم ذیالحجّه، سال 10 هجری: مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید امروز محمد به علی؛ و مکه به نبی و وصی میرسد. حبیب خدا در نزدیکی مکه برای دیدار امیر مومنان توقف نموده است. علی که در پیِ بازگشت از ماموریتی در یمن، به سوی مکه رهسپار بود، به شوق دیدار رحمت عالمیان کاروان خود را ترک میگوید و به سوی دلدار خویش میشتابد. علی هماره همدم و همنفس و همدوش و همقدم و همراه و همکلام و همراز رسول خدا بوده؛ و دوری این چند روز، هر دو را بی تاب زیارت یکدیگر نموده بود. محمد، علی را در آغوش میکشد و خستگی از روح بی تابش میزداید. پس از آنکه علی گزارش سفر خویش را به رسول خدا اعلام میکند، به فرمان پیامبر به سوی کاروان خویش – که دوازده هزار نفر از مشتاقان شرکت در حج به همراهی پیامبر بودند – باز میگردد تا به همراهی ایشان وارد مکه گردد. رسول خدا نیز کاروان خویش را به سوی میعادگاه به راه میاندازد. پیامبر در حالی که حمد و ثنای پروردگار را به جای میآورد، از باب "بنی شیبه" وارد مسجدالحرام میشود. سپس به استلام حجرالاسود میپردازد و آنگاه به طواف خانهی خدا مشغول میگردد. گرچه این رسول بود که به حکم خدا گرداگرد بیت الله طواف میکرد؛ اما به واقع کعبه بود که دور حبیب خدا میگردید و حضور فرزند خلف ابراهیم را به حرم امن الهی خوشامد میگفت. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
راهب شهيد در جريان جنگ صفين ، هنگامى كه امير مؤ منان على (ع ) در يكى از روزهاى جنگ همراه ياران در بيابان عبور مى كردند، تشنگى آنها را فرا گرفت ، و آبشان تمام شده بود، و ياران در آن بيابان براى جستجوى آب ، به هر سو مى رفتند، آب نيافتند، و لحظه به لحظه بر شدت تشنگى آنها افزوده مى شد. امير مؤ منان على (ع ) از جاده كنار رفت و اندكى در بيابان حركت كرده ، ناگهان ، چشمش به ديرى (عبادت گاه ) افتاد، كه يكى از راهبان مسيحى ، در آن جا عبادت مى كرد. على (ع ) به ياران فرمود: ندا كنند تا راهب ، از ورود ما به آن سرزمين آگاه شود، آن ها ندا زدند، راهب متوجه آنها شد، حضرت على (ع ) نزد آن راهب آمد و پرسيد: آيا در اين جا كه سكونت دارى ، آب وجود دارد؟ راهب گفت : نه ، در اين نزديكى آب نيست ، در دو فرسخى اين جا آب پيدا مى شود. على (ع ) كه سوار استر بود، استرش را به طرف قبله برگرداند و محلى را كه نزديك آن عبادتگاه بود نشان داد و به ياران خود فرمود: اين مكان را بشكافيد، آنها همان مكان را با وسايلى كه داشتند، حفر كردند، ناگهان سنگ بزرگى پيدا شد و عرض كردند: اى اميرمؤ منان در اين جا سنگى پيدا شده كه كلنگ در آن اثر نمى كند، همه ياران جمع شدند، هرچه نيرو مصرف كردند، نتوانستند كارى از پيش ببرند، و آن سنگ همچنان استوار، در زمين برقرار بود. امير مؤ منان على (ع ) خود وارد كار شد، انگشتانش را زير سنگ برد، و آن را حركت داد و سپس از جا كند و به چند مترى انداخت ، ناگهان ديدند در زير آن سنگ ، آب سفيدى پيدا شد، كنار آن آمدند و از آن آشاميدند، كه بسيار گوارا و خنك و زلال بود، سپس على (ع ) آن سنگ بزرگ را برداشت و به جاى خود نهاد، و دستور داد، با خاك آن را بپوشانند و اثرى از آن ديده نشود. راهب در عبادتگاه خود، همه اين جريان را ديد، فرياد زد: اى مسافران بفرماييد و نزد من بياييد. على (ع ) همراه يارانش نزد راهب رفتند، حضرت على (ع ) در پيشاپيش ياران نزديك راهب شد. راهب به حضرت على (ع ) رو كرد و گفت : آيا تو پيامبر مرسل هستى ؟ فرمود: نه . پرسيد: آيا فرشته مقرب هستى ؟ فرمود: نه . عرض كرد: (پس تو كيستى ؟). على (ع ) فرمود: (من وصى رسول خدا محمد بن عبدالله (ص ) خاتم پيامبران هستم ). راهب گفت : دستت را بگشا، تا براى خدا به دست تو، اسلام را قبول كنم ، على (ع ) دستش را گشود و فرمود: گواهى بده به يكتايى خدا و رسالت پيامبر اسلام (ص ). راهب گواهى به يكتايى خدا و رسالت پيامبر (ص ) داد و بعد عرض كرد: گواهى مى دهم كه تو وصى رسول خدا (ص ) هستى ، و شايسته مردم بعد از رسول خدا (ص ) به امر وصايت او مى باشى . سپس عرض كرد: اين عبادتگاهى را كه من در آن هستم فقط به منظور شناختن مردى بنا شده است كه اين سنگ بزرگ را از جا مى كند، و آب از زير آن در مى آورد، قبل از من ، راهب هاى بسيار در اين جا بودند، و آن شخص را نيافتند ولى خداوند اين موهبت را نصيب من كرد، كه شما را يافتم ، ما در يكى از كتاب هاى خود، و از آثار علماى خويش ، يافته ايم كه در اين بيابان ، چشمه اى وجود دارد كه سنگ بزرگى روى آن قرار دارد، و به مكان آن ، كسى آگاه نيست . جز پيامبر مرسل يا وصى پيامبر، و اين كه خداوند (ولى الله ) دارد كه مردم را به سوى حق دعوت مى نمايد و نشانه اش ، شناختن مكان اين سنگ و قدرت او بر از جا كندن اين سنگ مى باشد، و من وقتى ديدم ، تو اين سنگ بزرگ را از جا كندى ، آن موضوع مهمى را كه مدت ها در انتظارش بودم برايم تحقق يافت . قطرات اشك از ديدگان امير مؤ منان على (ع ) سرازير شد و گفت : حمد و سپاس خداوندى را كه در كتاب هايش نام مرا ذكر نموده است ، سپس على (ع ) به ياران فرمود: جلو بياييد تا گفتار اين راهب را بشنويد، آن ها پيش آمدند و گفتار راهب را شنيدند، و خدا را شكر و سپاس گفتند: سپس به سوى ميدان جنگ صفين رهسپار شدند، راهب نيز با آنها به راه افتاد، و در جنگ صفين به شهادت رسيد، على (ع ) بر پيكر مقدس او نماز خواند و او را دفن كرد، و براى او بسيار طلب آمرزش نمود. عباس عزیزی |
||
|
|||
۲۹ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
مجله اى از آمريكا براى يكى از دوستان من مى آمد. در آن مجله نوشته بود: دو نفر مسيحى از اهالى آمريكا با هم قرار گذاشتند هر كدام زودتر مردند، به خواب يكديگر بيايند و از آن عالم خبر دهند. يكى از آنها مرد و بعد از يك سال به خواب دوستش آمد. گفت : به محض خروج روح از بدن ، دو نفر آمدند با پرونده اى ، و مرا بردند براى رسيدگى در اطاقى . داخل اطاقى كه شديم ، شخصى وارد اطاق شد كه همه به او احترام خاصى گذاشتند. خطاب به آنها فرمود: با اين شخص در كارهايش مسامحه نماييد... و از اطاق خارج شد. بعد، آن افراد پرونده مرا باز نموده ، گفتند: چون تو در دنيا به دين مسيح بودى و مشرف به دين اسلام نشده بودى ، عمل صالحى ندارى كه ما به تو ارفاق نماييم ، معاصى هم بسيار دارى . بعد پرونده مرا به دستم داده ، آن دو نفر مرا بردند خدمت آن شخص بزرگ و عرض كردند: آقا اين مرد چون مسيحى بوده ، عمل صالحى نداشته و مرتكب معاصى هم بوده قابل تسامح نيست ، با او چه كار كنيم ؟ آقا فرمودند: او را بگذاريد و برويد. و به من فرمودند: داخل اين باغ شو. من در آن حال به خودم آمدم كه من بايد معذب مى شدم و اگر اين آقا نبود، حتما گرفتار بودم . يك سال است كه مى گذرد و دلم مى خواست كه بدانم كه اين آقايى كه مرا نجات داد، چه كسى بود. تا روز گذشته به يكى از خدمه باغ راز دل خود را گفتم : در جواب گفت : آقا هميشه مقابل تو است ، ولى تو او را نمى بينى . نگاه كردم آقا را ديدم . با عرض سلام ، سؤ ال كردم : آقا، شما چه كسى هستيد كه مرا نجات داديد. آقا فرمودند: در دنيا كه بودى ، تاريخ اسلام را مى خواندى ؛ در جنگ على (ع ) و معاويه كه مى رسيدى ، هر كجا فتح با على (ع ) بود، خوشحال مى شدى و هر كجا فتح با معاويه بود، اندوهگين مى شدى . عرض كردم : همين طور بود. فرمودند: من همان على هستم كه از فتوحات من خوشحال مى شدى . به خاطر آن محبت كه از من در دل تو بود، تو را در اين عالم از جهنم نجات دادم. عباس عزیزی |
||
|
|||
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
|
اثبات قرآنی برتری علی(ع) از پیامبران صعصعه فردی مورد توثیق همه ، مردى عالم و فاضل و از اصحاب على (ع ) بوده، به ایشان عرض کرد: « اخبرنى انت افضل ام آدم ؟»؛ مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم ابوالبشر(ع )؟ حضرت فرمودند: « تزکیة المرء لنفسه قبیح» ؛ قبیح است که مرد از خود تعریف و تزکیه نماید و لکن از باب «و اما بنعمة ربک فحدث» مى گویم :« انا افضل من آدم»؛ من از آدم افضل هستم . عرض کرد:« ولم ذلک یا امیرالمؤ منین»؛ به چه دلیل افضل از آدم هستى ؟ حضرت بیاناتى فرمود که خلاصه اش این است که براى آدم (ع ) همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود، فقط از یک درخت گندم منع گردید و او راضى نشد و از آن درخت نهى شده خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد. ولى خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود من به میل و اراده خود چون دنیا را قابل توجه نمى دانستم از گندم نخوردم . کنایه از آن که کرامت و فضیلت شخص در نزد خدا به زهد و ورع و تقوى است هر کس اعراض او از دنیا و متاع دنیا بیشتر است ، قطعا قرب و منزلت او در نزد خدا بیشتر و منتهاى زهد این است که از حلال غیر منهى اجتناب نماید. عرض کرد: « انت افضل ام نوح ؟»؛ شما افضل هستید یا نوح (ع )؟ فرمود: « قال انا افضل من نوح»؛ من از نوح برتر هستم . عرض کرد: «لم ذلک ؟»؛ چرا افضل هستید از نوح ؟ فرمود: نوح قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، آنها اطاعت نکردند به علاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا درباره آنها نفرین کرد، « رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا» اما من بعد از خاتم الانبیاء (ص ) با آن همه صدمات و اذیت هاى بسیار فراوانى که از این امت دیدم ابدا درباره آنها نفرین نکردم و کاملا صبر نمودم،چنانچه در ضمن خطبه معروف شقشقیه فرمود:« صبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى» صبر نمودم در حالى که در چشم من خاشاک و در گلویم من استخوان بود. کنایه از اینکه نزدیک ترین مردم خدا کسى است که صبرش بر بلا بیشتر باشد. عرض کرد: « انت افضل ام ابراهیم ؟»؛ شما افضل هستید یا ابراهیم (ع )؟ فرمود:« قال : انا افضل من ابراهیم »؛من افضل از ابراهیم هستم . ابراهیم عرض کرد: « رب ارنى کیف تحیى الموتى قال : اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى الایة » ولى ایمان به جایى رسیده که گفتم : « لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»؛ اگر پرده ها بالا رود و کشف حجب گردد یقین من زیاد نخواهد شد. کنایه از آن که علو درجه شخص به مقام یقین او مى باشد که واجد مقام حق الیقین شود. عرض کرد، « انت افضل ام موسى ؟»؛ شما افضل هستید یا موسى (ع )؟ فرمود: « قال : انا افضل من موسى»؛ من افضل هستم . عرض کرد: به چه دلیل شما افضل از موسى هستید؟ فرمود: وقتى خداوند موسى را ماءمور به دعوت فرعون کرد که او به مصر برود، عرض کرد: « قال رب انى قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون . واخى هارون هو افصح منى لسانا فارسله معى ردا یصدقنى اخاف ان یکذبون »؛ موسى گفت : اى خدا من از فرعونیان یک نفر را کشته ام و مى ترسم که (به خون خواهى و کینه دیرینه ) مرا به قتل برسانند، و با این حال اگر از رسالت ناگزیرم هارون را نیز که ناطقه اش فصیح تر از من است با من شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که مى ترسم این فرعونیان سخت تکذیب رسالتم کنند. اما من وقتى رسول اکرم (ص ) از جانب خدا مأمورم کرد که بروم در مکه معظمه بالاى بام کعبه آیات اول سوره برائت را بر کفار قریش قرائت نمایم . با آن که کمتر کسى بود که برادر یا پدر یا عمو یا دایى یا یکى از اقارب و خویشانش به دست من کشته نشده باشند مع ذلک ابدا نترسیدم ، اطاعت نموده تنها رفتم ماءموریت خود را انجام دادم آیات سوره برائت را برخواندم و مراجعت نمودم . کنایه از آن که فضیلت شخص با توکل به خداست هر کس توکلش بیشتر است فضیلتش بالاتر مى باشد موسى (ع ) به برادرش اتکاء و اعتماد نمود ولى امیرالمؤ منین (ع ) توکل کامل به خدا و اعتماد به کرم و لطف عمیم ذات ذوالجلال حق نمود. «قال : انت افضل ام عیسى ؟ قال انا افضل من عیسى قال لم ذلک »؛عرض کرد: شما افضل هستید یا عیسى (ع )؟ فرمود: من افضل از عیسى هستم . عرض کرد: چرا شما برتر هستید؟ فرمود: پس از آن مریم (س ) به واسطه دمیدن جبرییل در گریبان او، به قدرت خدا حامله شد همین که موقع وضع حمل رسید وحى شد به مریم که : « اخرجى عن البیت فاءن هذه بیت العبادة لابیت الولادة » از خانه بیت المقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادت است ، نه زایشگاه و محل ولادت و زاییدن فلذا از بیت المقدس رفت در میان صحرا پاى نخله خشکیده عیسى به دنیا آمد. اما من وقتى مادرم فاطمه بنت اسد را درد زاییدن گرفت در حالتى که وسط مسجدالحرام بود به مستجار کعبه متمسک گردیده و عرض کرد: الهى به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه بنا کرده درد زاییدن را بر من آسان گردان . همان ساعت دیوار خانه شکافته شد، مادرم فاطمه را با نداى غیبى ، دعوت به داخل خانه نمودند که : «یا فاطمة ادخلى البیت» فاطمه ، مادرم وارد شد و من در همان خانه کعبه به دنیا آمدم . از این امر پروردگار به فاطمه بنت اسد در دخول کعبه معظمه و نهى از مریم (س) از وضع حمل در بیت المقدس با توجه به شرافت مکه معظمه بر بیت المقدس شرافت فاطمه (س) بر مریم و شرافت على (ع) بر عیسى (ع) معلوم مى شود. منبع:کتاب شبهاى پیشاور، ص ۴۷۳٫ |
||
|
|||
۲ مهر ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: حاضران به غایبان برسانند... | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
خطبه غدیر خمبخش اول: حمد و ثنای الهی ستايش خداى را سزاست كه در يگانگى اش بلند مرتبه و در تنهايی اش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشش بزرگ است. بر همه چيز احاطه دارد بی آنكه مكان گيرد و جابجا شود و بر تمامى آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است. همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگى او را پايانى نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور به سوى اوست. اوست آفرينندهى آسمانها و گستراننده ى زمينها و حكمران آنها. دور و منزّه از خصايص آفريده هاست و در منزّه بودن خود نيز، از تقديس همگان برتر. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونى بخش بر آفريدگان و بخشنده بر همه موجودات است. به نيم نگاهى ديدهها را ببيند و ديدهها هرگز او را نبينند. كريم و بردبار و شكيباست. رحمتش جهان شمول و عطايش منّتگذار. در انتقام و كيفر سزاواران عذاب، بی شتاب است. بر نهان ها آگاه و بر درونها دانا، پوشيده ها بر او آشكار و پنهانها بر او روشن است. بر هر هستى فراگير و چيره، نيروى آفريدگان از او و توانايى بر هر پديده ويژه اوست. او را همانندى نيست. در تاريكستان لاشَىء، او هستی بخش هر هستى است؛ جاودانه و زنده و عدل گستر. خداوندى جز او نباشد و اوست ارجمند و حكيم. ديدهها را بر او راهى نيست و اوست كه ديدهها را دريابد و اوست بر پنهانى ها آگاه و بر كارها دانا. از ديدن، كسى وصفش را نيابد و بر چگونگى او، از نهان و آشكار دست نيازد؛ مگر او -عزّوجلّ- راه نمايد و خود بشناساند. گواهى می دهم كه او «اللَّه» است؛ همو كه تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفته و پرتو اش ابديّت را شامل است. فرمانش را بی مشاور اجرا كند و تقديرش را بی شريك امضاء و هستى را بی ياور سامان دهد. صورت آفرينش او را الگويى نبوده؛ آفريدگان را بدون ياور و سختى و حيله، هستى بخشيده است. جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش او پديدار شده است. پس اوست «اللَّه» و معبودى جز او نيست؛ همو كه صُنعش استوار و ساختمان آفرينشش زيباست. دادگرى كه ستم روا نمی دارد و بخشنده ترينى كه كارها به او بازمی گردد و گواهى می دهم او اللَّه است كه هر هستى در برابر بزرگى اش فروتن و در مقابل ارجمندى اش رام و به توانايى اش تسليم و به هيبتش خاضع است. پادشاه هستى ها و چرخانندهى سپهرها و رام كننده آفتاب و ماه كه هريك تا اَجَل معيّن جريان يابند.«او پرده شب را به روز و پرده روز را به شب بپيچد» (زمر / 5) «كه شتابان در پى روز است»(اعراف / 54) هم او شكننده هر ستمگر باطلگرا و نابودكننده هر شيطان سركش است. نه او را ناسازى باشد و نه برايش مانندى و انبازى. يكتا و بی نياز،«نه زاده و نه زاييدهشده و او را همتايى نبوده».(اخلاص / 4 - 3) خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند؛ اراده كند و حكم نمايد؛ بداند و بشمارد؛ بميراند و زنده كند؛ نيازمند و بی نياز گرداند؛ بخنداند و بگرياند؛ نزديك آورد و دور برد؛ بازدارد و عطا كند. او راست پادشاهى و ستايش. به دست تواناى اوست تمام نيكى و هموست بر هر چيز توانا. «شب را در روز و روز را در شب فرو برد».(حديد / 6) جز او خداوندى نباشد؛ گرانقدر و آمرزنده؛ پذيرندهى دعا و افزايندهى عطا؛ بر شمارندهى نَفَسها و پروردگار پرى و انسان. چيزى بر او مشكل ننمايد. فريادِ فريادكنندگان، او را آزرده نكند و اصرارِ اصراركنندگان، او را به ستوه نياورد. نيكوكاران را نگاهدار و رستگاران را يار، مؤمنان را صاحب اختيار و جهانيان را پروردگار است؛ همو كه در همهى احوال، سزاوار سپاس و ستايش آفريدگان است. او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مىگويم در شادى و رنج و آسايش و سختى و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستادههايش ايمان داشته. فرمان او را گردن میگذارم و اطاعت مىكنم و به سوى هر آنچه مايهى خشنودى اوست، می شتابم و به حكم و فرمان او تسليم؛ چرا كه به فرمانبرى او، شايق و از كيفر او، ترسانم؛ زيرا او خدايى است كه كسى از مكرش در امان نبوده و از ستمش ترسان نباشد (زيرا او را ستمى نيست). و اكنون به بندگى خويش و پروردگارى او گواهى می دهم و وظيفه خود را در آنچه وحى شده، انجام می دهم؛ مباد از سوى او عذابى فرود آيد كه كسى را ياراى دور ساختن آن از من نباشد، هر چند توانش بسيار و دوستى اش با من خالص باشد. خداوندى جز او نيست - چرا كه به من هشدار داده كه اگر آنچه در حق على نازل كرده به مردم ابلاغ نكنم، وظيفه رسالتش را انجام نداده ام. و خود او تبارك و تعالى امنيّت از آزار مردم را برايم تضمين كرده و البتّه كه او بسنده و بخشنده است. پس آنگاه خداوند چنين وحى ام فرموده: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز»،«اى فرستادهى ما! آنچه از سوى پروردگارت بر تو فرو فرستاديم»(مائده / 67) درباره على و جانشينى او «به مردم برسان؛ وگرنه رسالت خداوندى را به انجام نرساندهاى و او تو را از آسيب مردمان نگاه مىدارد».(مائده / 67) هان مردمان! در تبليغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده، كوتاهى نكردهام و اكنون سبب نزول آيه را بيان مىكنم: همانا جبرئيل از سوى سلام، پروردگارم - كه تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آورد كه در اين مكان به پا خيزم و به هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه علىّ بن ابى طالب، برادر و وصىّ و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من است. همو كه جايگاه اش نسبت به من، به سان هارون نسبت به موسى است؛ مگر اينكه پيامبرى پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختيار شماست و خداوند تبارك و تعالى آيه اى بر من نازل فرموده كه: «همانا تنها ولى و سرپرست و صاحب اختيار شما، خداوند و پيامبرش و مؤمنانى اند كه نماز به پا مى دارند و در ركوع زكات مى پردازند».(مائده / 55) و قطعاً علىّ بن ابى طالب، نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است. و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از مأموريت تبليغ به شما معاف دارد؛ زيرا كمى پرهيزكاران و فزونى منافقان و دسيسه ملامتگران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مىدانم؛ همانان كه خداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده: «به زبان مى گويند آن را كه در دلهايشان نيست» (فتح / 11) و مى شمارند «آن را اندك و آسان، حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است».(نور / 15) و نيز از آن روى كه منافقان، بارها مرا آزار رسانيده اند تا بدانجا كه مرا اُذُن (سخن شنو و زودباور) ناميدهاند؛ به خاطر همراهى افزون و تمايل و پذيرش على از من و توجّه ويژهى من به او، تا بدانجا كه خداوند آيه اى فرو فرستاده: «و از آناناند كسانى كه پيامبر خدا را آزرده و گويند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آرى، او سخن شنوست».(توبه / 61) عليه آنان كه گمان مىكنند او تنها سخن مى شنود؛«ليكن به خير شماست. او (پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم) به خدا ايمان دارد و اهل ايمان را تصديق كرده، راستگو مى انگارد؛ و هم او رحمت است براى ايمانيان شما و البتّه براى آنان كه او را آزار دهند، عذابى دردناك خواهد بود».(توبه / 61) و اگر مى خواستم نام گويندگان چنين سخنى را بر زبان آورم و به آنان اشارت كنم و مردم را به سويشان هدايت كنم (كه آنان را شناسايى كنند) مىتوانستم؛ ليكن به خدا سوگند در كارشان كرامت نموده، لب فروبستم. با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد شد؛ مگر فرمان او را در حقّ على به شما ابلاغ كنم. آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چنين خواند: «اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده»(مائده / 67) در حقّ على، «ابلاغ كن وگرنه رسالت او را انجام ندادهاى و البتّه خداوند تو را از آسيب مردمان، نگاه مىدارد».(مائده / 67) هان مردمان! بدانيد اين آيه درباره اوست. ژرفاى آنرا بفهميد و بدانيد كه خداوند او را سرپرست و امام شما قرارداده و پيروى اش را بر مهاجران و انصار واجب كرده و بر پيروان آنان در نيكى، و بر صحرانشينان و شهروندان، و بر عجم و عرب و آزاده و برده و كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و هر يكتاپرست؛ اجراى گفتار و فرمانش لازم، امرش نافذ، ناسازگارش رانده، پيرو و باوركننده اش در مهر است. البتّه كه خداوند،او و شنوايان سخنش و پيروان راهش را آمرزيده است. هان مردمان! براىآخرين بار در اين اجتماع به پا ايستاده، (با شما سخن مى گويم.) سخن مرا شنيده، پيروى كنيد و فرمان پروردگارتان را گردن گذاريد كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون با شما سخن مى گويد و پس از من به فرمان او، على ولى و امام شماست. سپس امامت، در فرزندان من از نسل على خواهد بود تا برپايى رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد. روا نيست مگر آنچه خدا و رسول او و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آنچه آنان ناروا دانند و خداوند عزّوجلّ هم روا و هم نا روا را به من شناسانده و من آموخته هايم را از كتاب خدا و حلال و حرام او را در اختيار على گذاشته ام. هان مردمان! او را برتر دانيد؛ هيچ دانشى نيست مگر اينكه خداوند در جان من نبشته و من تمامى آن را در جان على، امام پرهيزكاران، ضبط كرده ام و دانشى نبوده مگر آنكه به على آموخته ام.او پيشواى روشنگر است كه خداوند در سوره ياسين از او گفت و گو كرده: «و علم هر چيز را در امام مبين بر شمرديم». (يس / 12) هان مردمان! او را فراموش نكنيد و از امامتش بر نتابيد و از سرپرستى اش نگريزيد؛ چرا كه شما را به درستى و راستى خوانده و خود نيز بدان عمل مى كند. او باطل را نابود كرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نكوهشِ نكوهشگران او را از كار خدا باز ندارد. او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسى در ايمان به من، از او سبقت نجسته و جان خود را فداى رسول خدا كرده و با او همراه بوده است. تنها او همراه رسولخدا عبادت مى كرد و جز او از مردان كسى چنين نبود. على اوّلين نماز گزار و پرستش كننده همراه من است. از جانب خدا به او دستور دادم تا (در شب هجرت) در بستر من بيارامد و او نيز فرمانبرده، پذيرفت كه جان خود را فداى من كند. هان مردمان! او را برتر بدانيد كه خداوند او را برترى داده و پيشوايى او را پذيرا باشيد كه خداوند او را (به امامت) نصب كرده است. هان مردمان! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه منكر او را نپذيرد و چنين كسى را نيامرزد. اين است روش قطعى خداوند درباره ناسازگار با امامت على و حتماً او را به عذاب دردناك جاودانه كيفر خواهد كرد. پس، ازمخالفت او بهراسيد؛ وگرنه خواهيد افتاد «در آتشى كه آتش گيره آن مردمان اند و سنگ» (تحريم / 6) «كه براى حق ستيزان آماده شده است». (آلعمران / 131) هان مردمان! به خدا كه پيامبران پيشين به ظهورم بشارت داده اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفريدگانِ آسمانيان و زمينيانم. آنكس كه راستى و درستى مرا باور نكند، به كفر جاهلى گذشته درآمده و ترديد در سخنان امروزم، همسنگ ترديد در تمامى محتواى رسالتم است و ناباورى در امامت يكى از امامان ،به سان ناباورى درتمامى آنان است و جايگاه ناباوران امامت ما،آتش دوزخ خواهدبود. هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روى منّت و احسان خويش، اين برترى را به من پيش كش كرده و خدايى جز او نيست. هشدار كه تمامى ستايشهاى من در تمامى روزگاران و هر حال و مقام، ويژه اوست. هان مردمان! على را برتر دانيد كه او برترينِ مردان و زنان، پس از من است تا آن هنگام كه آفرينش بر پاست و روزى شان فرودآيد.دورِ دور باد، از مهر خداوند و خشمِ خشم باد، بر آنكه اين گفته ام را نپذيرد و با من سازگار نباشد. هان! آگاه باشيد جبرئيل از سوى خداوند خبرم داد: هر كه با على ستيزد و بر ولايت او گردن نگذارد، نفرين و خشم من بر او باد.«البتّه بايست هركس بنگرد كه براى فرداى خويش چه پيش فرستاده.پس تقوا پيشه كنيد» (حشر / 18) و از ناسازى با على بپرهيزيد؛ «مباد كه گامهايتان پس از استوارى در لغزد» (نحل / 94) «و همانا خداوند بر كردار تان آگاه است». (حشر / 18) هان مردمان! او هم جوار و همسايه خداوند است كه در كتاب گرانقدر خود (قرآن) او را ياد كرده و درباره ستيزندگان با او فرموده: «مبادا كسى در روز قيامت بگويد: افسوس كه درباره هم جوار و همسايه خداوند كوتاهی كردهام». (زمر / 56) هان مردمان! در قرآن انديشه کنيد و ژرفاى آيات آنرا دريابيد و برمحكماتش نظر كنيد و از متشابهات آن پيروى ننماييد. به خداوند سوگند كه باطنها و تفسيرآن را روشن نمى كند مگر همين كه دست و بازوى او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام مى دارم: هر آنكس كه من سرپرست اويم، اين على سرپرست اوست و او على، فرزند ابىطالب، برادر و وصىّ من است؛ ولايت و سرپرستى او حكمى از سوى خداست كه بر من فروفرستاده است. هان مردمان! همانا على و پاكان از فرزندانم از نسل او، يادگار گران سنگ كوچك ترند و قرآن، يادگار ارزشمند بزرگتر. هر يك از اين دو از ديگر همراه خود حكايت مى كند و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند. هان! آنان امانت داران خداوند در ميان آفريدگان و حاكمان او، درزمين اند. هشدار كه من وظيفه خود را ادا كردم. وظيفه ام را ابلاغ كردم و به گوش شما رساندم.هشدار كه روشن نمودم. بدانيد كه اين سخن خدا بود و من از سوى او سخن گفتم.هان بدانيد! هرگز به جز اين برادرم، كسى نبايد «اميرالمؤمنين» خوانده شود.هشدار كه پس از من، امارت مؤمنان براىكسى جز او روا نباشد. سپس فرمود: مردمان! كيست سزاوارتر از شمايان به شما؟ گفتند: خداوند و رسول او.آنگاه فرمود: آنكه من سرپرست اويم، پس اين على ولى و سرپرست اوست.خداوندا! پذيراى ولايت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و يار او را يارى كن و رهاكننده ى او را تنها گذار. هان مردمان! اين على است برادر و وصى و نگاهبان دانش من و جانشين من در ميان امّت و ايمان آورندگان به من و بر تفسير كتاب خدا.او مردمان را به سوى خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودى اوست،عمل كند و با دشمنان او ستيزن مايد. او سرپرست فرمان بردارى خدا باشد و بازدارنده از نافرمانى او. همانا اوست جانشين رسول اللَّه و فرمانرواى ايمانيان و ازسوى خدا، پيشوا ى هدايتگر. اوست پيكاركننده ى با پيمان شكنان و رويگردانان از راستى و درستى و به در رفتگان از دين. خداوند فرمايد: «فرمان من دگرگونى نمىپذيرد». (ق / 29) پروردگارا! اكنون به فرمان تو مى گويم: خداوندا! دوست داران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن. پشتيبانان او را پشتيبانى و يارانش را يارى كن و خوددارى كنندگان از يارى اش را رها كن. نا باورانش را از مهرت بِران و خشم خود را بر آنان فرود آور. معبودا! تو خود در هنگام بيان ولايت على و برپايى او فرمودى: «امروز آيين شما را به كمال و نعمتم را براى شما تمام نمودم و باخشنودى،اسلام رادين شما قرار دادم». (مائده / 3) وفرمودى: «همانا،دين نزد خدا تنها اسلام است» (آل عمران / 19) و نيزفرمودى: «و آنكه به جز اسلام دينى بجويد؛ از او پذيرفته نبوده، درجهان ديگر، در شمار زيان كاران خواهد بود». (آل عمران / 85) خداوندا! تو را گواه مى گيرم كه پيام تو را به مردمان رساندم. |
||
|
|||
۱۷ شهریور ۱۳۹۶
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |