اتلتیکو میتواند ما را به تیم بهتری تبدیل کندآنالیز فنی
فرستنده سید سجاد زرگرنتاج در تاريخ دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱۱:۳۵) (۸۳۸ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: توتال بارسا
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
ما آبی و اناریها میدانیم که در کجا ایستادهایم، در قسمت هنر و خلاقیت. اما آیا مشکلی دارد اگر ما نگاهی به ساختارِ حصاری که همسایهمان از آن استفاده میکند نگاهی بیندازیم و چیزی شبیه به آن برای خود بسازیم؟ دیگو سیمئونه یک اتفاق نیست. چیزی در نحوه مربیگری او وجود دارد که قابل تحسین است و از شگفت زده کردن دست بر نمیدارد. اما چه چیزی باعث شده است که آنها تا این حد عالی باشند؟ چه چیزی در بازی آنها وجود دارد که مبارزه با آنها تا این حد سخت است؟
اتلتیکو در اکثر بازیها، 4-4-2 ساده بازی میکند. چیزی شبیه به تصویر زیر.
سادگی این ترکیب ما را به یاد 4-4-2 کلاسیک که توسط سر الکس فرگوسن در منچستر یونایتد استفاده میشد، میاندازد - به همان سادگی. اما گول نخورید. این ترکیب میتواند دچار تغییر شود، و در اغلب مواقع میشود. روی کاغذ، ممکن است شخص تصور کند که دو هافبک دفاعی به اتلتیکو این قابلیت را میدهد تا میانه میدان را از آنِ خود کند. اگر این همان چیزی است که در نگاه اول تصور کردید، بدانید که مستقیماً در تله دیگو سیمئونه گرفتار شدهاید. همهاش دود و آینه است، و این یعنی شما فریب خوردهاید.
فرض کنید که اتلتیکو در حال حمله از سمت راست زمین است، و نیگونز در حال حاضر توپ را در اختیار دارد. این تصویر نحوه چینش بازیکنان اتلتیکو در این حالت را نشان میدهد.
در این حالت سول میتواند به راحتی با حضور گابی که آماده گرفتن توپ است، از فشار خلاص شود. اما نکته مهم اینکه، ساختار این چینش منقبض میشود، و تعداد بسیار زیادی گزینه فراهم میکند که بازیکن صاحب توپ میتواند به آنها پاس بدهد. کوکه به وسط میآید، و گریزمان هم نزدیکتر میرود تا یک گزینه باشد. این یک مسئله یک برتری عددیِ پنج نفره (با احتساب خوانفران، شش نفره) به وجود میآورد. اما چرا این مسئله تا این حد اثربخش است؟ کمی دقت کنید. هر گاه سول نیگونز توپ را در اختیار دارد، در سختترین شرایط، سه بازیکن او را پرس میکنند - مدافع چپ، وینگر چپ، و هافبک مرکزیِ چپ. و این سه در برابر پنج است، برتری عددی. و این یعنی سول همواره دو بازیکن آزاد (با احتساب خوانفران، سه) برای پاس دادن در مقابل خود میبیند. البته نیاز به اشاره نیست که سول همواره یک گزینه برای پاس بلند به فیلیپه لوییز دارد که فضای خوبی مقابل خود میبیند.
این حالت هنگامی که کوکه توپ را در اختیار دارد هم صادق است:
اگرچه این سیستم بینقص نیست و محدودیتهایی دارد. بزرگترینِ این محدودیتها این است که برای جواب گرفتن از این سیستم، باید آن را با سرعت سرسام آوری پیاده کرد، که این مسئله بالا و پایین پریدنهای چولو را در کنار زمین توضیح میدهد. به این دلیل که حریف بعد از مدتی میتواند الگوها را بیابد و آن برتری نفری را از بین ببرد. اگر اجرای این سیستم آنقدر سریع باشد که حریف نتواند تعددی مانند آنچه اتلتیکو به وجود آورده، فراهم کند، عملاً نمیشود متوقفش کرد. همچنین، اگر حریف بخواهد که با تجمع بازیکنانش در یکی از دو سمت، آن برتری را از بین ببرد، بازیکن صاحب توپ همواره گزینه ارسال پاس بلند به سمت دیگر، که فضای خوبی فراهم است را، دارد. و سیمئونه هنوز یک حقه دیگر در آستینش دارد.
یک 4-4-2 سنتی این نکته را به نظر میآورد که به عنوان حریف، به راحتی میتوان با یک خط هافبک سه نفره، تسلط بر خط هافبک را از آنِ خود کرد. سیمئونه به حریفان خود اجازه میدهد که اینطور تصور کنند و به تله وارد شوند، چرا که آنها انتظار آن برتری نفری را ندارند. با دانستن این نکته، ممکن است بپرسید: «پس چرا اتلتیکو مالکیت توپ را در اختیار ندارد؟». سؤال بسیار خوبی است. این جزئی از طرح است. سیمئونه نمیخواهد که مالکیت را در اختیار داشته باشد، این اصولاً سبک او نیست و خلاف اعتقادات او محسوب میشود. سیمئونه عاشق بازی تخریبی است، و هنر دفاع کردن را از نو نوشته است. تیم او، با وجود در اختیار داشتن بازیکنانی که توانایی تسلط بر میانه میدان را دارند، هیچگاه تمایلی برای این کار ندارد، و به همین دلیل است که اتلتیکو در دیدارهایی که مجبورند حمله کنند، نمیتوانند به گل برسند. آنها اصولاً چنین طرز فکری ندارند.
این مقاله قصد ندارد چینش 4-3-3 فعلی را زیر سؤال ببرد. به طور واضح، این چینش همان چیزی است که در طول سالها این برتری را برای ما به وجود آورده است. اما، خوب است که بتوانیم پلن دومی داشته باشیم. این به عنوان پلن بی چطور است؟ چطور به نظر میرسد؟ به تصویر زیر دقت کنید.
اما چرا آردا در پُست مهاجم سایه بازی کند و نه مسی؟ همانطور که همه میدانیم، مسی بهترین بازیکن دنیاست. و وقتی که مسی هستید، به این معناست که توانایی جذب دارید، و در خلوتترین حالت، سه بازیکن برای یارگیری شما مأمور میشوند. این سناریو به این شکل رقم میخورد:
اینکه معمولاً سه بازیکن حریف همواره با شما باشند، اتفاق خوبی نیست، اما با تعدد نفرات در گوشه راست زمین، مسی همواره در موقعیت پنج در مقابل سه قرار خواهد گرفت. اگر آردا موقعیت گرفتن پاس را نداشته باشد، نیمار حضور دارد و اگر نیمار هم پُر باشد، ماسکرانو و بوسکتس حاضرند، و البته، سرجی روبرتو را از یاد نبرید.
اگر یار مقابل نیمار (احتمالاً وینگر راست) طعمه را ببلعد و تصمیم بگیرد که او را تا میانههای زمین دنبال کند، این موقعیت برای مسی به وجود خواهد آمد که با یک پاس بلند و دقیق، آلبا را در سمت مقابل صاحب توپ کند، آن هم در موقعیتی که آلبا تنها مدافع راست حریف را مقابل خود میبیند. اگرچه، این آخرین گزینه است. چیزی که در این قسمت اهمیت بالایی دارد، حضور پنج نفره بازیکنان در سمت راست زمین است. مسی، با داشتن حداقل دو بازیکنِ آزاد برای پاس، فرصتِ دلچسب ساختن یک پنج ضلعی با پاس را دارا خواهد بود. همین نکته میتواند در سمت چپ با نیمار اعمال شود:
نکته اصلی این ترکیب، قابلیت سیال آن است. مسی، نیمار و آردا، هر کدام میتوانند در پُستهای یکدیگر حاضر باشند، و این بدین معناست که در حالی که پاسها رد و بدل میشوند، آنها همزمان میتوانند جای خود را با هم عوض کنند و باعث شوند که دنبال کردن آنها توسط حریفان بسیار سخت شود.
دو دلیل وجود دارد. نخست اینکه، ماسکرانو در بازی منطقهای (به زبان ساده، بازی منطقهای همان فراهم کردن گزینه در خطوط مختلف برای پشتیبانی است)، بسیار برجسته است، و بازی منطقهای در این چینش بسیار حیاتی است؛ چرا که آلبا و روبرتو به بخش هجومی تیم میپیوندد و ماسکرانو، پیکه، اومتیتی و بوسکتس باید مکان درست قرار گرفتن را هنگامی که توپ در خط حمله قرار دارد، بیابند. در درجه دوم، ماسکرانو توانایی بسیار خوبی در ارسال پاس بلند دارد. او میتواند عقب زمین را نگه دارد و به بوسکتس این امکان را بدهد که کمی جلوتر برود و با ارسال پاسهای بلند دقیق به گوشهها، از فشار بکاهد. این مسئله به بوسکتس این امکان را میدهد که نقش خلاقانه میانه میدان را بر عهده داشته باشد و با پاسهای کوتاه خود، بازی را باز کند.
البته یک مهره بسیار مهم دیگر هم وجود دارد که باید به آن توجه کرد: لوییز سوارز. مهاجم اروگوئهای فصل گذشته آمار خیره کننده 59 گل را برجا گذاشت، اما اگر بگوییم که این همه تواناییهای لوییزیتو نیست و ما هنوز بهترین حالت او را ندیدهایم، چه میگویید؟
همه ما لوییز سوارز لیورپول، و ترکیب ترسناکش با دنیل استوریج را به یاد داریم. آن سوارز بازیکنی کاملاً متفاوت نسبت به آنچه ما این روزها میبینیم، بود. در آن زمان، سوارز بار زیادی از خلاقیت تیم لیورپول را بر عهده داشت و اغلب به کمک خط هافبک تیم میآمد. او بیشتر توپ را در اختیار میگرفت و همچنین بیشتر از حالا به دریبل زنی میپرداخت. دیدن او در حالی که سه یا چهار بازیکن را با دریبل پشت سر میگذارد، در حال تبدیل شدن به یک دژاوو در آنفیلد بود، و البته ارتباط بینقص او با استوریج هم به این امر کمک زیادی کرد. سوارزی که ما این روزها میبینیم نیازی به انجام این کارها ندارد، چرا که بازیکنان دیگری در اطراف او هستند که این نقش را بر عهده میگیرند. تنها وظیفه سوارز فرستادن توپ به درون دروازه است. این روزها سوارز میتواند تمام طول بازیها را با حداقل ضربات با توپ سپری کند.
با وجود اینکه او این روزها، نسبت به زمان حضورش در لیورپول، گلهای بسیار بیشتری به ثمر میرساند، بارسا از تمام تواناییهای سوارز استفاده نمیکند. گذاشتن یک بازیکن برای ارتباط مستقیم با او، مانند آردا، که در یک سوم هجومی بسیار عالی کار میکند و دید فوقالعادهای دارد، میتواند گزینههای بیشتری برای لوییزیتو فراهم کند. ما سوارز را در نقش خلاقانه تری میبینیم، و به این طریق، بهترین استفادهای که میشود را از او میبریم. او وقتی یک بازیکن را برای ارتباط مستقیم با خود داشته باشد، در بهترین حالت خود خواهد بود، همانطور که در اروگوئه با حضور کاوانی میدرخشد. ممکن است یک نفر این بحث را پیش بکشد که سوارز در چند فصل اخیر تنها بازیکنی بوده است که میتوان آن را با رونالدو و مسی مقایسه کرد، اما آن موضوع در جای دیگری است.
و حتی بیشتر، لوییز سوارز میتواند در جریان جابجایی پُستها قرار بگیرد و چنین وضعیتی را تجربه کند:
خلاقیت و سیال بودن این ساختار، یک اثر مثبت دیگر هم دارد و آن هم برداشته شدن بار خلاقیت کل تیم از روی دوش مسی است. ما نباید در خلاقیت بازیکنانی مانند نیمار، سوارز و آردا تردیدی داشته باشیم؛ چرا که این بازیکنان در تیمهای ملی خود نقش اصلی و خلاقانه را بازی میکنند - به خصوص سوارز و نیمار. آنها باید اجازه چرخاندن و جابجا کردن پُستهای خود را در طول بازی داشته باشند. درست مانند اتلتیکو، این مسئله حریف را گیج میکند و آنها را به «همواره حدس زدن» وا میدارد.
لوچو مردی است که هدایت این تیم را بر عهده گرفت و بلافاصله تأثیر خود را با نوآوریهایش به وجود آورد. چرا چیز جدیدی را امتحان نکند؟ در مارس 2017 که اوضاع روی جدی به خود میگیرند، داشتن یک پلن دوم برای سوپرایز کردن حریفان، میتواند جوابگو باشد. آیا اینکه تیم شما دو چینش داشته باشد، آسیبی میرساند؟ دیگو سیمئونه روش خوبی را پی گرفته است، و به جای اینکه با سطحی نگری آنچه در کالدرون به وجود آمده را پس بزنیم، آیا هوشمندانهتر این نیست که از آن یاد بگیریم و چیزی مشابه آن را برای خود بسازیم. و به یاد داشته باشید:
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
«هنرمندان خوب، میسازند. هنرمندان بزرگ، میدزدند»، و این ضرب المثل قدیمی که قدیمی نمیشود. دو تناقض بین سفید و قرمزهای مادرید و آبی و اناریهای کاتالونیا وجود دارد، و این دو تناقض تنها در اعتبار فرهنگی کاتالونیا در مقابل لاین سبقت پایتخت اسپانیا، مادرید، یافت نمیشود. تناقض نخست در جایی وجود دارد که یکی از تیمها خود را میبیند: بر بام دنیای فوتبال و در اوج برتری، و جایی که تیم دیگر مشتاق است خود را در آنجا ببیند. و تناقض دوم در نحوه بدست آوردن این برتری نهفته است: هنر، خلاقیت محض، سرسختی، جنگندگی.
ما آبی و اناریها میدانیم که در کجا ایستادهایم، در قسمت هنر و خلاقیت. اما آیا مشکلی دارد اگر ما نگاهی به ساختارِ حصاری که همسایهمان از آن استفاده میکند نگاهی بیندازیم و چیزی شبیه به آن برای خود بسازیم؟ دیگو سیمئونه یک اتفاق نیست. چیزی در نحوه مربیگری او وجود دارد که قابل تحسین است و از شگفت زده کردن دست بر نمیدارد. اما چه چیزی باعث شده است که آنها تا این حد عالی باشند؟ چه چیزی در بازی آنها وجود دارد که مبارزه با آنها تا این حد سخت است؟
اتلتیکو در اکثر بازیها، 4-4-2 ساده بازی میکند. چیزی شبیه به تصویر زیر.
سادگی این ترکیب ما را به یاد 4-4-2 کلاسیک که توسط سر الکس فرگوسن در منچستر یونایتد استفاده میشد، میاندازد - به همان سادگی. اما گول نخورید. این ترکیب میتواند دچار تغییر شود، و در اغلب مواقع میشود. روی کاغذ، ممکن است شخص تصور کند که دو هافبک دفاعی به اتلتیکو این قابلیت را میدهد تا میانه میدان را از آنِ خود کند. اگر این همان چیزی است که در نگاه اول تصور کردید، بدانید که مستقیماً در تله دیگو سیمئونه گرفتار شدهاید. همهاش دود و آینه است، و این یعنی شما فریب خوردهاید.
این ترکیب دو نفره ساده در خط هافبک، میتواند تبدیل به یک خط هافبک پنج نفره شود. عجیب به نظر میآید؟ بگذارید توضیح دهم. با وجود اینکه شما سول نیگونز و کوکه را میبینید که در کنارهها بازی میکنند، فریب نخورید. هیچ کدام از این دو بازیکن وینگر نیستند. این توهم بسیاری تیمها را به اشتباه انداخته است. تیم سیمئونه خط هافبک را با تعدد نفرات در این منطقه در اختیار خود میگیرد و این بسته به این موضوع است که آنها از کدام سمت زمین در حال حمله کردن هستند. اما این به چه معناست؟
فرض کنید که اتلتیکو در حال حمله از سمت راست زمین است، و نیگونز در حال حاضر توپ را در اختیار دارد. این تصویر نحوه چینش بازیکنان اتلتیکو در این حالت را نشان میدهد.
در این حالت سول میتواند به راحتی با حضور گابی که آماده گرفتن توپ است، از فشار خلاص شود. اما نکته مهم اینکه، ساختار این چینش منقبض میشود، و تعداد بسیار زیادی گزینه فراهم میکند که بازیکن صاحب توپ میتواند به آنها پاس بدهد. کوکه به وسط میآید، و گریزمان هم نزدیکتر میرود تا یک گزینه باشد. این یک مسئله یک برتری عددیِ پنج نفره (با احتساب خوانفران، شش نفره) به وجود میآورد. اما چرا این مسئله تا این حد اثربخش است؟ کمی دقت کنید. هر گاه سول نیگونز توپ را در اختیار دارد، در سختترین شرایط، سه بازیکن او را پرس میکنند - مدافع چپ، وینگر چپ، و هافبک مرکزیِ چپ. و این سه در برابر پنج است، برتری عددی. و این یعنی سول همواره دو بازیکن آزاد (با احتساب خوانفران، سه) برای پاس دادن در مقابل خود میبیند. البته نیاز به اشاره نیست که سول همواره یک گزینه برای پاس بلند به فیلیپه لوییز دارد که فضای خوبی مقابل خود میبیند.
این حالت هنگامی که کوکه توپ را در اختیار دارد هم صادق است:
اگرچه این سیستم بینقص نیست و محدودیتهایی دارد. بزرگترینِ این محدودیتها این است که برای جواب گرفتن از این سیستم، باید آن را با سرعت سرسام آوری پیاده کرد، که این مسئله بالا و پایین پریدنهای چولو را در کنار زمین توضیح میدهد. به این دلیل که حریف بعد از مدتی میتواند الگوها را بیابد و آن برتری نفری را از بین ببرد. اگر اجرای این سیستم آنقدر سریع باشد که حریف نتواند تعددی مانند آنچه اتلتیکو به وجود آورده، فراهم کند، عملاً نمیشود متوقفش کرد. همچنین، اگر حریف بخواهد که با تجمع بازیکنانش در یکی از دو سمت، آن برتری را از بین ببرد، بازیکن صاحب توپ همواره گزینه ارسال پاس بلند به سمت دیگر، که فضای خوبی فراهم است را، دارد. و سیمئونه هنوز یک حقه دیگر در آستینش دارد.
سه بازیکن خلاق او، کوکه، نیگونز و گریزمان، قابلیت جابجایی دارند. گریزمان معمولاً جای خود را با نیگونز عوض میکند، کوکه با گریزمان و به همین ترتیب. این حقیقت که تصور آنچه گفتم و آوردن آن روی کاغذ تا چه اندازه سخت است، نکته اصلیست. هر کدام از این بازیکنان قادرند که پُست یکدیگر بازی کنند، و هنگامی که این جابجایی انجام میشود، حدس اینکه حرکت از کدام سمت انجام خواهد شد، به غیر ممکن بسیار نزدیک است. این همچنین این نکته را توضیح میدهد که چرا هر زمان که گریزمان گلی به ثمر میرساند، اینطور به نظر میرسد که او یارگیری نشده است؛ انگار که نحوی جادویی از «هیچکجا» ظاهر شده و گل را به ثمر رسانده است. نبوغِ محض.
یک 4-4-2 سنتی این نکته را به نظر میآورد که به عنوان حریف، به راحتی میتوان با یک خط هافبک سه نفره، تسلط بر خط هافبک را از آنِ خود کرد. سیمئونه به حریفان خود اجازه میدهد که اینطور تصور کنند و به تله وارد شوند، چرا که آنها انتظار آن برتری نفری را ندارند. با دانستن این نکته، ممکن است بپرسید: «پس چرا اتلتیکو مالکیت توپ را در اختیار ندارد؟». سؤال بسیار خوبی است. این جزئی از طرح است. سیمئونه نمیخواهد که مالکیت را در اختیار داشته باشد، این اصولاً سبک او نیست و خلاف اعتقادات او محسوب میشود. سیمئونه عاشق بازی تخریبی است، و هنر دفاع کردن را از نو نوشته است. تیم او، با وجود در اختیار داشتن بازیکنانی که توانایی تسلط بر میانه میدان را دارند، هیچگاه تمایلی برای این کار ندارد، و به همین دلیل است که اتلتیکو در دیدارهایی که مجبورند حمله کنند، نمیتوانند به گل برسند. آنها اصولاً چنین طرز فکری ندارند.
این مقاله قصد ندارد چینش 4-3-3 فعلی را زیر سؤال ببرد. به طور واضح، این چینش همان چیزی است که در طول سالها این برتری را برای ما به وجود آورده است. اما، خوب است که بتوانیم پلن دومی داشته باشیم. این به عنوان پلن بی چطور است؟ چطور به نظر میرسد؟ به تصویر زیر دقت کنید.
احتمالاً اولین چیزی به نظرتان رسیده است، غیبت اینیستا و راکیتیچ در ترکیب است. دقت کنید، من نمیخواهم بگویم که این دو بازیکن باید از ترکیب کنار گذاشته شوند، بلکه بازیکنانی که در تصویر میبینید، به نظر نگارنده بهترینها در پُستهایی که قرار گرفتهاند، هستند. همینطور در این چینش برخی جابجاییها هم وجود دارد، و از آن میتوان به حضور ماسکرانو در خط هافبک، اومتیتی در مرکز خط دفاع و حضور آردا به عنوان مهاجم سایه اشاره کرد.
اما چرا آردا در پُست مهاجم سایه بازی کند و نه مسی؟ همانطور که همه میدانیم، مسی بهترین بازیکن دنیاست. و وقتی که مسی هستید، به این معناست که توانایی جذب دارید، و در خلوتترین حالت، سه بازیکن برای یارگیری شما مأمور میشوند. این سناریو به این شکل رقم میخورد:
اینکه معمولاً سه بازیکن حریف همواره با شما باشند، اتفاق خوبی نیست، اما با تعدد نفرات در گوشه راست زمین، مسی همواره در موقعیت پنج در مقابل سه قرار خواهد گرفت. اگر آردا موقعیت گرفتن پاس را نداشته باشد، نیمار حضور دارد و اگر نیمار هم پُر باشد، ماسکرانو و بوسکتس حاضرند، و البته، سرجی روبرتو را از یاد نبرید.
اگر یار مقابل نیمار (احتمالاً وینگر راست) طعمه را ببلعد و تصمیم بگیرد که او را تا میانههای زمین دنبال کند، این موقعیت برای مسی به وجود خواهد آمد که با یک پاس بلند و دقیق، آلبا را در سمت مقابل صاحب توپ کند، آن هم در موقعیتی که آلبا تنها مدافع راست حریف را مقابل خود میبیند. اگرچه، این آخرین گزینه است. چیزی که در این قسمت اهمیت بالایی دارد، حضور پنج نفره بازیکنان در سمت راست زمین است. مسی، با داشتن حداقل دو بازیکنِ آزاد برای پاس، فرصتِ دلچسب ساختن یک پنج ضلعی با پاس را دارا خواهد بود. همین نکته میتواند در سمت چپ با نیمار اعمال شود:
نکته اصلی این ترکیب، قابلیت سیال آن است. مسی، نیمار و آردا، هر کدام میتوانند در پُستهای یکدیگر حاضر باشند، و این بدین معناست که در حالی که پاسها رد و بدل میشوند، آنها همزمان میتوانند جای خود را با هم عوض کنند و باعث شوند که دنبال کردن آنها توسط حریفان بسیار سخت شود.
چرا ماسکرانو؟ بهترین حالتِ ماسکرانو زمانی است که او در خط هافبک حضور دارد، و این مسئله در طول سالها کاملاً اثبات شده است. اما در سالهای اخیر، آنچه ما توانستهایم از او در هنگام حضور در خط هافبک ببینیم، زمانی است که او در تیم ملی بازی میکند. فراموش نکنیم که ماسکرانو به جرأت بهترین هافبک جام جهانی 2014 بود. او در این پُست، بسیار عالی است. اما چرا او، به جای دیگران؟
دو دلیل وجود دارد. نخست اینکه، ماسکرانو در بازی منطقهای (به زبان ساده، بازی منطقهای همان فراهم کردن گزینه در خطوط مختلف برای پشتیبانی است)، بسیار برجسته است، و بازی منطقهای در این چینش بسیار حیاتی است؛ چرا که آلبا و روبرتو به بخش هجومی تیم میپیوندد و ماسکرانو، پیکه، اومتیتی و بوسکتس باید مکان درست قرار گرفتن را هنگامی که توپ در خط حمله قرار دارد، بیابند. در درجه دوم، ماسکرانو توانایی بسیار خوبی در ارسال پاس بلند دارد. او میتواند عقب زمین را نگه دارد و به بوسکتس این امکان را بدهد که کمی جلوتر برود و با ارسال پاسهای بلند دقیق به گوشهها، از فشار بکاهد. این مسئله به بوسکتس این امکان را میدهد که نقش خلاقانه میانه میدان را بر عهده داشته باشد و با پاسهای کوتاه خود، بازی را باز کند.
البته یک مهره بسیار مهم دیگر هم وجود دارد که باید به آن توجه کرد: لوییز سوارز. مهاجم اروگوئهای فصل گذشته آمار خیره کننده 59 گل را برجا گذاشت، اما اگر بگوییم که این همه تواناییهای لوییزیتو نیست و ما هنوز بهترین حالت او را ندیدهایم، چه میگویید؟
همه ما لوییز سوارز لیورپول، و ترکیب ترسناکش با دنیل استوریج را به یاد داریم. آن سوارز بازیکنی کاملاً متفاوت نسبت به آنچه ما این روزها میبینیم، بود. در آن زمان، سوارز بار زیادی از خلاقیت تیم لیورپول را بر عهده داشت و اغلب به کمک خط هافبک تیم میآمد. او بیشتر توپ را در اختیار میگرفت و همچنین بیشتر از حالا به دریبل زنی میپرداخت. دیدن او در حالی که سه یا چهار بازیکن را با دریبل پشت سر میگذارد، در حال تبدیل شدن به یک دژاوو در آنفیلد بود، و البته ارتباط بینقص او با استوریج هم به این امر کمک زیادی کرد. سوارزی که ما این روزها میبینیم نیازی به انجام این کارها ندارد، چرا که بازیکنان دیگری در اطراف او هستند که این نقش را بر عهده میگیرند. تنها وظیفه سوارز فرستادن توپ به درون دروازه است. این روزها سوارز میتواند تمام طول بازیها را با حداقل ضربات با توپ سپری کند.
با وجود اینکه او این روزها، نسبت به زمان حضورش در لیورپول، گلهای بسیار بیشتری به ثمر میرساند، بارسا از تمام تواناییهای سوارز استفاده نمیکند. گذاشتن یک بازیکن برای ارتباط مستقیم با او، مانند آردا، که در یک سوم هجومی بسیار عالی کار میکند و دید فوقالعادهای دارد، میتواند گزینههای بیشتری برای لوییزیتو فراهم کند. ما سوارز را در نقش خلاقانه تری میبینیم، و به این طریق، بهترین استفادهای که میشود را از او میبریم. او وقتی یک بازیکن را برای ارتباط مستقیم با خود داشته باشد، در بهترین حالت خود خواهد بود، همانطور که در اروگوئه با حضور کاوانی میدرخشد. ممکن است یک نفر این بحث را پیش بکشد که سوارز در چند فصل اخیر تنها بازیکنی بوده است که میتوان آن را با رونالدو و مسی مقایسه کرد، اما آن موضوع در جای دیگری است.
و حتی بیشتر، لوییز سوارز میتواند در جریان جابجایی پُستها قرار بگیرد و چنین وضعیتی را تجربه کند:
خلاقیت و سیال بودن این ساختار، یک اثر مثبت دیگر هم دارد و آن هم برداشته شدن بار خلاقیت کل تیم از روی دوش مسی است. ما نباید در خلاقیت بازیکنانی مانند نیمار، سوارز و آردا تردیدی داشته باشیم؛ چرا که این بازیکنان در تیمهای ملی خود نقش اصلی و خلاقانه را بازی میکنند - به خصوص سوارز و نیمار. آنها باید اجازه چرخاندن و جابجا کردن پُستهای خود را در طول بازی داشته باشند. درست مانند اتلتیکو، این مسئله حریف را گیج میکند و آنها را به «همواره حدس زدن» وا میدارد.
لوچو مردی است که هدایت این تیم را بر عهده گرفت و بلافاصله تأثیر خود را با نوآوریهایش به وجود آورد. چرا چیز جدیدی را امتحان نکند؟ در مارس 2017 که اوضاع روی جدی به خود میگیرند، داشتن یک پلن دوم برای سوپرایز کردن حریفان، میتواند جوابگو باشد. آیا اینکه تیم شما دو چینش داشته باشد، آسیبی میرساند؟ دیگو سیمئونه روش خوبی را پی گرفته است، و به جای اینکه با سطحی نگری آنچه در کالدرون به وجود آمده را پس بزنیم، آیا هوشمندانهتر این نیست که از آن یاد بگیریم و چیزی مشابه آن را برای خود بسازیم. و به یاد داشته باشید:
«هنرمندان خوب، میسازند. هنرمندان بزرگ، میدزدند».
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
ممنون از مقاله خوبتون. در مورد ماسکرانو هم کاملا موافقم. توانایی این بازیکن خیلی بالاتر از این حرفاست که الان تو پست دفاع وسط ازش میبینیم. ماسکرانو تو هافبک دفاعی جزو بهترین هاست مخصوصا به خاطر قدرت جنگندگی و ارسال پاسهای قطری دقیق و از همه مهمتر تعصب بالایی که تو بازیها داره یک کاپیتان بالقوه است. از پلن B البته به نظر بنده زمانی باید استفاده بشه که بارسا نیاز به دفاع و انجام ضد حمله داره. چون پلن پپ گواردیولایی خودمون وقتی بی نقص اجرا بشه و اون ریتم و سرعت بهینه خودش رو داشته باشه هیچ تیمی نمیتونه جلودار بارسا بشه حتی اتلتیکو. بازم از سایت مفید و مقاله خوبتون ممنونم.
دوشنبه، ۲۹ شهریور ۱۳۹۵ (۲:۰۴)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
سوارز تقریبا تو تک تک بازیا کمترین لمس توپو داره و واقعا تمام تواناییش فقط تموم کردن کار نیست ... تو اکثر دقایق بازی نخودیه در حالیکه قبلا تو لیورپول و الان تو اروگوئه خیلی بیشتر ازینا صاحب توپه و یجورایی تسلط داره رو بازی
چهارشنبه، ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ (۳:۱۲)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
قسمت سوارزش رو باید با آب طلا بنویسن این بشر رسما تو بارسا یه دریبلم دیگه نمیتونه بزنه اصلا نمیتونه بازیکنو رد بکنه باید یه یار همراهش داشته باشه که همونطور که تو مقاله گفته آردا فوق العادس برای اینکار
چهارشنبه، ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ (۳:۰۸)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
خیلی عالی بود تنوع سیستم و تاکتیک مهمه تا غیرقابل پیش بینی باشیم و انریکه صد درصد خودش میدونه
دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱۷:۱۹)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
مقاله بسیار خوبی بود. خوشبختانه بزرگترین ویژگی که لوچوی بزرگ به بارسا آورد، تنوع تاکتیکی بود و فاصله گرفتن از سیستم تک پلنی زمان پپ. لوچو نشون داده برای هر حریفی تاکتیک مخصوصی داره و این رو در بازیهای رو در رو با اتلتیکو که 7 تاشو برده و فقط یکیشو باخته به خوبی نشون داده. با این حال من چندان با این سیستم پیشنهادی موافق نیستم. به نظرم ماسکرانو هم در پست هافبک هم چیزی بیشتر از یه بازیکن معمولی نیست. حتی اگر قرار باشه تو لحظاتی از بازی با چنین سیستمی بازی کنیم، قطعا راکیتیچ خیلی کارآمدتر از ماسکرانوه. با این حال، قطعا لوچو پلنهای بی و سی و دی و ... متعددی داره و چیزی که دیگه نباید نگرانش بود، پیدا شدن یه ضد تاکتیک مثل دفاع اتوبوسیه که کاملا تیم پپ رو از کار می انداخت. دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱۴:۳۶)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
ممنون از مقاله عالیتون.برای خیلیها این سوال هست که چرا باید همیشه و برای سالهای طولانی با یک سبک ثابت که همون مالکیت توپ هست بازی کنیم.بنظرم میشه بعضی از اوقات که حریفای ریز و درشت سبک اتوبوسی بازی میکنند،کمی توپ رو بهشون داد تا جلو بکشند و آنوقت با حضور نیمار و سوارز و مسی ضد حمله زد
دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱۲:۲۲)
|
پاسخ به: اتلتیکو می تواند ما را به تیم بهتری تبدیل کند | ||
---|---|---|
ممنون از این مقاله بسیار زیبا
دوشنبه، ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ (۱۲:۰۰)
|