احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت!لاماسیا
فرستنده رضا خانجانی در تاريخ جمعه، ۲۹ تیر ۱۳۹۷ (۲۰:۱۷) (۱,۴۵۲ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: barcablaugranes
مترجم: رضا خانجانی / FCBarcelona.ir
کرایوف، فرهنگی را در بارسلونا پیاده کرد که در آن زمان غیر معقول و ناصحیح به نظر میرسید. تمرکز او هرگز روی توسعه دادن بازیکنان درخشان برزیلی یا پیشرفت بازیکنان فیزیکی آلمانی نبود؛ بلکه پرورش دادن و ساختن بازیکنانی از درون خود باشگاه با تاکید بر روی اصول پایهای فوتبال بود. فوتبال به شدت مالکانه با پاسهای کوتاه، فشرده و سازماندهی شده، هسته شیوه " یوهان کرایوفی" بود. او به عنوان سرمربی بارسلونا مانند رهبر یک ارکستر، شیوهاش را که بر مبنای اصول تکنیکی و فنی بود، اجرا کرد.
کرایوف با این ذهنیت، باور داشت که این بهترین ایده برای اجتناب از راه حلهای کوتاه مدت است و امید داشت که این فلسفه را در دراز مدت برای نسلهای آینده گسترش دهد و این رویا با "لاماسیا"، مدرسه فوتبال اختصاصی جوانان بارسلونا رنگ واقعیت به خود گرفت.
آکادمی بارسلونا از زمان بنیانگذاری، تلاش کرده تا استعدادهای جوان اسپانیایی و دیگر نقاط دنیا را تعلیم و پرورش دهد؛ با این امید که از آنها ستارگانی در سطح کلاس جهانی برای نسل بعدی فوتبال بسازد.
آموزش شیوه بازی مالکانه و مبتنی بر پاسهای کوتاه از تیم بزرگسالان شروع میشود و تا ردههای مختلف سنی تیم دوم بارسلونا ادامه دارد. "تیکی تاکا" که انقلاب عظیمی در فوتبال به وجود آورد، در کنار پیشرفت جنبههای مختلف بازی فردی، به بازیکنان جوان تعلیم داده میشود.
آکادمی بارسلونا در دهه 2000 و اوایل دهه 2010 به نقطه اوج خود رسید؛ وقتی که بازیکنانی مانند لیونل مسی، ژاوی هرناندز، آندرس اینیستا، ویکتور والدس، جرارد پیکه، کارلس پویول، سرخیو بوسکتس و پدرو، در این مدرسه رشد کردند و توانستند به رکورد کسب عناوین قهرمانی با بارسلونا برسند و تاریخ را برای آبی و اناریها رقم بزنند. در جریان بازی بارسلونا مقابل لوانته در فصل 2012/13، که با پیروزی 4-0 کاتالانها همراه بود، هر 11 بازیکن حاضر در ترکیب اولیه بارسلونا، از استعدادهای پرورش یافته لاماسیا، از جمله جوردی آلبا، سسک فابرگاس و مارتین مونتویا بودند.
اما از آن زمان به بعد بود که حقیقت ماجرا از رویا فاصله گرفت. افتضاح مدیریتی و اختلاف نظرها، پایههای لاماسیا را به لرزه درآورد. محرومیت بارسا از نقل و انتقالات، نوعی بیاعتمادی را در باشگاه به وجود آورد. مسئولان باشگاه روز به روز نسبت به استعدادهای جوان خود باشگاه و باشگاههای دیگر، کم اعتمادتر شدند. تیم دوم بارسلونا به دسته پایینتر سقوط کرد و استعدادهای آکادمی، تصمیم به خروج از باشگاه گرفتند. این وضعیت، اصلا شبیه آن چیزی نبود که کرایوف کبیر آغازگر آن بود.
برای مدرسه فوتبالی که مورد احترام تمام اروپا قرار گرفته، وضعیت کنونی چیزی کمتر از یک بینظمی و آشفتگی تمام عیار نیست. شهرت لاماسیا به شدت افت کرده و طرفداران به تدریج امید و اعتمادشان را نسبت به این آکادمی رویایی از دست دادهاند.
تردیدی نیست که برای خروج از این وضع اسفناک، تغییرات اساسی باید اتخاذ شود اما چگونه میتوان فلسفهای را که کرایوف در زمان حضورش در بارسلونا، الهام بخش آن بود، احیا کرد؟
بازگشت لاماسیا به گذشته درخشانش، تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که تغییرات لازم صورت بگیرد و تعهد کافی از سوی جوزپ بارتومئو، رئیس باشگاه و دیگر اعضای هیئت مدیره وجود داشته باشد. البته شاید درست نباشد که همیشه چنین نتیجهای بگیریم اما اکثر مشکلات سالهای اخیر در لاماسیا به طور مستقیم ناشی از ضعف مدیریت بوده است.
بی اعتمادی رو به رشد بین هیئت مدیره باشگاه و لاماسیا از پشتیبانی ناکافی و فقدان شفافیت اعمال رؤسا ریشه میگیرد. در حالی که طرفداران به خاطر قضیه جنجالی خروج نیمار و قراردادهای نامناسب با اسپانسرها، انتقادهای زیادی را به سمت هیئت مدیره روانه کردند اما هیچ کدام به اندازه داستان محرومیت بارسا از نقل و انتقالات، شهرت باشگاه را خدشه دار نکرد.
مسلما، محرومیت بارسا همان نقطهای بود که لاماسیا را در سراشیبی سقوط قرار داد. فیفا پس از یک تحقیق طولانی، نتیجه گرفت که باشگاه در قرارداد بستن با بازیکنان زیر 18 سال، مرتکب نقض قوانین شده است و 10 بازیکن به طور غیر قانونی و با روندی مغایر قوانین فیفا با بارسلونا قرارداد بستهاند. این قضیه دو سال به طول انجامید و خسارات زیادی به وجهه و اعتبار بارسا وارد کرد. محرومیت نقل و انتقالاتی بارسلونا، به شدت از شهرت ساندرو راسل، رئیس پیشین باشگاه کم کرد و جوزپ بارتومئو، رئیس فعلی باشگاه را برای عبور از این بحران در شرایط دشواری قرار داد. اگر به خاطر درخواست تجدیدنظر برای به تاخیر انداختن این محرومیت نبود، بارسلونا نمیتوانست بازیکنانی مانند لوئیز سوارز، مارک آندره تراشتگن و کلودیو براوو را در فصلی که به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا منجر شد، به خدمت بگیرد.
در حال حاضر، به نظر میرسد که تاثیر این محرومیت روی لاماسیا تقریبا یک فاجعه و بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که ابتدا تصور میشود. در درجه اول و مهمتر از همه، بازیکنان آینده دار لاماسیا از شرایطی که برای آکادمی پیش آمده بود، خسته و بیزار بودند و به این نتیجه رسیدند که بهتر است آینده فوتبالیشان را در تیمهای دیگر جستجو کنند.
طی این دو سال، بارسلونا استعدادهای فوقالعادهای مانند آندره اونانا (آژاکس)، بابی ادکانیه (لیورپول)، مائودو دیایو (رم) و خاوی رومرو (سویا) را از دست داد.
حال با وجود این که بارسلونا و آکادمیاش، محرومیت را پشت سر گذاشتهاند، با ادامه خروج استعدادهای درخشان دیگری مانند اریک گارسیا (منچسترسیتی)، آدرین برنابه (منچسترسیتی)، سرخیو گومز (بروسیا دورتموند)، کایز روئیز (پی اس جی)، رابرت ناوارو (موناکو) و جوردی مابولا (موناکو)، به نظر نمیرسد که اقدام برای بازسازی و احیای لاماسیا به این سادگیها باشد. وجه مشترک همه این انتقالها برای بازیکنان نام برده شده، تمایل آنها برای رشد و پیشرفت بوده است و بسیاری از بازیکنان شاخص آکادمی، دشوار بودن کسب فرصت برای حضور در تیم اول باشگاه را درک کردهاند.
شاید خروج برخی بازیکنان پرورش یافته بارسلونا به خاطر کمبود فرصت بازی در دوران طلایی دهه 2000 و اوایل دهه 2010، به اندازه الان عجیب و غیرمعمول نبود. برای مثال، هافبکهای با استعداد زیادی که با تلاش زیاد از طریق آکادمی به تیم اصلی ملحق میشدند، جایی به جز نیمکت پیدا نمیکردند؛ زیرا در آن زمان، بازیکنانی مانند ژاوی، بوسکتس و اینیستا قرار نبود جایی به جز ترکیب اصلی بارسلونا داشته باشند. یک مثال ابتدایی در این زمینه، خروج تیاگو آلکانتراست. یکی از دلایلی که برای ترک بارسلونا و حضور او در بایرن مونیخ مطرح میشود این بود که او میخواست یک بازیکن تاثیرگذار در ترکیب اصلی یک باشگاه بزرگ اروپایی در همه رقابتها باشد.
در حالی که این مسئله هنوز به یک بحران خیلی جدی تبدیل نشده، باید آگاه بود که خروج استعدادها به یک روند طبیعی برای لاماسیا تبدیل نشود. آکادمی بارسلونا نباید مانند یک زمین کشاورزی باشد که دیگر باشگاههای اروپایی از مزایای آن بهره میشوند. بازیکنان آینده دار و خوش آتیه باید به بخش مرکزی لاماسیا تبدیل شوند و فرصت کافی برای مشارکت قابل توجه در ترکیب تیم اصلی به آنها داده شود.
مسئولان مدیریت لاماسیا باید متعهد به این باشند که بازیکنان را با چشم انداز حضور در تیم اصلی پرورش دهند. رؤسای باشگاه باید این معما را حل کنند که چگونه میتوان از خروج سریع استعدادها جلوگیری کرد.
در حال حاضر، در میان چالشهای بارسا در خصوص آکادمیاش، میتوان از عدم ارتباط هیئت مدیره، اعضای کادرفنی تیم اصلی و لاماسیا به عنوان یکی از دشوارترین چالشها یاد کرد. همان طور که پیشتر اشاره کردیم، اتکای بارسلونا به لاماسیا طی این سالها روز به روز کمتر شده است.
در زمان سه فصل سرمربیگری لوئیز انریکه، به بیش از دوازده بازیکن بارسلونا فرصت بازی داده شد اما این رویکرد، هرگز به یک روند ثابت و مداوم تبدیل نشد. فصل گذشته تحت هدایت والورده، بازیکنان لاماسیایی، به طور ترکیبی فقط در شش مسابقه به میدان رفتند. لازم به ذکر است که در جریان بازی فصل گذشته مقابل سلتاویگو که به تساوی 2-2 منجر شد، پس از 16 سال، بارسلونا با ترکیبی به میدان رفت که نام هیچ بازیکنی از لاماسیا در آن دیده نمیشد. طی این سالها، فقط سرخی روبرتو به یک عضو ثابت برای تیم اصلی تبدیل شده و این چیزی نیست که آکادمی بارسلونا انتظارش را داشته است.
این که چه چیزی در انتظار آکادمی نمادین و نام آشنای بارسلوناست، کاملا مجهول و نامشخص است. واضح است که باشگاه نباید از لاماسیا دور شود و باید به فلسفه سابق خود بازگردد. در عصری که تیمهایی مانند منچسترسیتی و پی اس جی، مبالغی نجومی برای تبدیل شدن به یکی از قدرتهای فوتبال اروپا هزینه میکنند، بارسلونا نباید هویت ناب خود را از دست بدهد و دنباله روی این تیمها باشد. آنها نمیتوانند در هر پنجره نقل و انتقالاتی بالای 150 میلیون یورو خرج کند و در عین حال برای استعدادهای چشم انتظار لاماسیایی، فرصت کافی فراهم نیاورند.
در حال حاضر، از کارلس آلنیا و خوزه آرنایز گرفته تا اوریول بوسکتس و ریکی پویگ، بارسلونا بازیکنان آینده داری در آکادمی خود در اختیار دارد که پتانسیل و توانایی حضور به عنوان بازیکن اصلی بارسلونا و حتی تیم ملی اسپانیا را دارند. اکنون با وجود این که تیم دوم بارسلونا به دسته پایینتر سقوط کرده، نباید دستاوردهای لاماسیا را که شامل قهرمانی در لیگ قهرمانان جوانان اروپا و 10 عنوان قهرمانی لیگ میشود، نادیده گرفت.
مترجم: رضا خانجانی / FCBarcelona.ir
وقتی یوهان کرایوف در سال 1973 به بارسلونا آمد، هیچکس تاثیر دراز مدت یا بهتر بگوییم جاودان این اسطوره هلندی در باشگاه کاتالانی را متصور نبود. اگرچه او فقط پنج فصل به عنوان بازیکن در بارسلونا حضور داشت، با فتح عنوان قهرمانی لالیگا و کسب جایزه توپ طلا برای بار دوم و سوم، میراث گرانبهایی را در بارسا به جا گذاشت. این مرد هلندی که مخاطبین و تماشاگران فوتبال را با نمایشهای درخشانش به تعجب وا میداشت، نه تنها به خاطر گلها و لحظاتش خاطره انگیزش در نیوکمپ در اذهان خواهد ماند، بلکه آن چیزی که او را به عنوان یک اسطوره بارسلونا در یادها زنده نگه خواهد داشت، فلسفهای است که او در باشگاه کاتالانی بنیانگذاری کرد.
کرایوف، فرهنگی را در بارسلونا پیاده کرد که در آن زمان غیر معقول و ناصحیح به نظر میرسید. تمرکز او هرگز روی توسعه دادن بازیکنان درخشان برزیلی یا پیشرفت بازیکنان فیزیکی آلمانی نبود؛ بلکه پرورش دادن و ساختن بازیکنانی از درون خود باشگاه با تاکید بر روی اصول پایهای فوتبال بود. فوتبال به شدت مالکانه با پاسهای کوتاه، فشرده و سازماندهی شده، هسته شیوه " یوهان کرایوفی" بود. او به عنوان سرمربی بارسلونا مانند رهبر یک ارکستر، شیوهاش را که بر مبنای اصول تکنیکی و فنی بود، اجرا کرد.
کرایوف با این ذهنیت، باور داشت که این بهترین ایده برای اجتناب از راه حلهای کوتاه مدت است و امید داشت که این فلسفه را در دراز مدت برای نسلهای آینده گسترش دهد و این رویا با "لاماسیا"، مدرسه فوتبال اختصاصی جوانان بارسلونا رنگ واقعیت به خود گرفت.
آکادمی بارسلونا از زمان بنیانگذاری، تلاش کرده تا استعدادهای جوان اسپانیایی و دیگر نقاط دنیا را تعلیم و پرورش دهد؛ با این امید که از آنها ستارگانی در سطح کلاس جهانی برای نسل بعدی فوتبال بسازد.
آموزش شیوه بازی مالکانه و مبتنی بر پاسهای کوتاه از تیم بزرگسالان شروع میشود و تا ردههای مختلف سنی تیم دوم بارسلونا ادامه دارد. "تیکی تاکا" که انقلاب عظیمی در فوتبال به وجود آورد، در کنار پیشرفت جنبههای مختلف بازی فردی، به بازیکنان جوان تعلیم داده میشود.
آکادمی بارسلونا در دهه 2000 و اوایل دهه 2010 به نقطه اوج خود رسید؛ وقتی که بازیکنانی مانند لیونل مسی، ژاوی هرناندز، آندرس اینیستا، ویکتور والدس، جرارد پیکه، کارلس پویول، سرخیو بوسکتس و پدرو، در این مدرسه رشد کردند و توانستند به رکورد کسب عناوین قهرمانی با بارسلونا برسند و تاریخ را برای آبی و اناریها رقم بزنند. در جریان بازی بارسلونا مقابل لوانته در فصل 2012/13، که با پیروزی 4-0 کاتالانها همراه بود، هر 11 بازیکن حاضر در ترکیب اولیه بارسلونا، از استعدادهای پرورش یافته لاماسیا، از جمله جوردی آلبا، سسک فابرگاس و مارتین مونتویا بودند.
اما از آن زمان به بعد بود که حقیقت ماجرا از رویا فاصله گرفت. افتضاح مدیریتی و اختلاف نظرها، پایههای لاماسیا را به لرزه درآورد. محرومیت بارسا از نقل و انتقالات، نوعی بیاعتمادی را در باشگاه به وجود آورد. مسئولان باشگاه روز به روز نسبت به استعدادهای جوان خود باشگاه و باشگاههای دیگر، کم اعتمادتر شدند. تیم دوم بارسلونا به دسته پایینتر سقوط کرد و استعدادهای آکادمی، تصمیم به خروج از باشگاه گرفتند. این وضعیت، اصلا شبیه آن چیزی نبود که کرایوف کبیر آغازگر آن بود.
برای مدرسه فوتبالی که مورد احترام تمام اروپا قرار گرفته، وضعیت کنونی چیزی کمتر از یک بینظمی و آشفتگی تمام عیار نیست. شهرت لاماسیا به شدت افت کرده و طرفداران به تدریج امید و اعتمادشان را نسبت به این آکادمی رویایی از دست دادهاند.
تردیدی نیست که برای خروج از این وضع اسفناک، تغییرات اساسی باید اتخاذ شود اما چگونه میتوان فلسفهای را که کرایوف در زمان حضورش در بارسلونا، الهام بخش آن بود، احیا کرد؟
بازگشت لاماسیا به گذشته درخشانش، تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که تغییرات لازم صورت بگیرد و تعهد کافی از سوی جوزپ بارتومئو، رئیس باشگاه و دیگر اعضای هیئت مدیره وجود داشته باشد. البته شاید درست نباشد که همیشه چنین نتیجهای بگیریم اما اکثر مشکلات سالهای اخیر در لاماسیا به طور مستقیم ناشی از ضعف مدیریت بوده است.
بی اعتمادی رو به رشد بین هیئت مدیره باشگاه و لاماسیا از پشتیبانی ناکافی و فقدان شفافیت اعمال رؤسا ریشه میگیرد. در حالی که طرفداران به خاطر قضیه جنجالی خروج نیمار و قراردادهای نامناسب با اسپانسرها، انتقادهای زیادی را به سمت هیئت مدیره روانه کردند اما هیچ کدام به اندازه داستان محرومیت بارسا از نقل و انتقالات، شهرت باشگاه را خدشه دار نکرد.
مسلما، محرومیت بارسا همان نقطهای بود که لاماسیا را در سراشیبی سقوط قرار داد. فیفا پس از یک تحقیق طولانی، نتیجه گرفت که باشگاه در قرارداد بستن با بازیکنان زیر 18 سال، مرتکب نقض قوانین شده است و 10 بازیکن به طور غیر قانونی و با روندی مغایر قوانین فیفا با بارسلونا قرارداد بستهاند. این قضیه دو سال به طول انجامید و خسارات زیادی به وجهه و اعتبار بارسا وارد کرد. محرومیت نقل و انتقالاتی بارسلونا، به شدت از شهرت ساندرو راسل، رئیس پیشین باشگاه کم کرد و جوزپ بارتومئو، رئیس فعلی باشگاه را برای عبور از این بحران در شرایط دشواری قرار داد. اگر به خاطر درخواست تجدیدنظر برای به تاخیر انداختن این محرومیت نبود، بارسلونا نمیتوانست بازیکنانی مانند لوئیز سوارز، مارک آندره تراشتگن و کلودیو براوو را در فصلی که به قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا منجر شد، به خدمت بگیرد.
در حال حاضر، به نظر میرسد که تاثیر این محرومیت روی لاماسیا تقریبا یک فاجعه و بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که ابتدا تصور میشود. در درجه اول و مهمتر از همه، بازیکنان آینده دار لاماسیا از شرایطی که برای آکادمی پیش آمده بود، خسته و بیزار بودند و به این نتیجه رسیدند که بهتر است آینده فوتبالیشان را در تیمهای دیگر جستجو کنند.
طی این دو سال، بارسلونا استعدادهای فوقالعادهای مانند آندره اونانا (آژاکس)، بابی ادکانیه (لیورپول)، مائودو دیایو (رم) و خاوی رومرو (سویا) را از دست داد.
حال با وجود این که بارسلونا و آکادمیاش، محرومیت را پشت سر گذاشتهاند، با ادامه خروج استعدادهای درخشان دیگری مانند اریک گارسیا (منچسترسیتی)، آدرین برنابه (منچسترسیتی)، سرخیو گومز (بروسیا دورتموند)، کایز روئیز (پی اس جی)، رابرت ناوارو (موناکو) و جوردی مابولا (موناکو)، به نظر نمیرسد که اقدام برای بازسازی و احیای لاماسیا به این سادگیها باشد. وجه مشترک همه این انتقالها برای بازیکنان نام برده شده، تمایل آنها برای رشد و پیشرفت بوده است و بسیاری از بازیکنان شاخص آکادمی، دشوار بودن کسب فرصت برای حضور در تیم اول باشگاه را درک کردهاند.
شاید خروج برخی بازیکنان پرورش یافته بارسلونا به خاطر کمبود فرصت بازی در دوران طلایی دهه 2000 و اوایل دهه 2010، به اندازه الان عجیب و غیرمعمول نبود. برای مثال، هافبکهای با استعداد زیادی که با تلاش زیاد از طریق آکادمی به تیم اصلی ملحق میشدند، جایی به جز نیمکت پیدا نمیکردند؛ زیرا در آن زمان، بازیکنانی مانند ژاوی، بوسکتس و اینیستا قرار نبود جایی به جز ترکیب اصلی بارسلونا داشته باشند. یک مثال ابتدایی در این زمینه، خروج تیاگو آلکانتراست. یکی از دلایلی که برای ترک بارسلونا و حضور او در بایرن مونیخ مطرح میشود این بود که او میخواست یک بازیکن تاثیرگذار در ترکیب اصلی یک باشگاه بزرگ اروپایی در همه رقابتها باشد.
در حالی که این مسئله هنوز به یک بحران خیلی جدی تبدیل نشده، باید آگاه بود که خروج استعدادها به یک روند طبیعی برای لاماسیا تبدیل نشود. آکادمی بارسلونا نباید مانند یک زمین کشاورزی باشد که دیگر باشگاههای اروپایی از مزایای آن بهره میشوند. بازیکنان آینده دار و خوش آتیه باید به بخش مرکزی لاماسیا تبدیل شوند و فرصت کافی برای مشارکت قابل توجه در ترکیب تیم اصلی به آنها داده شود.
مسئولان مدیریت لاماسیا باید متعهد به این باشند که بازیکنان را با چشم انداز حضور در تیم اصلی پرورش دهند. رؤسای باشگاه باید این معما را حل کنند که چگونه میتوان از خروج سریع استعدادها جلوگیری کرد.
در حال حاضر، در میان چالشهای بارسا در خصوص آکادمیاش، میتوان از عدم ارتباط هیئت مدیره، اعضای کادرفنی تیم اصلی و لاماسیا به عنوان یکی از دشوارترین چالشها یاد کرد. همان طور که پیشتر اشاره کردیم، اتکای بارسلونا به لاماسیا طی این سالها روز به روز کمتر شده است.
در زمان سه فصل سرمربیگری لوئیز انریکه، به بیش از دوازده بازیکن بارسلونا فرصت بازی داده شد اما این رویکرد، هرگز به یک روند ثابت و مداوم تبدیل نشد. فصل گذشته تحت هدایت والورده، بازیکنان لاماسیایی، به طور ترکیبی فقط در شش مسابقه به میدان رفتند. لازم به ذکر است که در جریان بازی فصل گذشته مقابل سلتاویگو که به تساوی 2-2 منجر شد، پس از 16 سال، بارسلونا با ترکیبی به میدان رفت که نام هیچ بازیکنی از لاماسیا در آن دیده نمیشد. طی این سالها، فقط سرخی روبرتو به یک عضو ثابت برای تیم اصلی تبدیل شده و این چیزی نیست که آکادمی بارسلونا انتظارش را داشته است.
این که چه چیزی در انتظار آکادمی نمادین و نام آشنای بارسلوناست، کاملا مجهول و نامشخص است. واضح است که باشگاه نباید از لاماسیا دور شود و باید به فلسفه سابق خود بازگردد. در عصری که تیمهایی مانند منچسترسیتی و پی اس جی، مبالغی نجومی برای تبدیل شدن به یکی از قدرتهای فوتبال اروپا هزینه میکنند، بارسلونا نباید هویت ناب خود را از دست بدهد و دنباله روی این تیمها باشد. آنها نمیتوانند در هر پنجره نقل و انتقالاتی بالای 150 میلیون یورو خرج کند و در عین حال برای استعدادهای چشم انتظار لاماسیایی، فرصت کافی فراهم نیاورند.
در حال حاضر، از کارلس آلنیا و خوزه آرنایز گرفته تا اوریول بوسکتس و ریکی پویگ، بارسلونا بازیکنان آینده داری در آکادمی خود در اختیار دارد که پتانسیل و توانایی حضور به عنوان بازیکن اصلی بارسلونا و حتی تیم ملی اسپانیا را دارند. اکنون با وجود این که تیم دوم بارسلونا به دسته پایینتر سقوط کرده، نباید دستاوردهای لاماسیا را که شامل قهرمانی در لیگ قهرمانان جوانان اروپا و 10 عنوان قهرمانی لیگ میشود، نادیده گرفت.
اگر هیئت مدیره بارسلونا با دانش کافی روی آکادمی سرمایهگذاری کند و تعهد لازم را داشته باشد، لاماسیا خیلی زود به شکوه سابقش بازخواهد گشت و نسل بعدی استعدادهای بارسا را معرفی خواهد کرد.
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
انشالله شنبه، ۳۰ تیر ۱۳۹۷ (۲۲:۰۵)
|
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
والورده لاماسیا رو نجات میده.
شنبه، ۳۰ تیر ۱۳۹۷ (۲۲:۰۱)
|
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
بله در این چند سال اخیر فقز روبرتو اومده بالا مدیران و سرمربی ها بازیکنان زیادی خریدن البته آنچنان نسل خوبی هم نبوده اما بازیکنانی بودن که به جای این بنجل ها مانند دینیه و گومز و... جایگزین میشدن و هم اینکه حقوق کمتری میگرفتن و هم از پایه بودن و باسبک بارسا آشنایی زیادی داشتن نسل خوبی الان وجود داره و خیلی ها تمدید کردن که نشانه خوبی هست و والوده در تیمهای قبلی نشون داده که میتونه با جوانان کار کنه و بازیکنان خوبی معرفی کنه اما باید با ورود جوانان صبر زیادی داشته باشیم تا پایه های تیم دوباره مستحکم بشن نه اینکه از اول بخویم کار مسی و اینیستا و ژاوی رو انجام بدن چون اونها هم کمی به زمان نیاز داشتن شنبه، ۳۰ تیر ۱۳۹۷ (۳:۲۱)
|
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
اره والا بهتر از این بازیکنای داغونی ه که کلی پولم بالاشون میدن اخرشم هیچی نمیشن تو تیم
جمعه، ۲۹ تیر ۱۳۹۷ (۲۳:۲۳)
|
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
تو این چند وقت اخیر خبرهای خیلی خوبی اومده،اکثر استعدادهای تیمای پایه قراردادشون رو با مبلغ فسخ بالا تمدید کردند.گفته میشه والورده قصد داره از کوئنکا(دفاع میانی) و کوکوریا (دفاع چپ) تو فصل اینده استفاده کنه.به نظر میاد اوضاع داره بهتر از قبل میشه.
جمعه، ۲۹ تیر ۱۳۹۷ (۲۱:۰۹)
|
پاسخ به: احیای لاماسیا؛ بازگشت بارسلونا به شکوه و عظمت! | ||
---|---|---|
خوبه و باید شروعش هم با فروختن دینیه و اوردن میراندا یا اون کورکولا(دقیقا نمیدونم) و فروختن مینا و فرمائلن و اوردن مدافع از پایه باشه.
جمعه، ۲۹ تیر ۱۳۹۷ (۲۰:۳۱)
|