در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
همه چیز درباره عاشورا و کربلا، بزرگترین مکتب انسان سازی کامل ترین دین آسمانی ...
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ دی ۱۳۸۷
|
|
نوحه زیبای «لیش تاخبر عباس» - باسم کربلایی | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یـمی .. یـجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ أنا یاحسین العزیزة ... سکنة یا صیوان داری ای حسین! ای سرپناه من! من سکینه، دردانه تو هستم. اعتذر منک یابوی ... وادری مقبول اعتذاری ای پدر! از تو مغذرت می خواهم و می دانم عذزخوای من قبول می شود. بسبب لن حشمت عمی ... من العطش وبقلبی ناری چرا که من بودم که از عطش از عمویم آب تقاضا کردم آتشها در دل من شعله ور شد. وراح عمی وانتظرته ... حتى ملّیت انتظاری و چنین بود که عمویم رفت و من به انتظار او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم. ملیت .. ظلیت .. انطر واحسب لحظات از انتظار خسته شدم پیوسته؛ لحظه ها رو شمردم. وتنوح .. هالروح .. تقدر تصبر هیهات و این جان به لب رسیده فریاد می کرد. دمعی یهمی ... جفنی مدمی ... وینه عمی اشکم جاری است؛ چشمان خونین است، عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یـمی .. یـجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ انتظر والقلب یـخفق ... مثل جنحان الیمامه انتظار می کشم در حالی که قلبم مانند بال پرندگان در حال پر پر زدن است. قلت لیش طلبت منه ... المای واخذتنی الندامه به خودم گفتم چرا از عمویم آب طلب کردم. خود را سرزنش کردم و به شدت پشیمان شدم. هم صدق یرجع لی عمی ... برایته وجوده وحسامه آیا عمویم باز خواهد گشت؟ آیا علم و مشک آب و شمشیر او را خواهم دید؟ ریت لا یروی دلیلی ... بس یرد لی بالسلامه من سیراب شدن را نمی خواهم؛ فقط می خواهم به سلامتی پیش من برگردد. یاریت .. لا جیت .. لا منه طلبت المای کاش به کربلا نمی آمدم؛ کاش از او آب طلب نمی کردم. ونیت .. اتـمنیت .. لا تبرد نار حشای هرگز آتش دل سرد نمی شود. هذا هضمی .. موتی حتمی .. وینه عمی این بلای عظیمی است که به من وارد شده؛ مرگم حتمی است. عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یـمی .. یـجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ هاک خذ مرسال منی ... وللقمر روح وتعنه ای پدر! این پیغام را از من بگیر و پیش ماه شب چهارده (قمر بنی هاشم) برو. انشد علیه الشریعه ... بلکی تسمع خبر عنه از نهر علقمه درباره او سؤال کن تا شاید خبری از او بگیری. ولو ان یا بوی لقیته ... عن لسانی اعتذر منه و اگر ای پدر او را یافتی، از زبان من از او عذرخواهی کن. قله یاعباس ارجع ... ما ترید المای سکنه به او بگو ای عباس! بررگد. سکینه دیگر از تو آب نمی خواهد. ترجیت .. وادعیت .. یاریتک حی تلقاه آرزو می کنم و دعا می کنم که او را زنده بیابی. موجود .. وردود .. ترجع للخیمه ویاه صحیح و سالم؛ سرزنده؛ با او به خیمه گاه برگردی. هو حلمی .. هو عزمی .. وینه عمی او رویای من است؛ او امید من است؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ من البین یاحسین من زغری وشاب الراس وای از دست جدا؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد. تانیت نادیت لیش تأخر عباس؟ انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟ ریته یـمی .. یـجلی همی .. وینه عمی کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟ لیش تأخر عباس؟ چرا عباس دیر کرد؟ دانلود |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
|
از سید علی موسوی گرمارودی پر معنا و زیبا ! ------------------------------------------------ خون تو شرف را سرخگون كرده است: شفق ، آينه دار نجابتت, و فلق محرابي كه تو در آن نماز صبح شهادت گزارده اي. در فكر آن گودالم كه خون تو را مكيده است هيچ گودالي را چنان رفيع نديده بودم در حضيض هم مي توان عزيز بود از گودال بپرس! *** شمشيري كه بر گلوي تو آمد هر چيز و همه چیز را به دو پاره كرد: هر چه در سوي تو ،حسيني شد و ديگر سو , يزيدي. اینک ماییم و سنگ ها ماییم و آب ها درختان ، کوهساران، جویباران ، بیشه زاران که برخی یزیدی وگرنه حسینی اند خونی که از گلوی تو تراوید همه چیز و هرچیز را در کائنات به دوپاره کرد! در رنگ! اینک هر چیز ، یا سرخ است یا حسینی نیست! *** آه اي مرگ تو معيار! مرگت چنان زندگي را به سخره گرفت و آن را بي قدر كرد كه مردني چنان، غبطه بزرگ زندگاني شد! خونت با خونبهای حقیقت در یک طراز ایستاد و عزمت ، ضامن دوام جهان شد - که جهان با دروغ می پاشد – و خون تو امضای "راستی" است. *** تو را بايد در راستي ديد و درگياه ، هنگامي كه مي رويد در آب ، وقتي مي نوشاند در سنگ ، چون ايستادگي است در شمشير ، آن زمان كه مي شكافد و در شير ، كه مي خروشد در شفق كه گلگون است در فلق كه خنده خون است در خواستن برخاستن تو را بايد در شقايق ديد در گل بوييد تو رابايد از خورشيد خواست در سحر جست از شب شكوفاند با بذر پاشاند با باد پاشيد در خوشه ها چيد تو را بايد تنها در خدا ديد هر كس ،هر گاه ، دست خويش از گريبان حقيقت بيرون آورد خون تو از سرانگشتانش تراواست ابديت آينه اي ست : پيش روي قامت رساي تو در عزم آفتاب لايق نيست وگرنه مي گفتم جرقه نگاه توست *** تو تنهاتر از شجاعت در گوشه ی روشن وجدان تاریخ ایستاده ای به پاسداری از حقیقت و صداقت شيرين ترين لبخند بر لبان اراده ي توست چندان تناوري و بلند كه به هنگام تماشا كلاه از سر كودك عقل مي افتد بر تالابي از خون خويش در گذرگه تاريخ ايستاده اي با جامي از فرهنگ و بشريت رهگذار را مي آشاماني - هر كس را كه تشنه شهادت است- *** نام تو خواب را بر هم مي زند آب را توفان ميكند كلامت قانون است خرد در مصاف عزم تو جنون تنها واژه ی تو خون است ، خون اي خداگون! و سلام بر تو که مظلوم ترینی نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند بل از این رو که دشمنت این است *** مرگ سرخت تنها نه نام يزيد را شكست و كلمه ستم را بي سيرت كرد كه فوج كلام را نيز در هم مي شكند هيچ كلام بشري نيست كه در مصاف تو نشكند اي شيرشكن! خون تو بر كلمه فزون است خون تو در بستري از آن سوي كلام فراسوي تاريخ بيرون از راستاي زمان مي گذرد خون تو در متن خدا جاري است *** يا ذبيح الله تو اسماعيل برگزيده ی خدايي و روياي به حقيقت پيوسته ي ابراهيم كربلا ميقات توست محرم ميعاد عشق و تو نخستين كسي كه ايام حج را به چهل روز كشاندي - و اتممناها بعشر – 1 آه ، در حسرت فهم اين نكته خواهم سوخت كه حج نيمه تمام را در استلام حجر وانهادي و در كربلا با بوسه بر خنجر تمام كردي مرگ تو مبدا تاريخ عشق آغاز رنگ سرخ معيار زندگي است خط تو با خون تو آغاز مي شود از آن زمان كه تو ايستادي دين راه افتاد و چون فرو افتادي حق برخاست و تو شكستي و " راستي " درست شد و از روانه ي خون تو بنياد ستم سست شد در پاييز مرگ تو بهاري جاودانه زاييد گياه روييد درخت باليد و هيچ شاخه اي نيست كه شكوفه سرخ ندارد و اگر ندارد شاخه نيست هيزمي است ناروا بر درخت مانده *** تو راز مرگ را گشودی کدام گره ، با ناخن عزم تو وا نشد؟ شرف به دنبال تو لابه کنان می دود تو فراتر از حميتي نمازي ، نيتي يگانه اي ، وحدتي آه اي سبز! اي سبز سرخ! اي شريفتر از پاكي نجيب تر از هر خاكي اي شيرين سخت اي سخت شيرين! تو دهان تاریخ را آب انداخته ای ای بازوی حدید شاهین میزان مفهوم کتاب ، معنای قرآن! نگاهت سلسله تفاسیر، گام هایت وزنه ی خاک و پشتوانه ی افلاک كجاي خدا در تو جاري ست كز لبانت آيه مي تراود؟ عجبا ! حيراني مرا با تو پاياني نيست چگونه با انگشتانه اي از كلمات اقيانوسي را مي توان پيمانه كرد؟ *** بگذار بگريم خون تو، در اشك ما تداوم يافت و اشك ما ،صيقل گرفت شمشير شد و در چشمخانه ي ستم نشست تو قرآن سرخی "خون آیه" های دلاوری ت را بر پوست کشیده ی صحرا نوشتی و نوشتارها مزرعه ای شد با خوشه های سرخ و جهان یک مزرعه شد با خوشه ، خوشه ، خون و هر ساقه: دستی و داسی و شمشیری و ریشه ی ستم را وجین کرد و اینک و هماره مزرعه سرخ است *** یاثارالله آن باغ مینوی که تو در صحرای تفته کاشتی با میوه های سرخ با نهرهای جاری خوناب بابوته های سرخ شهادت و آن سروهای سبز دلاور، باغی ست که باید با چشم عشق دید اکبر را صنوبر بوفضایل را و نخل های سرخ کامل را *** حر ، شخص نیست فضیلتی ست، از توشه بار کاروان مهر جدامانده آن سوی رود پیوستن و کلام و نگاه تو پلی ست که ادمی را به خویش بازمی گرداند و توشه را به کاروان و اما دامنت: جمجمه های عاریه را در حسرت پناه یافتن مشتعل می کند از غبطه ی سر گلگون حر که بر دامن توست ای قتیل! بعد از تو "خوبی" سرخ است و گریه ی سوگ خنجر و غمت توشه ی سفر به ناکجاآباد و رد خونت راهی که راست به خانه ی خدا می رود... تو از قبيله خوني و ما از تبار جنون خون تو در شن فرو شد و از سنگ جوشيد اي باغ بينش ستم ، دشمني زيباتر از تو ندارد و مظلوم ، ياوري آشناتر از تو تو كلاس فشرده تاريخي كربلاي تو مصاف نيست منظومه بزرگ هستي است طواف است *** پايان سخن پايان من است تو انتها نداري... تهران. عاشورای 1400 1358 شعر از سید علی موسوی گرمارودی |
||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: winchenzo
پیام:
۴۷۲
عضویت از: ۲۱ مهر ۱۳۸۶
از: تهران
طرفدار:
- ويكتور والدس - زامورا - ------- - اسپانيا - -------- - فرانك رايكارد - -------- گروه:
- کاربران عضو |
يه شعر : اين صداي تپش قلبم نيست / در نهانخانه ي دل سينه زني است |
||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: DAIMON
پیام:
۲,۲۹۳
عضویت از: ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
از: بوشهر
طرفدار:
- ژاوی هرناندز - یوهان کرایف - شاهین بوشهر - اسپانیا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
دهه اول محرم كه مي شود بغض عجيبي روي سينه هایمان سنگيني مي كند و اشك ها در چشمانمان دو دو مي زند و منتظر تلنگري است كه جاري شود ... كاش به جاي اين همه دل نازكي كمي هم از صبر زينب مي آموختیم كه در سخت ترين شرايط محكم بايستیم تا دشمن بلرزد ... كاش به جاي اين همه بي تابي كمي از استقامت حسين مي آموختیم و كمي از وفاداري ابوالفضل .... و كاش ذره اي از جوانمردي حسين در وجود ما بود ... كاش ..... |
||
با وجودی که نگاهت، با دلم یاری نمی کرد دلم از ایثار احساس، به تو خود داری نمی کرد |
|||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نفرین امام حسین (علیه السلام) در حق عراق و مردمش، واقعا آدم رو به یاد روزگار امروزیشون می اندازه: نقل قول پس زبان به نفرين آنها گشود و گفت اي پروردگار من باران آسمان را از اين جماعت قطع كن و برانگيز برايشان قحطي زمان يوسف (ع) كه مصريان را به آن آزمايش فرمودي و غلام ثقيف را برايشان سلطنت ده تا آنكه برساند به كامهاي ايشان كاسههاي تلخ مرگ را و در مصباح كفعمي است كه سكينه گفت چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حال اغما و بيهوشي براي من روي داد، در آنحال شنيدم پدرم ميفرمود: شيعتي ما ان شربتم عذب ماء فاذکروني او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني اي شيعه و پيروان من هر گاه آب گوارا نوشيديد مرا ياد کنيد يا اگر از غريب يا شهيدي شنيديد، بر من گريه کنيد! |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: Agent.47
پیام:
۲,۲۷۲
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از: Behind You
طرفدار:
- اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
هر چه از حسين گوييم كم است كاش مي دانستيم حسين كيست كه اشك ها از بردن نامش جاريست كاش ميشد درك كرد گريه ي كودكان را صبر زينب را استقامت حسين رابزرگي عباس را سالروز فرارسيدن ايام سوگواري سالار شهيدان امام حسين را به تمام شيعيان تسليت ميگم. |
||
اگه میتونی بگیر! Never Give Up |
|||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: کاتالونیا
پیام:
۶,۲۲۲
عضویت از: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
از: 021
طرفدار:
- مارکو رویس - یه پرسپولیس، یه ایران! - اسپانيا - آلمان - آرژانتين - كریم باقری - فرانک رايكارد - یورگن کلوپ گروه:
- کاربران عضو |
اين حسين کيست که عالم همه ديوانه اوست اين چه شمعي است که جانها همه پروانه اوست . من هم سالروز فرارسيدن ايام سوگواري سالار شهيدان امام حسين (ع) را به تمام شيعيان تسليت ميگم . |
||
۹ دی ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | ||
نام کاربری: کاتالونیا
پیام:
۶,۲۲۲
عضویت از: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
از: 021
طرفدار:
- مارکو رویس - یه پرسپولیس، یه ایران! - اسپانيا - آلمان - آرژانتين - كریم باقری - فرانک رايكارد - یورگن کلوپ گروه:
- کاربران عضو |
نجف بی کربلا معنی ندارد . |
||
۹ دی ۱۳۸۷
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |