در حال دیدن این عنوان: |
۱۰ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 249 -------------------------------------------- آيه فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّى وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّى إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلَقُواْ اللَّهَ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ واللَّهُ مَعَ الصَّبِرِينَ ----------------------------------------- ترجمه پس هنگامى كه طالوت، سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: خداوند شمارا به يك نهر آب آزمايش مىكند، پس هر كه از آن بنوشد از من نيست و هركس از آن نخورد از من هست، مگر آنكه با دست، مشتى برگيرد (و بياشامد.) پس (همين كه به نهر آب رسيدند،) جز اندكى همه از آن نوشيدند، سپس هنگامى كه او و ياوران با ايمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را ديدند) گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. امّا آنها كه اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قيامت ايمان داشتند) گفتند: چه بسا گروهى اندك كه با اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است. ------------------------------------------ نکته ها كلمه «جنود» جمع «جُند» به معناى لشكر است و حضور چندين لشكر بعد از اعراض گروههايى از مردم، نشانه كثرت جمعيّت آنان است. اين آيه خبر از مردودى گروه زيادى از بنىاسرائيل مىدهد كه از صحنه آزمايش نوشيدن آب و تحمل تشنگى، سربلند بيرون نيامدند. امّا اين گروه باقيمانده، آزمايش ديگرى داشتند كه آزمايش روحى و معنوى بود. وقتى آنان با سپاه انبوه جالوت مواجه شدند، گفتند: ما توانايى مقابله با اين سپاه مسلح را نداريم. ولى آنهايى كه به روز قيامت ايمان داشتند، گفتند: پيروزى به دست خداست، اى بسا گروههاى اندك كه به اذن خداوند بر سپاهيان بزرگ پيروز مىشوند. پيروزى در يك مرحله از آزمايش، كافى نيست. افرادى در بعضى از مراحل موفق مىشوند، ولى در مرحلهاى ديگر شكست مىخورند. در اين داستان گروهى رهبر را بخاطر فقر نپذيرفتند، گروهى در آزمايش شكم، شكست خوردند و گروهى در برخورد با دشمن خود را باختند. طالوت در ابتدا جمعيّت را به خود نسبت نداد و نفرمود: «جنوده»، بلكه فرمود: «بالجنود» گرچه لشكريان انبوه بودند و فرماندهى او را پذيرفتهاند، ولى هنوز ميزان فرمانبرى آنان را آزمايش نكرده است، ولى بعد از آزمايش، به خود نسبت مىدهد. «فانّه منّى» امام باقر عليه السلام مىفرمايد: افرادى كه تا آخر كار به طالوت وفادار ماندند، سيصد و سيزده نفر بودند. [674] حساب دو گروه روشن است، هر كس ننوشد قطعاً خودى است و هر كس بنوشد قطعاً بيگانه است، ولى كسانى كه با مشت نوشيدند، نه خودى هستند و نه بيگانه. بايد آنان را نه مأيوس كرد ونه مشمول الطاف. لذا براى «من اغترف غرفة بيده» نه كلمه «منّى» بكار رفته ونه «ليس منّى». كسانى كه دستشان به اموال مردم يا اموال دولتى رسيد، ولى با كرامت وزهد از كنارش گذشتند و حرص و طمع آنان را آلوده نكرد، حزب اللّهى هستند و كسانى كه پشت خود را با ذخيره اموال مىبندند، مؤمن واقعى نيستند. «فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى» ____________________________ 674) تفسير نورالثقلين، ج1، ص251. ------------------------------------------ پيام ها 1- يكى از وظايف فرمانده نظامى آن است كه نيروهاى رزمى را از تماشاچيان جدا سازد. «فصل طالوت بالجنود» 2- يكى از راههاى آزمايش، ممنوعيّتهاى موسمى است. راحت طلبى و عدم تحمل فشارها و سختىهاى موسمى و موقّتى، با سلحشورى سازگارى ندارد. «انّ اللّه مبتليكم بنهر» 3- قبل از برخورد و مقابله با دشمن، بايد تمرين مقاومت كرد. «مبتليكم بنهر» 4- مدير بايد نيروهاى غير مفيد را طرد كند. «فمن شرب منه فليس منّى» 5 - تسليم فرمانده بودن، رمز موفقيّت است. «من لم يطعمه فانّه منّى» 6- حسابِ نيازِ ضرورى، از حسابِ رفاه كامل جداست. «الاّ من اغترف غرفةً بيده» 7- كسانى كه از ميدان امتحان پيروز بيرون آيند، اندك هستند. «الا قليلاً» 8 - انقلابى بودن مهم نيست، انقلابى ماندن مهم است. در اين ماجرا شعار دهنده بسيار بود، ولى آنان كه در آزمايشات موفق شدند، اندك بودند. «الاّقليلاًمنهم» 9- ايمان به معاد و وعدههاى الهى، توانايى ايستادگى در برابر سختىها و مشكلات را ايجاد مىكند. «ملاقوا اللّه» 10- ايمان، درجاتى دارد. با اينكه گروهى همراه با طالوت بودند و به او ايمان داشتند و از نوشيدن آب هم گذشتند؛ «آمنوا معه» ولى هر مؤمنى رزمنده نيست، تنها مؤمنانى رزمنده هستند كه به لقاء اللّه ايمان داشته باشند. «يظنّون انّهم ملاقوا اللّه» 11- فراوانى عِدّه و عُدّهى دشمن در برابر ارادهى خداوند چيزى نيست. «كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه» 12- نيروهاى كيفى برنيروهاى كمّى برترى دارند. «كم من فئة قليلة غلبت...» 13- مؤمن مخلص، پيروزى را از خدا مىداند. «باذن اللّه» 14- مسلمانان اگر صبور و پايدار باشند، نبايد از تعداد زياد دشمن هراس داشته باشند. زيرا خداوند با صابران است. «واللّه مع الصابرين» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 250 -------------------------------------------- آيه وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ ------------------------------------------- ترجمه و هنگامى كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروز فرما. ------------------------------------------- پيام ها 1- هميشه و به خصوص در جبههها، دعا همراه با حركت لازم است، نه دعا به جاى حركت. «برزوا لجالوت... ربّنا افرغ...» 2- صبر و پيروزى، ملازم يكديگرند. در اثر صبر، ظفر آيد. «صبراً... وانصرنا» 3- دعاهاى خود را با «ربّنا» آغاز كنيم. «ربّنا افرغ...» 4- در شدايد، انسان به صبرِ بسيار محتاج است. «افرغ» به معناى نزول فراوان است. كلمه «صبراً» نيز در قالب نكره آمده است كه نشانهى صبر بزرگ است. 5 - پشت سر گذاشتن امتحانات و موفقيّت در آنها شما را مغرور نكند، باز هم از خداوند استمداد نمائيد. «ثبت اقدامنا» 6- وظيفه انسان، حركت و تلاش است، امّا پيروزى بدست خداست. «وانصرنا» 7- پيروزى در جنگ، زمانى با ارزش است كه هدف رزمندگان برترى حقّ بر باطل باشد، نه برترى يكى بر ديگرى. «وانصرنا على القوم الكافرين» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 251 -------------------------------------------- آيه فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَءَاتَهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ الْنَّاسَ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَلَمِينَ ----------------------------------------------- ترجمه سپس آنها (طالوت و ياران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شكستند و داود (كه جوانى كم سن و سال، ولى مؤمن، شجاع و از ياران طالوت بود،) جالوت را (كه فرمانده سپاه دشمن بود) كشت، و خداوند حكومت و حكمت به او عطا نمود و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خداوند (فساد) بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، قطعاً زمين را فساد مىگرفت. ولى خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد. ----------------------------------------------- نکته ها بر اساس روايات، داود عليه السلام بر اثر همين شجاعت و دلاورى به مقام نبوّت رسيد و فرزندش سليمان عليه السلام نيز از انبياى الهى گرديد. در روايات مىخوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: خداوند به خاطر يك مسلمان صالح، بلا را از صد هزار خانه از همسايگان دور مىكند. سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت نمودند: «فلولا دفع اللّه الناس ...» [675] با توجّه به آيات گذشته معلوم مىشود كه عوامل پيروزى در چند چيز است: 1- رهبر توانا و لايق. «زاده بَسطةً فىالعلم والجسم» 2- پيروان مؤمن. «قال الّذين يظنّون انّهم ملاقوا اللّه» 3- توكّل. «كم مِن فئة قليلة غَلبت فئة كثيرة باذن اللّه» 4- صبر و استقامت. «ربّنا أفرغ علينا صبراً و ثبّت اقدامنا» 5 - انگيزهى الهى داشتن. «وانصُرنا على القوم الكافرين» _____________________________ 675) تفسير درّالمنثور، ج1، ص764. ------------------------------------------- پيام ها 1- گرچه تلاش وجهاد از شما بود، امّا شكست دشمن بدست خداوند است. «فهزموهم باذن اللّه» 2- دعاهاى خالصانه رزمندگان و مجاهدان، مستجاب مىشود. «وانصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه» 3- تا استعداد، لياقت، ايثار و سابقه درخشانى نباشد، كسى مورد لطف خاصّ الهى قرار نمىگيرد. «وقتل داود جالوت واتاه اللّه الملك و الحكمة» 4- در جبهه و جهاد، لبهى تيز حمله به سوى فرماندهى دشمن باشد. «قتل داود جالوت» 5 - نام كسانى را كه در جنگ مردانگى از خود نشان دادهاند، زنده نگاه داريد. «قتل داود» 6- نابودى رهبر كفر، با تار ومار شدن لشكر او برابر است. «فهزموهم... قتل داود جالوت» 7- اگر در برابر متجاوز و ظالم دفاع صورت نگيرد، فساد و تباهى زمين را فرا خواهد گرفت. «لولا دفع اللّه الناس... لفسدت الارض» 8 - جنگ با مفسدان، يك ضرورت است. اگر عنصر مضرّ حذف نشود، عناصر ديگر به تباهى كشيده مىشوند. «لولا دفع اللّه الناس... لفسدت الارض» 9- اراده وفضل الهى از راه عوامل طبيعى عملى مىشود. «دفع اللّه... بعضهم ببعض» 10- حكم جهاد ودفاع در برابر متجاوز، فضل الهى است. «اللّهذوفضلعلىالعالمين» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 252 -------------------------------------------- آيه تِلْكَ ءَايَتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ------------------------------------------- ترجمه اينها آيات خداوند است كه به حقّ بر تو مىخوانيم و براستى تو از فرستادگان الهى هستى. ------------------------------------------- نکته ها اين آيه، پايان جزء دوّم قرآن است و مىفرمايد: داستانها و حوادثى كه در آيات گذشته از آنها سخن به ميان آمد، مايهى عبرت و درس آموزى است. داستان مرگ هزاران نفر در يك لحظه و زنده شدن مجدّد آنان با دعاى پيامبر، اعطاى منصب رهبرى به جوان چوپانى گمنام، ولى لايق و دانا، پيروزى گروهى اندك بر گروه انبوه دشمن، شهامت و شجاعت يك نوجوان در جنگ و اعطاى مقام نبوّت به او، همه و همه جلوههايى از آيات الهى و نشانههايى از صدق گفتار و رسالت پيامبر اسلام است. |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 253 -------------------------------------------- آيه تِلْكَ الْرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَ جَتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَى اْبنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَتِ وَ أَيَّدْنَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُمْ مَنْ ءَامَنَ وَمِنْهُمْ مَّنْ كَفَرَ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ------------------------------------------- ترجمه نشانههاى روشن (آن پيامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى داديم. از آنان كسى بود كه خداوند با اوسخن گفته ودرجات بعضى از آنان را بالا برد، وبه عيسىبنمريم و معجزات) داديم و او را با روحالقدس (جبرئيل) تأييد نموديم، و اگر خدا مىخواست، كسانى كه بعد از آنان (پيامبران) بودند، پس از آنكه نشانههاى روشن براى آنها آمد، با هم جنگ و ستيز نمىكردند. (امّا خداوند مردم را در پيمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف كردند پس برخى از آنان ايمان آورده و بعضى كافر شدند. (و باز) اگر خدا مىخواست (مؤمنان و كافران) با هم پيكار نمىكردند، ولى خداوند آنچه را اراده كند انجام مىدهد. (و اراده حكيمانهى او بر آزاد گذاردن مردم است.) ------------------------------------------- نکته ها گرچه طبق احاديث، تعداد انبيا 124 هزار نفر بوده است، امّا تنها نام 25 نفر از آنان در قرآن آمده ونام ديگران برده نشده است؛ «منهم من قصصنا و منهم من لم نقصص» [676] مقام ودرجات انبيا يكسان نيست و هركدام جايگاه و امتيازاتى دارند. مثلاً امتياز پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله خاتميّت، امّى بودن، تحريف نشدن كتابش، امتياز ابراهيم عليه السلام يك تنه امّت بودن ونسل مبارك داشتن، امتياز نوح عليه السلام طول عمر و پايدارى ودريافت سلام ويژه از طرف خداوند است. در اين آيه، امتياز حضرت موسى و عيسى عليهما السلام بيان شده كه موسى مخاطب سخن خداوند و عيسى مؤيّد به روحالقدس بوده است. كلمه «درجات» نشانهى برترىهاى متعّدد است. فخررازى در تفسير كبير ذيل اين آيه، حدود بيست امتياز براى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله بيان كرده است. از آن جمله: معجزهى پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله قرآن كريم بر همه معجزات برترى دارد. ديگر اينكه پيامبر اسلام بر همه پيامبران گواه است، چنانكه مىفرمايد: «فكيف اذا جئنا من كلّ امّة بشهيد و جئنا بك على هؤلاء شهيداً» [677] _____________________________ 676) غافر، 78. 677) نساء، 41. ------------------------------------------- پيام ها 1- انبيا، مقامى بس والا دارند. «تلك» اشاره به دور ومقام والاست. 2- انبيا، همه در يك رتبه نيستند. يگانگى در هدف، مانع بعضى كمالات ويژه و برترىهاى خاصّ نيست. «فضّلنا بعضهم على بعض» 3- تجليل از انبياى گذشته لازم است. موسى وعيسى عليهما السلام در آيه تكريم شدهاند. «من كلّم اللّه... عيسىبن مريم» 4- سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او مىتواند مردم را به اجبار به راه حقّ وادار كند، امّا رشد واقعى در سايه آزادى است. در اين آيه دو بار مىخوانيم كه اگر خدا مىخواست، اختلاف و نزاعى ميان مردم ايجاد نمىشد. «و لو شاء اللّه» 5 - ريشهى اكثر اختلافات، هوسها، حسدها و خودبينىهاست، نه جهل و ناآگاهى. «من بعد ما جائتهم البيّنات» 6- راه انبيا، همراه با دليل روشن است. «بيّنات» 7- اختلافات اعتقادى، از عوامل پيدايش جنگهاست. البتّه دين منشأ اختلاف نيست، بلكه مردم اختلاف مىكنند. «ولو شاء اللّه ما اقتتل... ولكن اختلفوا» 8 - اختلاف عقائد مردم، دليل اختيار آنها است. «فمنهم من امن و منهم من كفر» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 254 -------------------------------------------- آيه يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنْفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ يَوْمٌ لَابَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَعَةٌ وَالْكَفِرُونَ هُمُ الْظَّلِمُونَ --------------------------------------------- ترجمه اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى در آن است و نه دوستى و نه شفاعتى، و (بدانيد كه) كافران همان ستمگران هستند. (كه هم به خود ستم مىكنند وهم به ديگران.) --------------------------------------------- نکته ها در اين آيه خداوند اهرمهايى را براى تشويق مردم به انفاق بكار برده است، الف: آنچه دارى، ما به تو داديم از خودت نيست. «رزقناكم» ب: مقدارى از آنچه دارى كمك كن، نه همه را. «ممّا» ج: اين انفاق براى قيامت تو، از هر دوستى بهتر است. «يأتى يوم...» ---------------------------------------------- پيام ها 1- قبل از دستور، مردم را با احترام صدا زنيم. «يا ايهاالذين امنوا» 2- استفاده از فرصتها در كارهاى خير، ارزش است. «من قبل ان يأتى يوم» 3- محروم كردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق وبخششى صورت نگيرد، در آن روز هم محبّت و دوستى و وساطتى در بين نخواهد بود. «انفقوا... يوم لابيع فيه...» 4- ياد معاد، عاملى براى تشويق به انفاق است. «انفقوا... يأتى يوم...» 5 - يكى از راههاى ايجاد روحيّهى سخاوت، توجّه به دستِ خالى بودن انسان در قيامت است. «لا بيع ولا خلة ولا شفاعة» 6- بخل، نشانهى كفران نعمت وكفر به وعدههاى الهى است. «انفقوا... والكافرون» 7- كفر، نمونهى بارز ظلم است. «الكافرون هم الظالمون» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 255 -------------------------------------------- آيه اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِى الْسَّمَوَتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِى يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيْهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَىءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَآءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ الْسَّمَوَتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ ------------------------------------------- ترجمه اللّه، كه جز او معبودى نيست، زنده و برپادارنده است. نه خوابى سبك او را فرا گيرد و نه خوابى سنگين. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. كيست آنكه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند. گذشته و آينده آنان را مىداند. و به چيزى از علم او احاطه پيدا نمىكنند مگر به مقدارى كه او بخواهد. كرسى (علم و قدرت) او آسمانها و زمين را در برگرفته و نگهدارى آن دو بر او سنگين نيست و او والا و بزرگ است. ------------------------------------------- نکته ها به مناسبت وجود كلمهى «كرسى» در آيه، رسول اكرم صلى الله عليه وآله اين آيه «آيةالكرسى» ناميد. در روايات شيعه و سنى آمده است كه اين آيه به منزلهى قلّه قرآن است و بزرگترين مقام را در ميان آيات دارد. [678] همچنين نسبت به تلاوت اين آيه سفارش بسيار شده است، از على عليه السلام نقل كردهاند كه فرمود: بعد از شنيدن فضيلت اين آيه، شبى بر من نگذشت، مگر آنكه آيةالكرسى را خوانده باشم. [679] در اين آيه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همين سبب آيةالكرسى را شعار و پيام توحيد دانستهاند. هر چند در قرآن بارها شعار توحيد با بيانات گوناگون مطرح شده است، مانند: «لااله الاّ اللّه» [680] ، «لااله الاّ هو» [681]، «لااله الاّ انت» [682] ، «لااله الاّ انَا» [683] ، ولى در هيچ كدام آنها مثل آيةالكرسى در كنار شعار توحيد، صفات خداوند مطرح نشده است. صفات خداوند دو گونهاند، برخى صفات، عين ذات او هستند و قابل تجزيه از ذات الهى نمىباشند. مانند: علم، قدرت و حيات. امّا برخى صفات كه آنها را صفات فعل مىنامند، مربوط به فعل خداوند است، مثل خلق كردن و عفو نمودن. منشأ اينگونه صفات، اراده الهى است كه اگر بخواهد خلق مىكند، ولى دربارهى صفات ذات اين را نمىتوان گفت كه اگر خداوند بخواهد مىداند و اگر نخواهد نمىداند. اگر بخواهيم صفات ذات را تشبيه كنيم، بايد بگوئيم عالم و قادر بودن براى خداوند، نظير مخلوق بودن براى انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمىشود، همانگونه كه هرگز صفت علم از خداوند جدا نمىشود. كلمه «اله» درباره هر معبودى بكار مىرود، خواه حقّ و يا باطل، «أفرايت مَن اتّخذ الهه هواه» [684] ولى كلمه «اللّه» نام ذات مقدّس الهى است. معبودانِ غير از خدا، از آفريدن مگسى عاجزند؛ «لن يخلقوا ذباباً» [685] و آنان كه به پرستش غير خدا مىپردازند، از بلنداى توحيد به درههاى خوفناك سقوط مىكنند. «ومن يشرك باللّه فكانّما خرّ منالسماء فتخطفه الطّير» [686] «لااله الاّ اللّه» اوّلين صفحه شناسنامهى هر مسلمان است. اوّلين شعار و دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله نيز با همين جمله بود: «قولوا لااله الاّ اللّه تفلحوا» [687]همچنان كه فرمود: «من قال لااله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة واخلاصه بها ان تحجزه لااله الاالله عمّا حرمّ اللّه» هركس خالصانه شعار توحيد سر دهد، وارد بهشت مىشود و نشان اخلاص او آن است كه گفتن »لااله الاّ اللّه« وى را از حرامهاى الهى دور سازد. [688] امام صادق عليه السلام فرمودند: «قول لااله الاّاللّه ثمن الجنة» [689] گفتن »لااله الاّ اللّه« بهاى بهشت است. همچنان كه امام رضا عليه السلام در حديث قدسى نقل كردهاند: «كلمة لاالهالاّاللّه حصنى» [690] كلمهى توحيد، دژ مستحكم الهى است. آرى، توحيد، مايهى نجات و رستگارى انسان است. البتّه همانگونه كه مىگويند هركس به دانشگاه يا حوزه علميه قدم گذاشت، دانشمند شد. يعنى به شرط اينكه تمام دروس لازم را بخواند. گفتن «لااله الاّ اللّه» نجات دهنده است، امّا با داشتن شرايطش كه در جاى خود بدان اشاره خواهد شد. اعتقاد به توحيد، همهى قدرتها و جاذبهها را در چشم انسان كوچك و حقير مىكند. نمونهاى از آثار تربيتى توحيد همين است كه مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمىكردند. در دربار نجاشى پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لانسجد الاّ للّه» ما به غير خدا سجده نمىكنيم. [691] دحيه كلبى يكى ديگر از مسلمانان در كاخ قيصر روم، سجده نكرد و در جواب كاخ نشينان گفت: «لااسجد لغيراللّه» من براى غير خداوند سجده نمىكنم. [692] آرى، توحيد انسان را تا آنجا بالا مىبرد كه حتّى بهشت و دوزخ نيز براى او مطرح نمىشود. امامان معصوم عليهم السلام نيز براى تربيت چنين انسانهايى تلاش مىكردند. على عليه السلام فرمودند: «لاتكن عبد غيرك و قد جعلك اللّه حراً» [693] ، بنده ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است. لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صداى بلند، اذان بگويند وفرياد آزادى از بندگى خدايان دروغين و طاغوتها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدايى، با طنين توحيد «لااله الاّ اللّه» آشنا سازند. «هوالحىّ» در فراز هفتادم دعاى جوشن كبير، حىّ بودن خداوند را اينگونه مطرح مىكند: «يا حيّاً قبل كلّ حىّ، يا حيّاً بعد كلّ حىّ، يا حىّ الذّى ليس كمثله حىٌّ، يا حىّ الذّى لايشاركه حىٌّ، يا حىّ الذّى لايحتاج الى حىّ، يا حىّ الذّى يميت كلّ حىّ، يا حىّ الذّى يرزق كلّ حىّ، يا حيّا لم يرث الحيوة من حىّ، يا حىّ الذى يحيى الموتى، يا حىّ يا قيّوم» آرى، خداوند زنده است، قبل از هر زندهاى و بعد از هر زندهاى. در زنده بودن، وى را نظير و شريكى نيست و براى زنده ماندن، نيازمند ديگرى نيست. او زندگان را مىميراند و به همه زندهها روزى مىبخشد. او زندگى را از زندهاى ديگر به ارث نبرده، بلكه به مردگان نيز زندگى مىبخشد. او زنده و پا برجاست. معناى حيات درباره ذات پروردگار با ديگران فرق مىكند و مانند ساير صفات الهى، از ذات او جدايى ناپذير است و در آن فنا راه ندارد؛ «و توكّل على الحىّ الّذى لايموت» [694] او در حيات خويش نيازمند تغذيه، توليد مثل، جذب و دفع، كه لازمه حيات موجوداتى همچون انسان و حيوان وگياه است، نيست. «يا حىّ الذى ليس كمثله حىّ» «القيّوم» «قَيّوم» از ريشهى «قيام»، به كسى گفته مىشود كه روى پاى خود ايستاده و ديگران به او وابسته هستند. [695] كلمهى «قيّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در كنار كلمه «حَىّ» قرار دارد. قيام او از خود اوست، ولى قيام ساير موجودات به وجود اوست. و مراد از قيّوميّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبير كامل او نسبت به مخلوقات است. قيام او دائمى و همه جانبه است، مىآفريند، روزى مىدهد، هدايت مىكند و مىميراند و لحظهاى غافل نيست. هر موجود زندهاى براى ادامهى حيات، نيازمند منبع فيض است. همچون لامپى كه براى ادامهى روشنى، نياز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات براى زنده شدن بايد از «حىّ» تغذيه شوند و براى ادامهى زندگى بايد از «قيّوم» مايه بگيرند. امام على عليه السلام مىفرمايد: «كلّ شىء خاضع له و كلّ شىء قائم به» هر چيزى تسليم او و هر چيزى وابسته به اوست. [696] نقل كردهاند كه در جنگ بدر رسول خدا صلى الله عليه وآله مكّرر در سجده مىگفتند: «يا حىّ يا قيّوم» [697] «لاتأخذه سنةٌ و لانوم» امام صادق عليه السلام فرمودهاند: «ما من حىّ الاّ و هو ينام خلا اللّه وحده» هيچ زندهاى نيست مگر اينكه مىخوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. [698] خداوند حىّ است و نيازمند خواب و چُرت نيست. [699] خواب، زندهها را از خود منقطع مىكند تا چه رسد به ديگران، ولى خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چيز قيّوميّت دارد. «له ما فى السموات و ما فى الارض» مالك حقيقى همه چيز اوست و مالكيّت انسان در واقع عاريتى بيش نيست. مالكيّت انسان، چند روزه و با شرايط محدودى است كه از طرف مالك حقيقى يعنى خداوند تعيين مىشود. حال كه همه مملوك او هستند، پس چرا مملوكى مملوك ديگر را بپرستد؟ ديگران نيز بندگانى همچون ما هستند؛ «عباد امثالكم» [700] طبيعت، ملك خداست و قوانين حاكم بر آن محكوم خداوندند. اى كاش انسانها هم از مِلك او و هم از مُلك او بهتر استفاده مىكردند. اگر همه چيز از خدا و براى خداست، ديگر بخل و حرص چرا؟ آيا خداى خالق، ما را رها كرده است؟ «أيحسب الانسان ان يترك سدى» [701] امام كاظم عليه السلام از در خانهى شخصى بنام «بُشر» مىگذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو ولعبى شدند كه از خانه بلند بود. از كنيزى كه از آن خانه بيرون آمده بود پرسيدند صاحبخانه كيست؟ آيا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نيست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود اين همه نافرمانى نمىكرد. كنيز سخن امام را وقتى وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تكانى خورد و توبه كرد. [702] از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: اوّلين درجه تقوا و بندگى خدا آن است كه انسان خودش را مالك نداند. [703] «من ذا الذى يشفع عنده» مشركان، خداوند را قبول داشتند؛ «لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض ليقولنّ اللّه» [704] ولى بتها را شفيع مىدانستند: «ويقولون هؤلاء شفعاء» [705]آيةالكرسى، اين پناهگاه موهوم را در هم مىكوبد و مىگويد: كيست كه بدون اجازهى او بتواند شفاعت كند؟ نه تنها هستى براى اوست، كارآيى هستى نيز با اذن اوست. با خيال و توهم شما، مخلوقى شفيع ديگرى نمىشود. شفاعت در قيامت وجود دارد، ولى با حساب و كتاب و با اذن خداوند. اگر از كسى عملى سر مىزند، با اذن و اراده خداوند بوده و قيّوم بودن او خدشه بردار نيست تا بتوان در گوشهاى دور از خواست او كارى صورت داد. شفاعت آن است كه يك موجود قوى به موجود ضعيف يارى برساند. مثلاً در نظام آفرينش، نور، آب، هوا و زمين، دانهى گياه را يارى مىكنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام كيفر و پاداش نيز، اولياى خدا گنهكارى را يارى مىرسانند تا نجات يابد. [706] ولى هرگز اين امدادها نشانهى ضعف خداوند و يا تأثيرپذيرى او نيست. زيرا خود اوست كه مقام شفاعت و اجازه آن را به اولياى خود مىدهد. و اوست كه نظام آفرينش را به نوعى آفريده كه وقتى دانه در مسير رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاك رشد مىكند. به هر حال عوامل مادّى و كمكهايى كه انسان از مخلوقات مىگيرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانينى است كه او حاكم كرده است. به همين دليل افرادى از شفاعت شدن محرومند؛ «فما تنفعهم شفاعة الشافعين» [707] چنانكه نور، حرارت، آب و خاك، دانهاى را رشد مىدهند كه قابليّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتىبازى و توصيههاى بىدليل دنيوى در جوامع فاسد، جدا است. شفاعت، براى جلوگيرى از يأس و نااميدى و ايجاد پيوند مردم با اولياى خداست. شفاعت، پاداشى است كه خداوند به اولياى خود مىدهد و بهرهگيرى از آن در روز قيامت، تجسّمى از بهرهگيرى انسان، از نورِ علم و هدايت انبيا و اوليا در دنياست. شفاعت كننده، قدرت مستقلى در برابر قدرت خداوند نيست، بلكه پرتوى از اوست ومقام شفاعت مخصوص كسانى است كه او بخواهد. لذا نبايد بت پرستان با شعار؛ «هؤلاء شفعائنا» [708] خيال كنند كه بهرهمند از شفاعت خواهند شد. يادآورى اين نكته لازم است كه عبادت غير خداوند شرك است، ولى دعوت و خواندن غير خدا، همه جا شرك نيست. جملات: «يدعوك» [709] ، «يدعوكم» [710] ، «يدعون» [711] ، «ندع» [712] و «دعاء الرسول» [713] كه در قرآن آمده است، هيچ يك با شرك ربطى ندارد. لكن هر دعوتى ارزشمند نيست، بيمار اگر پزشك را صدا زند، حقّ است و اگر فالگير را صدا زند باطل است. «يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم» خداوند همهى واقعيّات را مىداند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش براى اثبات بىگناهى شخصى نيست، بلكه شفاعت، تلاش براى نجات و عفو است. آگاهى خدا بايد موجب شود كه اندكى انسان حيا كند، او از درون سينهها خبر دارد و از رازهاى پنهانى و آشكار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد كه نوزاد پسر است يا دختر. علم روز قيامت و اندازه هر چيزى را مىداند. [714] در حالى كه علم ما انسانها محدود است. ما صدا را تا حدّى مىشنويم، ديدنىها را تا حدودى مىبينيم، اسرار را نمىدانيم، مگر آن قسمتى را كه خداوند اراده كند و اجازه دهد. «وسع كرسيّه السّموات والارض ولايؤده حفظهما و هوالعلى العظيم» در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: مراد از «عرش»، علومى از خداوند است كه انبيا و رسل را به آنها آگاه كرده است [715] ولى «كرسى»، علومى هستند كه آنها را هيچ كس نمىداند. [716] برخى «كرسى» را كنايه از قدرت و حكومت خدا مىدانند كه آسمانها و زمين را در برگرفته است. با آنكه جهان بس وسيع است و زمين نسبت به آن همچون حلقه انگشترى در بيابان، ولى با همه اينها حفظ و نگهدارى آنها براى خداوند سنگين نيست. آية الكرسى به مردم مىفهماند كه خداوند نه تنها مالكِ عالَم و عالِم به تمام مملوكهاى خود است، بلكه سراسر هستى با همهى مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. [717] و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقايسه نكنند. زيرا خستگى، از عوارض ماده است، امّا توانايى خداوند عين ذات اوست. «ان ربّك هو القوى العزيز» [718] على عليه السلام مىفرمايد: خداوند را، نه گذشت زمان پير و فرسوده مىكند و نه خود دگرگون گشته و تغيير مىيابد. [719] آرى، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ايجاد مىكند و مؤمن با آن خويشتن را در مصونيّت و امان مىيابد. هر يك از صفات خدا: قَيّوم، حَىّ، عليم، قَدير و عظيم، نقش سازندهاى در تربيت انسان دارد. زيرا بهترين مكتب آن است كه به پيروان خود اميد و عشق بدهد، سرنوشت و آينده آنان را روشن كند و پيروانش نيز بدانند كه هر لحظه زير نظر هستند، لغزشهايشان قابل عفو است و حاكم آنان مهربان است. خلاصه آنكه خدايى سزاوار پرستش است كه زنده و پابر جا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگى و دچار خواب و چرت نگردد، احدى بدون اراده او قدرت انجام كارى را نداشته باشد. همه چيز را بداند و بر همه چيز احاطه و تسلّط داشته باشد. اين چنين خدايى مىتواند معبود و محبوب باشد و به چنين خدايى مىتوان توكّل كرد و عشق ورزيد و به او اميدوار بود. خدايى كه قرآن اينگونه معرفى مىكند، با خداى انجيل و تورات تحريف شده قابل مقايسه نيست. آن كسانى كه در بنبستهاى تنگ و تاريك نظام مادّى جهان گرفتار شدهاند، چگونه مىانديشند؟ «الحمدللّه الّذى هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدى لولا ان هدانا اللّه» ____________________________________ 678) تفسير روح المعانى، ج3، ص10 و تفسير الميزان، ج2، ص354 . 679) تفسير نمونه، ج2، ص191 ؛ الميزان، ج2، ص355 . 680) صافات، 35 . 681) بقره، 163 . 682) انبياء، 87 . 683) نحل، 2 . 684) فرقان، 43. 685) حج، 73. 686) حج، 31. 687) كنزالعمّال، ح35541. 688) ثواب الاعمال، ص20 . 689) بحار، ج93، ص196. 690) بحار، ج3، ص7. 691) سيرهى حلبى، ج1، ص387 . 692) سيرهحلبى، ج3، ص272. 693) نهج البلاغه، نامهى31 . 694) فرقان، 58 . 695) مفردات راغب. 696) نهجالبلاغه، خطبه108. 697) روحالبيان، ج1، ص400. 698) بحار، ج59، ص185. 699) چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پيدا مىشود، سپس خواب مىآيد، قرآن هم كلمهى »سِنَة« را مقدّم بر »نَوم« بكار برده است. 700) اعراف، 194. 701) قيامت، 36. 702) تتمة المنتهى، ص329 . 703) بحار، ج1، ص 225. 704) لقمان، 25. 705) يونس، 18. 706) امام صادق عليه السلام فرمودند: »نحن الشافعون« ما هستيم آنهايى كه اذن شفاعت دارند. تفسير نورالثقلين، ج1، ص258. 707) مدّثر، 48. 708) يونس، 18. 709) قصص، 25. 710) آلعمران، 153. 711) آلعمران، 104. 712) آلعمران، 61. 713) نور، 63. 714) يعلم ما يلج فى الارض و ما يخرج منها و ما ينزل من السّماء« سبأ، 2. »ان تخفوا ما فى صدوركم او تبدوه يعلمه اللّه« آلعمران، 29. ؛ »وعنده مفاتح الغيب« انعام، 59. ؛ »يعلم السّر واخفى« طه، 7.؛ »انّه عليم بذات الصدور« هود، 5. ؛ »يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور« غافر، 19. 715) تفسير نورالثقلين، ج1، ص259. 716) تفسير برهان، ج1، ص240. 717) بل له ما فى السموات و الارض كلّ له قانتون« بقره، 116. و »ان يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد« ابراهيم، 19. 718) هود، 66. 719) نهجالبلاغه، خطبهى228. -------------------------------------------- پيام ها 1- هيچ موجودى جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لااله الاّ هو» 2- حيات واقعى و ابدى وهمهى حياتهاى ديگر از آن اوست. «الحىّ» 3- همه چيز دائماً به او بستگى دارد ولحظهاى از تدبير اوخارج نيست. «القيوم» 4- همه چيز از اوست.«له ما فى السموات...» 5 - نه تنها هستى از اوست، كارايى هستى نيز از اوست. «من ذا الّذى يشفع» 6- با خيال و توهّم شما، چيزى شفيع و واسطه نمىشود. «من ذا الّذى» 7- احدى از او مهربانتر نيست. علاقه ومهربانى هر شفيعى از اوست. «الاّ باذنه» 8 - خداوند بر همه چيز ودر همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حيا كنيم. «يعلم مابين ايديهم وما خلفهم...» 9- او بر همه چيز احاطه دارد، ولى ديگران بدون اراده او حتّى به گوشهاى از علم او احاطه ندارند. [720] «لا يحيطون بشىء من علمه» 10- حكومت و قدرت او محدود نيست. «وسع كرسيّه» 11- حفاظت هستى براى او سنگين نيست. «ولايؤده» 12- كسى كه از هستى حفاظت مىكند، مىتواند ما را در برابر خطرات حفظ كند. «حفظهما» و لذا براى حفاظت، سفارش به خواندن آية الكرسى شده است. ________________________________ 720) الم يعلم بانّ اللّه يرى« علق، 14. |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 256 -------------------------------------------- آيه لَا إِكْرَاهَ فِى الْدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيْعٌ عَلِيمٌ ----------------------------------------- ترجمه در (پذيرش) دين، اكراهى نيست. همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است، پس هر كه به طاغوت كافر شود و به خداوند ايمان آورد، قطعاً به دستگيره محكمى دست يافته، كه گسستنى براى آن نيست. وخداوند شنواى دانا است. ----------------------------------------- نکته ها ايمان قلبى با اجبار حاصل نمىشود، بلكه با برهان، اخلاق و موعظه مىتوان در دلها نفوذ كرد، ولى اين به آن معنا نيست كه هر كس در عمل بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگويد من آزادم و كسى حقّ ندارد مرا از راهى كه انتخاب كردهام بازدارد. قوانين جزايى اسلام همچون تعزيرات، حدود، ديات و قصاص و واجباتى همچون نهى از منكر و جهاد، نشانه آن است كه حتّى اگر كسى قلباً اعتقادى ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه يك فرد موذى باشد. اسلامى كه به كفّار مىگويد: «هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين» [721] اگر در ادّعاى خود صادقيد، برهان و دليل ارائه كنيد. چگونه ممكن است مردم را در پذيرش اسلام، اجبار نمايد؟ جهاد در اسلام يا براى مبارزه با طاغوتها و شكستن نظامهاى جبّارى است كه اجازه تفكّر را به ملّتها نمىدهند و يا براى محو شرك و خرافهپرستى است كه در حقيقت يك بيمارى است و سكوت در برابر آن، ظلم به انسانيّت است. مطابق روايات، يكى از مصاديق تمسك به «عروة الوثقى» و ريسمان محكم الهى، اتصال با اولياى خدا و اهلبيت عليهم السلام است. رسول اكرم صلى الله عليه وآله به حضرت على عليه السلام فرمودند: «انت العروة الوثقى». [722] _____________________________ 721) بقره، 111. 722) تفسير برهان، ج1، ص141 . ------------------------------------------- پيام ها 1- دينى كه برهان و منطق دارد، نيازى به اكراه و اجبار ندارد. «لااكراه فى الدين» 2- تأثير زور در اعمال و حركات است، نه در افكار و عقايد. «لااكراه فى الدين» 3- راه حقّ از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل، وحى ومعجزات است. «قد تبيّن الرشد من الغى» اسلام دين رشد است. 4- دين، مايهى رشد انسانيّت است. «قد تبيّن الرشد من الغى» 5 - اسلام با استكبار سازش ندارد. «يكفر بالطاغوت» 6- تا طاغوتها محو نشوند، توحيد جلوه نمىكند. اوّل كفر به طاغوت، بعد ايمان به خدا. «فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باللّه» 7- كفر به طاغوت و ايمان به خدا بايد دائمى باشد. «يكفر، يؤمن» فعل مضارع نشانهى تداوم است. 8- محكم بودن ريسمان الهى كافى نيست، محكم گرفتن هم شرط است. «فقد استمسك بالعروة...» 9- تكيه به طاغوتها و هر آنچه غير خدايى است، گسستنى و از بين رفتنى است. تنها رشتهاى كه گسسته نمىگردد، ايمان به خداست. «لا انفصام لها» 10- ايمان به خدا و رابطه با اولياى خدا ابدى است. «لاانفصام لها» ولى طاغوتها در قيامت از پيروان خود تبّرى خواهند جست. 11- ايمان به خدا و كفر به طاغوت بايد واقعى باشد، نه منافقانه. زيرا خداوند مىداند ومىشنود. «واللّه سميع عليم» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 257 -------------------------------------------- آيه اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الْظُّلُمَتِ إِلَى الْنُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الْطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ الْنُّورِ إِلَى الْظُّلُمَتِ أُولَئِكَ أَصْحَبُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ ----------------------------------------- ترجمه خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاريكىها(ى گوناگون) بيرون و به سوى نور مىبرد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوتها هستند كه آنان را از نور به تاريكىها سوق مىدهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود. ------------------------------------------- نکته ها در آيه قبل خوانديم كه او مالك همه چيز است؛ «له مافىالسمواتو...» ودر اين آيه مىخوانيم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولايى است. «ولىّالذين آمنوا» گوشهاى از سيماى كسانى كه ولايت خدا را پذيرفتهاند * آنكه ولايت خدا را پذيرفت، كارهايش رنگ خدايى پيدا مىكند. «صبغة اللّه» [723] * براى خود رهبرى الهى برمىگزيند. «اناللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً» [724] * راهش روشن، آيندهاش معلوم و به كارهايش دلگرم است. «يهديم ربّهم بايمانهم» [725]، «انّا اليه راجعون» [726] ، «لانضيع اجرالمحسنين» [727] * در جنگها و سختىها به يارى خدا چشم دوخته و از قدرتهاى غير خدايى نمىهراسد. «فزادهم ايماناً» [728] * از مرگ نمىترسد و كشته شدن در تحت ولايت الهى راسعادت مىداند. امام حسين عليه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة». [729] * تنهايى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نيست، چون مىداند او زير نظر خداوند است. «ان اللّه معنا» [730] * از انفاق و خرج كردن مال نگران نيست، چون مال خود را به ولى خود مىسپارد. «يقرض اللّه قرضاً حسناً» [731] * تبليغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعدههاى حتمى الهى داده است: «والعاقبة للمتّقين» [732] * غير از خدا همه چيز در نظر او كوچك است. امام على عليه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعينهم...». [733] * از قوانين و دستورات متعدّد متحيّر نمىشود، چون او تنها قانون خدا را پذيرفته و فقط به آن مىانديشد. و اگر صدها راه درآمد برايش باز شود تنها با معيار الهى آن راهى را انتخاب مىكند كه خداوند معيّن كرده است. «ومن لم يحكم بماانزلاللّه» [734] _______________________________ 723) بقره، 138. 724) بقره، 247. 725) يونس، 9. 726) بقره، 156. 727) يوسف، 56. 728) بقره، 173. 729) بحار، ج44، ص192. 730) توبه، 40. 731) بقره، 245. 732) اعراف، 128. 733) نهجالبلاغه، خ 193. 734) مائده، 44 و45. ------------------------------------------- پيام ها 1- مؤمنان، يك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوتها باشند و پذيرش يك سرپرست آسانتر است. [735] درباره مؤمنان مىفرمايد: «اللّه ولىّ» امّا دربارهى كفّار مىفرمايد: «اوليائهم الطاغوت» 2- آيه قبل فرمود: «قد تبيّن الرّشد من الغى» اين آيه نمونهاى از رشد و غىّ را بيان مىكند كه ولايت خداوند، رشد و ولايت طاغوت انحراف است. «اللّه ولىّ... اوليائهم الطاغوت» 3- راه حقّ يكى است، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمهى نور را به كار مىبرد، ولى از راههاى انحرافى و كج، به ظلمات وتاريكىها تعبير مىكند. «النور، الظلمات» 4- راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت، رشد، اميد و آرامش وجود دارد. «النور» 5 - مؤمن در بن بست قرار نمىگيرد. «يخرجهم من الظلمات» 6- طاغوتها در فضاى كفر وشرك قدرت مانور دارند. «الذين كفروا اوليائهم الطاغوت» 7- هر كس تحت ولايت خداوند قرار نگيرد، خواه ناخواه طاغوتها بر او ولايت مىيابند. «اللّه ولىّ... اوليائهم الطاغوت» 8 - هر ولايتى غير از ولايت الهى، ولايت طاغوتى است. «اللّه ولىّ... اوليائهم الطاغوت» 9- توجّه به عاقبت طاغوت پذيرى، انسان را به حقّ پذيرى سوق مىدهد. «اولئك اصحاب النّار» _____________________________ 735) يوسف عليه السلام نيز در دعوت كفّار به همين معنا استدلال كرد: »ءأربابٌ متفرّقون خيرٌ أم اللّه الواحد القهّار« آيا صاحبان متعدّد وپراكنده بهترند يا خداى يگانه وقدرتمند؟! يوسف، 39. |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره بقره آيه 258 -------------------------------------------- آيه أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَاجَّ إِبْرَ هِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ ءَاتَهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَ هِيمُ رَبِّىَ الَّذِى يُحْىِ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَاْ اُحْىِ وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَ هِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِى بِالْشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْظَّلِمِينَ -------------------------------------------- ترجمه آيا آن كس (نمرود) را كه خداوند به او پادشاهى داده بود، نديدى كه با ابراهيم دربارهى پروردگارش محاجّه و گفتگو مىكرد؟ زمانى كه ابراهيم گفت: خداى من كسى است كه زنده مىكند و مىميراند، او گفت: من هم زنده مىكنم و مىميرانم. ابراهيم گفت: خداوند خورشيد را از مشرق مىآورد، پس تو (كه مىگويى حاكم بر جهان هستى،) خورشيد را از مغرب بياور. (در اينجا بود كه) آن مرد كافر مبهوت و وامانده شد. و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند. -------------------------------------------- نکته ها در آيهى قبل خوانديم كه خداوند ولىّ مؤمنان است و آنان را از ظلمات خارج و به سوى نور مىبرد، اين آيه و آيات بعد نمونههايى از ولايت خداوند و بيرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح مىكند. در رواياتِ تاريخى آمده است كه نمرود از پادشاهان بابل بود و حكومت مقتدرانهاى داشت او با حضرت ابراهيم دربارهى خداوند مباحثه و مجادله كرد. وقتى حضرت ابراهيم گفت: پروردگار من آن است كه زنده مىكند و مىميراند، او گفت: من نيز زنده مىكنم و مىميرانم. سپس دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، يكى را آزاد نمود و ديگرى را دستور داد بكشند. وقتى ابراهيم عليه السلام اين سفسطه و مغالطه را مشاهده كرد كه اين شخص چه برداشتى از زنده كردن و ميراندن دارد و چگونه مىخواهد افكار ديگران را منحرف كند، فرمود: خداوند طلوع خورشيد را از مشرق قرار داده است، اگر تو ادّعا دارى كه بر جهانِ هستى حكومت دارى و همه چيز در اختيار و تحت قدرت توست، خورشيد را از مغرب بيرون بياور!. آن موقع بود كه نمرود مبهوت ماند و پاسخى جز سكوت نداشت. -------------------------------------------- پيام ها 1- هركس هرچه دارد از اوست. كافران نيز در دنيا از نعمتهاى او بهرهمند مىشوند، ولى از آن سوء استفاده مىكنند. «اتاه اللّه» 2- قدرت وحكومت مىتواند عامل استكبار وغرور گردد. «اتاه اللّه الملك... أنا اُحى و اميت...» 3- توجّه به افكار عمومى و قضاوت مردم لازم است. گرچه پديدهى حيات يكى از راههاى خداشناسى است و جواب نمرود صحيح نبود، ولى آن بحثها و مجادلهها، افكار عمومى را پاسخ نمىگفت. «ربّى الذى يحيى و يميت» 4- مغالطه و سفسطه، ترفند اهل باطل است. «انا اُحى و اُميت» 5 - حقّ، اگر منطقى و مستدل ارائه شود، بر باطل پيروز وحاكم است. «فأت بها من المغرب فبهت الذى كفر» 6- در مباحثهها از استدلالهاى فطرى، عقلى و عمومى استفاده كنيد، تا مخالفِ لجوج نيز مقهور و مبهوت شود. «فبهت الذى كفر» 7- كافر ظالم است، زيرا به خود ومقام انسانيّت ظلم كرده است. «لا يهدى القوم الظالمين» |
||
۳۱ خرداد ۱۳۹۰
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |