در حال دیدن این عنوان: |
۷۰ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 170 ------------------------------------------- آيه وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَبِ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ ------------------------------------------- ترجمه و كسانى كه به كتاب (آسمانى) تمسّك مىجويند و نماز را به پا داشتهاند (بدانند كه ما) قطعاً پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد. ------------------------------------------- نکته ها در روايات آمده است كه اين آيه بيانگر ويژگىهاى اهلبيت عليهم السلام وشيعيان آنان مىباشد. [327] قرآن، همواره در كنار اكثريّت مفسد، اقليّت صالح را هم مطرح مىكند. (آيهى قبل انتقاد و اين آيه ستايش است) «الكتاب»، شامل همهى كتب آسمانى مىشود و مفهوم آيه اختصاص به پيروان دين خاص و يا كتاب خاصّى ندارد، ولى با توجّه به آيات گذشته، شايد مراد تورات باشد. در اين آيه از گروهى كه به كتاب آسمانى تمسّك مىكنند تقدير شده، امّا در جاى ديگر كسانى را كه كتاب در اختيارشان است، ولى به آن تمسّك نمىكنند، به الاغى تشبيه كرده كه بار كتاب حمل مىكند. «مَثَلالّذين حمّلوا التورات ثمّ لميحملوها كمثل الحمار يحمل اسفاراً» [328] «مُصلِح»، هم به كسى كه در صدد اصلاح خويش است و هم به كسى كه در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مىشود. با اينكه نماز، جزو محتواى كتاب آسمانى است، ولى به دليل اهميّت آن، به طور جداگانه ذكر شده است، زيرا نماز ستون دين است و اقامهى دين بستگى به آن دارد. چنانكه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: «الصلاة عمود الدّين» [329] و يا در جاى ديگر فرمودند: هر چيزى داراى وجه و صورتى است و سيماى دين شما نماز است، پس نبايد سيماى دين خودتان را خراب كنيد. «و وجه دينكم الصلاة فلايشيننّ احدكم وجه دينه» [330] ______________________________ 327) تفسير اثنى عشرى 328) جمعه، 5 329) تفسير اثنى عشرى؛ التهذيب، ج2، ص237 330) تفسير فرقان؛ كافى، ج3، ص270 ---------------------------------------------- پيام ها 1- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر كتاب آسمانى، كافى نيست، بلكه بايد به آن عمل كرد تا نجاتبخش باشد. «يمسّكون» (چنانكه عمل به نسخهى پزشك، تنها راه درمان است.) 2- در اديان و كتابهاى آسمانى گذشته نيز نماز بوده است. «اقاموا الصلاة» 3- افراد بىنماز و جاهل به كتاب خدا، نمىتوانند مصلح كامل باشند. «يمسّكون بالكتاب... اقاموا الصلاة... المصلحين» 4- دين علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنيوى نيز نقش دارد. «المصلحين» 5 - اقامهى نماز، وسيله اصلاح جامعه است. «اقاموا الصلاة، المصلحين» (اقامه يعنى اهتمام كامل به برپايى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز) 6- اصلاح واقعى دو شرط و محور دارد: تمسّك به قانون الهى و رابطهى استوار با خدا از طريق اقامهى نماز. (تمام آيه) |
||
۳ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 171 ------------------------------------------------- آيه وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَآ ءَاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ------------------------------------------------ ترجمه و (به ياد آور) زمانى كه كوه (طور) را از جاى كنده، همچون سايبانى بالاى سرشان قرار داديم و گمان كردند كه آن بر سرشان خواهد افتاد، (در آن حال، به آنان گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما داديم، قدرتمندانه و جدّى بگيريد و آنچه را در آن است به ياد آوريد (و عمل كنيد) باشد كه اهل تقوا شويد. -------------------------------------------- نکته ها اين آيه، مشابه آيه 63 سورهى بقره وآخرين آيه در اين سوره است كه درباره بنىاسرائيل سخن مىگويد. از آيه 103 تا اينجا، پياپى مسائلى را در مورد آنان مطرح كرده است. «نَتق»، به معناى كندن و پرتاب كردن و«ظُلَّة»، به معناى پاره ابر، سقف و سايبان است. موسى عليه السلام كه براى ميقات الهى به كوه طور رفته بود، در بازگشت براى هدايت بنىاسرائيل تورات را همراه خود آورد، امّا آنان به مخالفت پرداختند، خداوند كوه را از جا كند وبالاى سرشان قرار داد، آنان وحشت كردند وبه سجده افتاده، قول اطاعت دادند، ولى طولى نكشيد دوباره از دين برگشتند. سؤال: آيا پيمان گرفتن و اطاعت در حال اجبار ارزشى دارد؟ پاسخ: اوّلاً هر اجبارى بد نيست، گاهى معتاد را مجبور به ترك اعتياد مىكنند كه خود يك ارزش است. البتّه عقيدهى قلبى را نمىتوان با اجبار تحميل كرد، امّا عمل صحيح را مىتوان به اجبار در جامعه ترويج داد. ثانياً گاهى كار در آغاز به اجبار القا مىشود، ولى به تدريج از روى آگاهى و اختيار انجام مىگيرد. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: مراد از قوّت در اين آيه قوّت بدنى است يا قلبى؟ حضرت فرمودند: هر دو. [331] _________________________________ 331) تفسير عيّاشى و محاسن برقى، ج1، ص261 ---------------------------------------------------- پيام ها 1- قرار گرفتن كوه، بالاى سر بنىاسرائيل و تهديد آنان، حادثهاى است كه نبايد فراموش شود. «و اذ نتقنا الجبل...» 2- ياد گرفتن كافى نيست، بلكه بايد يادآورى شود. «خذوا... اذكروا» 3- براى تربيت عمومى جامعه و براى جلوگيرى از انحراف، گاهى بايد از اهرم فشار استفاده كرد. «اذ نتقنا ... خذوا ما آتيناكم ...» 4- احكام الهى را بايد با جدّيت و قدرت گرفت و عمل كرد. «بقوّة» 5 - براى رسيدن به كمال تقوا، قاطعيّت در دين و تصميم جدّى لازم است. «خذوا... بقوّة... لعلّكم تتّقون» 6- هدف كتب آسمانى و دستورهاى دين، خداترسى و پيدايش تقوا در مردم است. «لعلّكم تتّقون» 7- با بيان فلسفه و آثار قوانين، دستورات واحكام، ديگران را براى توجّه و عمل به آن تشويق نماييم. «خذوا... لعلّكم تتّقون» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 172 ------------------------------------------------- آيه وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَآ أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِينَ ----------------------------------------------- ترجمه و (به ياد آور) زمانى كه پروردگارت، از پشت بنىآدم، فرزندان وذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، ما گواهى داديم (كه تو پروردگارمايى، اين اقرار گرفتن از ذريّهى آدم براى آن بود) تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم. ------------------------------------------------- نکته ها «ذريّة»، يا از «ذَرّ»، به معناى ذرّات بسيار كوچك غبار (يا مورچههاى ريز) است، كه مراد از آن در اينجا، اجزاى نطفهى انسان و يا فرزندان كوچك و كمسن و سال مىباشد، يا از ريشهى «ذَرو»، به معناى پراكنده ساختن و يا از «ذَرأ»، به معناى آفريدن است. [332] امّا اغلب به فرزندان گفته مىشود. چگونگى پيمان گرفتن خدا از بنىآدم در اين آيه بيان نشده است، ولى مفسّران اقوال متعدّدى بيان كردهاند كه مشهورترين آنها دو قول است؛ الف: طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مىگويند. [333] امام صادق عليه السلام فرمود: بعضى از ذريّهى آدم در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند. [334] از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل شده كه اين اقرار، روز عرفه انجام شده است. [335] ب: مراد از عالم ذرّ، همان پيمان فطرت و تكوين مىباشد. يعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بيش نيستند، خداوند فطرت توحيدى و حقّجويى را در سرشت آنها مىنهد و اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درونى در نهاد وفطرت همه، به وديعت نهاده مىشود. همچنين در عقل و خردشان، خداباورى به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مىبندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبيّت خداوند گواهى مىدهد. در بعضى روايات كه از امام صادق عليه السلام دربارهى فطرت سؤال شده است، امام، فطرت را همان عالم ذرّ دانستهاند. [336] در برخى روايات، فطرت، اثر عالم ذرّ است نه خود آن، «ثبت المعرفة فى قلوبهم و نسوا الموقف»، بنابراين انسانها در زمان و موقفى اقرار كرده، ولى آن را فراموش كردهاند، و اثر آن اقرار همان فطرتى است كه گرايش دل به سوى اوست. به هرحال آيه، مورد گفتگوى متكلّمين، محدّثين و مفسّرين است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مىكنيم. [337] ________________________________ 332) تفسير نمونه 333) كافى، ج2، ص13 334) تفسير نورالثقلين 335) تفسير درّالمنثور 336) تفسير برهان ونورالثقلين، پيام قرآن، ج 3، ص117 337) براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتابهاى »پيام قرآن«، از آيتاللّه مكارم شيرازى و »منشور جاويد«، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيب البيان مراجعه كنيد --------------------------------------------- پيام ها 1- تمام انسانها، فرزندان حضرت آدم عليه السلام هستند و خداوند از آنها بر ربوبيّت خود اقرار گرفته است. «و اذ اخذ ربّك من بنىآدم... ألست بربّكم» 2- خداوند، توحيد را در فطرت و سرشت انسانها قرار داده است. «أشهدهم على أنفسهم ألست بربّكم» هر انسانى به گونهاى ربوبيّت و وحدانيّت خداوند را دريافته و بر آن گواه است. 3- خداوند، پس از آفرينش انسان، ربوبيّت خود را بر او آشكار كرد تا به هنگام لزوم گواهى دهد. «ألستُ بربّكم» 4- ميثاق فطرت و خداجويى، براى اتمام حجّت است. «أن تقولوا يوم القيامة» 5 - در روز قيامت، ادّعاى غفلت از ربوبيّت خداوند، پذيرفته نيست. «انّا كنّا عن هذا غافلين» جهل و غفلت، عذر پذيرفته نزد خداوند نيست. |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 173، 174 ------------------------------------------------- آيه أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ وَكَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ------------------------------------------------- ترجمه يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مىكنى؟ و ما اين گونه آيات خويش را روشن بيان مىكنيم (تا بدانند نور توحيد، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شايد آنان (به سوى خداوند و فطرت پاك توحيدى) بازگردند. ------------------------------------------------- نکته ها اگر گواهى بر ربوبيّت در عالم ذرّ يا فطرت نبود، انسان در دنيا به راحتى خداپرست نمىشد و همواره از نياكان خود تقليد مىكرد. «او تقولوا انّما اشرك آبائُنا...» ----------------------------------------------- پيام ها 1- فطرت خداشناسى در وجود انسان، براى اتمام حجّت از سوى خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانى بر ظلمات محيط را دارد. «او تقولوا انّما اشرك...» 2- جامعه و محيط، انسان را مجبور نمىكند. «أو تقولوا انّما أشرك آبائُنا...» 3- تقليد در اصول دين، جايز نيست. «أشرك آبائُنا» 4- عقيده، عمل و شرك نياكان، بستر اعتقاد، عمل وشرك فرزندان مىشود. «أشرك آبائُنا» 5 - گناه و انحراف خود را به دوش ديگران افكندن، موجّه نيست. «تقولوا انّما أشرك آبائُنا» 6- اطاعت و احترام نياكان، تا حدّى است كه انسان را به شرك نكشد. «ذرّية من بعدهم» 7- مشركان، باطلگرا مىباشند. «أشرك آبائُنا فعل المبطلون» 8 - در نظام كيفرى خداوند، هيچ كس به گناه ديگرى مؤاخذه نمىشود. «أفتهلكنا بما فعل المبطلون» 9- آيات الهى، براى توجّهدادن انسانها به ميثاق فطرت و سرشت توحيدى است. «نفصّل الآيات ولعلّهم يرجعون» 10- اصل، توحيد است و شرك، عارضى است، لذا قرآن، خواستار بازگشت مشركان بها اصالت انسان است. «لعلّهم يرجعون» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 175 ------------------------------------------------- آيه وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَهُ ءَايَتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَنُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ------------------------------------------------ ترجمه و بر آنان، داستانِ آن كس (بَلعَم باعورا) را بخوان كه آيات خود (از علم به معارف و اجابت دعا و صدور برخى كرامات) را به او داده بوديم، پس او (ناسپاسانه) خود را از آن آيات جدا ساخت، پس شيطان او را در پىخويش كشيد تا از گمراهان شد. ----------------------------------------------- نکته ها «اِنسلاخ»، به معناى كندنِ پوست است و در جايى كه چيزى به چيزى چسبيده باشد به كار مىرود و در اينجا كنايه از آگاهى و احاطهى كامل او به معارف است. جملهى «فاتبعه»، بيانگر آن است كه آن شخص در مسير حقّ به چنان مقامى رسيده بود كه شيطان از او قطع اميد كرده بود، امّا با بروز نشانههاى انحراف، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و سرانجام در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار گرفت. [338] اين آيه، به داستان دانشمندى از بنىاسرائيل، به نام «بَلعَم باعورا» اشاره مىكند كه نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسهى شيطان و طاغوت، منحرف شد. امام رضا عليه السلام فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مىدانست و دعايش مستجاب مىشد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنكه در ابتداى كار، مبلّغ حضرت موسى عليه السلام بود، ولى سرانجام بر عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. [339] آرى، زرق و برق دنيا و دربار، عامل سقوط علما و دانشمندان است. قرآن، نام اين شخص را نمىبرد، ولى كارش را بازگو مىكند، تا به فرمودهى امام باقر عليه السلام بر هر كس كه هواى نفس را بر حقّ غالب كند منطبق شود [340] و چنين كسانى در هر زمانى يافت مىشوند و اختصاص به زمان و شخص خاصّى مانند بلعمباعورا ندارد. ماجراى بَلعمباعورا، در تورات كنونى هم آمده است. [341] ____________________________________ 338) تفسير نمونه 339) تفاسير نورالثقلين و كنزالدقائق 340) تفسير نورالثقلين 341) تورات، سِفر اعداد، باب 22 ----------------------------------------------- پيام ها 1- رهبر بايد مردم را نسبت به خطرهاى قابل پيشبينى، آگاه كند و به آنان هشدار دهد. «واتل عليهم...» 2- گاهى طاغوتها، علما را هم مىفريبند. سرنوشت دانشمندى همچون بلعمباعورا بايد براى تاريخ درس عبرت باشد. «واتل عليهم نبأ...» زيرا داستانى مهم و مفيد است. («نبأ» به خبر مهم و مفيد مىگويند) 3- انسان آزاد است و مىتواند تغيير جهت دهد. «آتيناه آياتنا فانسلخ» 4- انسان هر چه بالا رود، نبايد مغرور شود، چون احتمال سقوط وجود دارد. عاقبتِ كار مهم است. جايگاه هر كس بالاتر، خطرش بيشتر. «فانسلخ منها» 5 - آنكه از خدا جدا شود، طعمهى شيطان مىگردد. «فانسلخمنها فأتبعه الشيطان» 6- شيطان وسوسه مىكند و در كمين است كه هر گاه در كسى زمينهاى ببيند، او را دنبال كند. «فانسلخ فأتبعه» (كلمهى «فاتبعه» در كنار كلمهى «فانسلخ»، نشان مىدهد كه شيطان در كمين است و به محض انسلاخ، انسان را دنبال مىكند.) 7- شيطان، حريف عالم ربّانى نمىشود. (تا بلعم از آيات دست نكشيده بود، شيطان بر او تسلّط نداشت) «فانسلخ منها فأتبعه الشيطان» 8 - علم، به تنهايى نجاتبخش نيست، زيرا دانشمند دنياپرست، اسير شيطان مىشود. «فأتبعه الشيطان» 9- بايد به بد فرجامى انديشيد و از سوء عاقبت ترس داشت، تا نعمت، تبديل به نقمت نشود. «آتيناه آياتنا... فكان من الغاوين» 10- رها كردن راه خدا، دور از عقل و خرد است. «فكان من الغاوين» 11- سقوط انسان در چند مرحله واقع مىشود: جداشدن از آيات الهى، پيروى از شيطان وپيوستن به جمع گمراهان. «فانسلخمنها فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 176 ------------------------------------------------- آيه وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بِهَا وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَيهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّ لِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ----------------------------------------------- ترجمه و اگر مىخواستيم، (قدر وارزش) او را به وسيلهى آيات (و علومى كه به او داده بوديم) بالا مىبرديم، ولى او به زمين (و مادّيات) چسبيد و از هوس خود پيروى كرد. پس مَثَل او مَثَل سگ است كه اگر به آن حمله كنى دهان باز كرده و پارس مىكند و زبان بيرون مىآورد و اگر او را واگذارى، باز چنين مىكند (هميشه دهان دنياپرستان باز است،) اين، مَثَل كسانى است كه آيات مارا تكذيب كردند. پس اين داستان را (برايشان) بازگو، باشد كه بينديشند. ---------------------------------------------- نکته ها در اين آيه، چون كلمهى «أرض» در برابر رفعت معنوى قرار گرفته، مراد از آن مسائل حقير، مادّى و دنيوى است. پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: كسى كه علم و معلوماتش زياد شود، امّا هدايتيابى او بيشتر نشود، آن علم سبب دورى بيشتر او از خداوند شده است. [342] قصّههاى قرآن بر پايهى حقّ و حقيقت استوار است و براى دلدارى و ثبات قدم پيامبر صلى الله عليه وآله و اهل ايمان، نا اميدى دشمنان و وسيلهى موعظه و تذكّر مؤمنان بوده [343] و مايهى عبرتى براى خردمندان است. [344] _____________________________ 342) بحار، ج2، ص37 343) هود، 120 344) يوسف، 111 -------------------------------------------- پيام ها 1- پايبندى به آيات الهى، سبب تقرّب به خداوند و مقامات والاست. «لرفعناه بها» 2- در عين حاكميّت اراده و خواست خداوند بر جهان، انسان مختار وآزاد است. «و لو شئنا لرفعناه بها ولكنّه اخلد الى الارض...» 3- خواست خداوند، بر پايهى عملكرد خودماست. «و لو شئنا لرفعناه بها ولكنّه اخلد الى الارض و اتّبع الهوى» آرى، رسيدن به مقام قرب، مشروط به پرهيز از دنياگرايى و هوس است. 4- مردم غافل، به چهار پايان مىمانند، ولى دانشمند دنياپرست، مثل سگ حريص است. «كمثل الكلب» 5 - دانشمند بىعمل، منفور است. «كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث...» 6- اسير دنيا، هرگز آرامش ندارد. «ان تحمل عليه يلهث أو تتركه يلهث» انسان حريص هر چه داشته باشد، باز هم زبان طمعش بيرون است، زيرا دنياپرستى و حرص، نهايت ندارد. 7- علاقه به دنيا و هواپرستى، انسان را نسبت به امور ديگر بىتفاوت مىكند. «ان تحمل ... أو تتركه...» 8 - علماى دين اگر دنياگرا شدند، در معرض تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر قرار مىگيرند. «اخلد الى الارض... كذّبوا بآياتنا» 9- سرنوشت علما و دانشمندان فريب خورده، بايد مايه عبرت و انديشهى مردم باشد. (در آيهى قبل آمد: «وَاتلُ»، در اينجا مىخوانيم: «فاقصص»). 10- داستاننويسى و داستانسرايى بايد در مسير رشد فكرى انسان باشد، نه تخدير و سرگرمى. قصّهگويى جهتدار، كار انبياست. «فاقصص القصص لعلّهم يتفكّرون» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 177، 178 ------------------------------------------------- آيه سَآءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَمَن يُضْلِلْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَسِرُونَ ------------------------------------------------- ترجمه چه بد مَثَلى دارند كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند. و(لى) آنان تنها به خودشان ستم مىكردند. هركه را خدا هدايت كند، تنها اوست هدايت يافته، و هر كه را گمراه كند، پس آنان همان زيانكارانند. ------------------------------------------------- نکته ها شايد دليل اينكه در مورد هدايت يافتگان كلمهى مفرد «مهتد» به كار رفته و در مورد گمراهان به صورت جمع آمده «خاسرون»، آن باشد كه راه هدايت يافتگان يكى است و با هم متّحدند، امّا منحرفان، متفرّقند و راهشان متعدّد است. جان گرگان و سگان هر يك جداست متّحد جانهاى شيران خداست گرچه هدايت و گمراهى به دست خداست، ولى جنبهى اجبار ندارد و بىدليل و بىحساب نيست. خداوند حكيم و رحيم است و تا انسان زمينه را به دست خويش فراهم نسازد، مشمول لطف يا قهر الهى نمىشود. ------------------------------------------------ پيام ها 1- عاقبتِ زشتى در انتظار تكذيب كنندگان است. «ساء مثلاً» 2- تكذيب آيات الهى، ظلم به خويش است، نه خداوند. «أنفسهم كانوا يظلمون» مقدّمداشتن «انفسهم» بر «يظلمون»، نشانهى انحصار است. 3- هدايت به دست خداوند است و اگر لطف او نباشد، علم به تنهايى سبب نجات و هدايت نمىشود. «من يهد اللّه» 4- هدايتيافتگان از هر گونه زيان و خسران دور هستند، زيرا ضلالت سرچشمهى خسارت است. «مَن يضلل اللّه فاولئك هم الخاسرون» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 179 ------------------------------------------------- آيه وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَفِلُونَ ---------------------------------------------- ترجمه و همانا بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم، (كه سرانجامشان به آنجا مىكشد، چرا كه) آنان دلهايى دارند كه با آن حقّ را درك نمىكنند و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپايان، بلكه گمراهترند، آنان همان غافلانند. --------------------------------------------- نکته ها «ذَرَأ» از «ذَرْء»، در اصل به معناى پراكنده ساختن و انتشار است و در اينجا به معناى خلق، آفرينش و اظهار نمودن است. سؤال: قرآن، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مىداند و در آيهاى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مىشمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، [345] كدام يك صحيح است؟ پاسخ: هدف اصلى آفرينش، خداپرستى و عبوديّت است، ولى نتيجهى كار بسيارى از انسانها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى جهنّم خلق شدهاند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلىاش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجرههاى زيبا از آن چوبها مىباشد، ولى كار به سوزاندن چوبهاى بىفايده در بخارى مىانجامد كه آن هدف تبعى است. اين مطلب، شبيه اين جملهى حضرت على عليه السلام است كه مىفرمايد: خداوند فرشتهاى دارد كه هر روز با صداى بلند مىگويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» [346] بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروتاندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است. آرى، انسانهايى كه هويّت انسانى خود را از دست دادهاند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمىباشد، «ان تحسب انّ اكثرهم يسمعون او يعقلون ان هم الاّ كالانعام بل اضلّ سبيلاً» [347] چنانكه خود آنان نيز اعتراف مىكنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مىكردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند. «قالوا لو كنّا نسمع او نعقل ما كنّا فى اصحاب السعير» [348] انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهرهبردارى انسان از نعمتها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پستتر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، ملكوت را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمههاى باطنى و معنوى را بشنود. آدمىزاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مىشد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مىتواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. [349] آرى، تكليفپذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است. ______________________________ 345) ذاريات، 56 346) نهج البلاغه، قصار 132 347) فرقان، 44 348) مُلك، 10 349) تفسير اثنى عشرى؛ بحار، ج3، ص6 ---------------------------------------------- پيام ها 1- فرجام بسيارى از انسانها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...» 2- جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس» 3- ملاك انسانيّت، فهم پذيرش معارف و تكاليف دينى است، وگرنه انسان مانند حيوانات است. «اولئك كالانعام» 4- كسى كه با وجود توانايى از نعمتهاى الهى بهرهى صحيح نبرد، بدتر از موجودى است كه اساساً فاقد آنهاست. «بل هم اضلّ» 5 - انسانهاى غافل و بىبصيرت، (در بىتفاوتى، شكمپرستى، شهوتپرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مىباشند. «اولئك كالانعام» 6- غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون» 7- انسانهاى بىبصيرت، از هدف، خدا، خود، امكانات، آخرت، ذريّه، آيات الهى، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خويش غافلند. «اولئك هم الغافلون» 8 - دوزخى شدن بسيارى از انسانها، به خاطر بهرهنبردن از نعمتهاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زدهاند. «اولئك هم الغافلون» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 180 ------------------------------------------------- آيه وَلِلَّهِ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِى أَسْمَئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَاكَانُواْ يَعْمَلُونَ -------------------------------------------------- ترجمه و نيكوترين نامها براى خداوند است، پس خداوند را با آنها بخوانيد. و كسانى را كه در اسمهاى خدا به كژى و مجادله ميل دارند (و به جنگ و ستيزه مىپردازند و صفات خدا را بر غير او مىنهند) رهاكنيد. آنان به زودى به كيفر آنچه مىكردند، خواهند رسيد. --------------------------------------------------- نکته ها گرچه همهى نامها و صفات الهى نيكوست و خداوند همهى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نيست، امّا در روايات، بر 99 اسم تكيه شده، كه در كتب اهلسنّت مانند صحيح مسلم، بخارى، ترمذى نيز آمده است. و هر كس خدا را با آنها بخواند، دعايش مستجاب مىشود. [350] و هر كس آنها را شماره كند، اهل بهشت است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نيست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از اين صفات و اتّصال به آنهاست. اين 99 اسم، عبارتند از: «اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّميع، البصير، القدير، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البديع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكيم، العليم، الحليم، الحفيظ، الحقّ، الحسيب، الحميد، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحيم، الذّارء، الرّازق، الرّقيب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهيمن، العزيز، الجبّار، المتكبّر، السيّد، السُبّوح، الشهيد، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغياث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القديم، الملك، القدّوس، القوىّ، القريب، القيّوم، القابض، الباسط، قاضىالحاجات، المجيد، المولى، المنّان، المحيط، المبين، المقيت، المصوّر، الكريم، الكبير، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكيل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجليل، الجواد، الخبير، الخالق، خير النّاصرين، الديّان، الشكور، العظيم، اللطيف، الشافى». [351] در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روايات، يا براى اين است كه برخى نامها قابل ادغام و تطبيق بر بعض ديگر است، يا مراد اين است كه اين نامها در قرآن نيز هست، نه اينكه فقط اين تعداد باشد. در بعضى آيات، مضمون اين نامها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نيست، ولى آيهى «و من أصدق من اللّه قيلاً» [352] يعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روايات و دعاها مانند دعاى جوشن كبير، نامهاى ديگرى هم براى خدا بيان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتيازات خاصّى دارد. فخررازى مىگويد: همهى صفات خداوند، به دو چيز بر مىگردد: بىنيازى او و نياز ديگران بهاو. [353] امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند، اسماى حسنى ماييم. [354] يعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداييم. طبق اين احاديث، جملهى «ذروا الّذين يلحدون»، به ما مىگويد كه به ملحدين فضائل اهلبيت عليهم السلام تكيه و اعتنا نكنيد. در روايت ديگرى امام رضا عليه السلام فرمودند: ما اهلبيت عليهم السلام اسماى حسناى خدا هستيم كه عمل هيچ كس بدون معرفت ما قبول نمىشود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لايقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا» [355] عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است. [356] اسماى حُسنى سه مصداق دارد: صفات الهى، نامهاى الهى و اولياى الهى. [357] امام رضا عليه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسيلهى ما از خداوند كمك بخواهيد و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» [358] طبق روايات، هر كه اسم اعظم خداوند را بداند، دعايش مستجاب است و مىتواند در طبيعت، تصرّف كند. چنانكه بلعمباعورا (كه در آيه 175 از او ياد شد) اسم اعظم الهى را مىدانسته است. امّا اينكه اسم اعظم چيست؟ بعضى گفتهاند: يكى از نامهاى الهى است كه بر ما پوشيده است. بعضى گويند: اسم اعظم، در حقيقت لفظ و نام نيست، بلكه كمال و صفتى از خداوند است كه هر كس بتواند پرتوى از آن را در وجود خويش پديد آورد، قدرت روحى او به حدّى مىرسد كه مىتواند در طبيعت تصرّف كند، وگرنه چنان نيست كه يك فرد، با فراگرفتن لفظ و گفتن كلمهاى بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلا در جهان اثر بگذارد. [359] امام رضا عليه السلام فرمود: «انّ الخالق لا يوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفريدگار، جز به آنچه خود توصيف كرده، وصف نمىشود. يعنى نمىتوان از پيش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفيف و شجاع و امثال آن ناميد. [360] اسم، نمايانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم بايد مقدّس باشد. بنابراين هم ذات خدا را بايد منزّه شمرد، «سبحانه عمّا يشركون» [361] و هم نام او را تنزيه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى» [362] لذا قرار دادنِ نام ديگران در رديف نام خدا جايز نيست و نمىتوان گفت: به نام خدا و خلق. شهيد مطهرى مىگويد: نامهاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمايانگر صفت و حقيقتى از حقايق ذات مقدّس او مىباشند. [363] امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمود: غير خدا را با اسمهاى الهى نام ننهيد و آنگاه به مناسبت جمله «يلحدون فى اسمائه» فرمود: «يضعونها فى غير مواضعها» آنان نامهاى الهى را در غير مورد آن بكار مىبرند و با اين كار، مشرك مىشوند و به همين دليل خداوند فرمود: و ما يؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون» [364] ايمان اكثر مردم با شرك همراه است. [365] _______________________________ 350) تفاسير الميزان و نمونه 351) تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين؛ توحيد صدوق 352) نساء، 122 353) تفسير كبيرفخررازى 354) تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج1، ص 143 355) تفسير اثنى عشرى 356) اسراء، 110 ؛ طه، 8 ؛ حشر، 24 و اين آيه 357) تفسير فرقان 358) بحار، ج91، ص 5 359) تفسير نمونه 360) تفسير فرقان 361) توبه، 31 362) اعلى، 1 363) آشنايى با قرآن، ص14 364) يوسف، 106 365) تفسير نورالثقلين ؛ توحيد صدوق، ص324 -------------------------------------------------- پيام ها 1- كلمهى «اللّه»، محور همهى اسماى الهى است. «وللّه الاسماء الحسنى» (كلمهى «اللّه»، دربردارندهى تمام صفات الهى است) 2- تمام خصال نيكو، براى خداست، ديگران براى رسيدن به «حُسنى» بايد سراغ او بروند. «للّه الاسماء الحسنى» 3- دعوت و دعا بايد به زيبايىها و خوبىها باشد. «الحسنى فادعوه بها» 4- اسماى الهى نشانههاى اوست، مىتوان از نشانه به او رسيد. «للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» 5 - ايمان به اينكه خداوند تمام كمالات را دارد و از همهى عيبها دور است، انسان را به دعا و ستايش وامىدارد. «فادعوه بها» 6- داروى غفلت، ياد خداست. در آيهى قبل خوانديم: «هم الغافلون» در اين آيه مىخوانيم: «فادعوه بها» 7- اسلام، به نام نيكو و دورى از انحراف در نامگذارى توجّه دارد. «الاسماء الحسنى... يلحدون فى أسمائه» 8 - نسبت به ملحدان و منحرفان، عكس العمل نشان دهيم. «ذروا الّذين يلحدون» 9- راه حقّ، فطرى است و انحراف از آن، بر خلاف مسير فطرت است. (ياد خداوند به وصفى كه سزاوار او نيست، انحراف و خارج شدن از حقّ و اعتدال است.) «الّذين يُلحِدون» («الحاد»، به معناى انحراف است) 10- هم نام و صفات خدا را به ديگرى نسبت دادن الحاد است، هم نام ديگران را به خدا نسبت دادن. «يُلحدون فى أسمائه» |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره اعراف آیه 181 ------------------------------------------------- آيه وَمِمَّنْ خَلَقْنَآ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ ------------------------------------------------- ترجمه و از كسانى كه آفريدهايم، گروهى (ديگران را) به حقّ هدايت مىكنند و به آن حكم مىكنند. --------------------------------------------------- نکته ها در روايات آمده است مراد از اين آيه اهلبيت پيامبر عليهم السلام و شيعيان آنان مىباشند. [366] در روايت ديگرى پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: مراد گروهى از امّت من هستند كه تمام احكام، دستورات، عطاها و دادوستدهاى آنان برپايهى حقّ استوار باشد. [367] حضرت على عليه السلام ضمن اشاره به گروههاى مختلفى كه در امّت اسلامى پيدا خواهند شد، فرمودند: تنها گروهى كه اهل نجاتند، شيعيان اهلبيت عليهم السلام مىباشند. [368] ______________________________ 366) تفسير مجمع البيان 367) تفاسير فرقان و درّالمنثور 368) تفسير نمونه ؛ كافى، ج1، ص44 -------------------------------------------- پيام ها 1- همهى مردم، زمينهى پذيرش هدايت و عدالت را در خود بارور نكردهاند، بلكه تنها گروهى چنين مىباشند. «و ممّن خلقنا امّة» 2- هدايتگرى با روشها و وسائل باطل و يا به سوى باطل، ممنوع است. «يهدون بالحقّ» 3- هدايت، حكومت و قضاوت، بايد در مسير «حقّ» باشد. «يهدون بالحقّ و به يعدلون» 4- كسانى ارزش بيشترى دارند كه علاوه بر هدايتپذيرى، در فكر ايجاد نظام حقّ نيز باشند. آرى، تنها شناخت و عمل شخصى كافى نيست، نشر حقّ نيز مهم است. («به يعدلون»، يعنى «به يحكمون»). 5 - جامعه به گروهى هدايتگر و داورِ به حقّ، نيازمند است. (كلّ آيه) |
||
۴ شهریور ۱۳۹۰
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |