در حال دیدن این عنوان: |
۲۴ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 1، 2 ----------------------------------------- آيه الر تِلْكَ ءَايَتُ الْكِتَبِ الْمُبِينِ إِنَّآ أَنْزَلْنَهُ قُرْءَناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ------------------------------------------- ترجمه الف لام را. آن است آيات كتاب روشنگر. همانا ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بيانديشيد. ----------------------------------------- نکته ها درباره حروف مقطّعه نظرات مختلفى بيان شده است، از جمله: 1. قرآن، اين معجزه الهى از همين حروف الفبا تأليف يافته كه در اختيار همگان است. 2. نام سورهاى است كه با آن حروف آغاز شده است. 3. نوعى سوگند و قسم الهى است. 4. اسرار و رموزى بين خدا و پيامبر است. امّا با توجّه به اينكه از ميان 29 سورهاى كه با حروف مقطّعه آغاز شده، در بيست و چهار مورد پس از آن، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است، شايد بهترين وجه، همان نظر اوّل باشد. قرآن به هر زبانى كه نازل مىشد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مىشدند. امّا نزول قرآن به زبان عربى داراى مزايايى است، از جمله: الف: زبان عربى داراى چنان گستردگى لغات و استوارى قواعد دستورى است كه در زبانهاى ديگر يافت نمىشود. ب: طبق روايات زبان اهل بهشت، عربى است. ج: مردم منطقهاى كه قرآن در آن نازل شد، عرب زبان بودند و امكان نداشت كه كتابِ آسمانى آنها به زبان ديگرى باشد. خداوند در مورد قرآن و باران، هر دو تعبير به «نزول» نموده است، بين اين دو مشابهتهايى است كه ذكر مىكنيم: الف: هر دو از آسمان نازل مىشوند. «و انزلنا من السماء ماءً»(3) ب: هر دو طاهر و مطهّرند. «ينزّل عليكم من السماء ماءً ليطهّركم»(4)، «ربّنا وابعث فيهم رسولا... يعلّمهم الكتاب و الحكمة و يزكيّهم»(5) ج: هر دو وسيلهى حياتند. «دعاكم لِما يحييكم»(6)، «لنحيى به بلدة ميتا»(7) د: هر دو مبارك و مايهى بركتاند. «و هذا كتاب انزلناه مبارك»(8)، «و نزّلنا من السماء ماء مباركاً»(9) ه: قرآن چون باران، قطره قطره و آيه آيه نازل شده است. (نزول تدريجى) شايد تأكيد بر عربى بودن قرآن، ردّ كسانى باشد كه گفتند: قرآن را فردى عجمى به پيامبر آموخته است. «...انّهم يقولون انّما يعلّمه بشر لسان الّذى يلحدون اليه اعجمى و هذا لسان عربىّ مبين»(10) ______________________________ 3) مؤمنون، 18. 4) انفال، 11. 5) بقره، 129. 6) انفال، 24. 7) فرقان، 49. 8) انعام 92. 9) ق 9. 10) نحل، 103. ------------------------------------------ پيام ها 1- قرآن، از همين حروف الفبا (الف، لام، را،...)، تأليف يافته است. اگر مىتوانيد شما هم از همين حروف، كتابى مثل قرآن بياوريد. «الر» 2- قرآن، داراى مقامى بس والا است.«تلك» 3- قرآن، مخاطب و خواننده را در آغاز، نسبت به استحكام آيات خود واقف ساخته، سپس به بيان مطالب ديگر مىپردازد. «آيات الكتاب المبين»* 4- نزول قرآن به زبان عربى از يك سو و فرمان تدّبر در آن از سوى ديگر، نشانهى آن است كه مسلمانان بايد با زبان عربى آشنا شوند. «قرآناً عربيّاً لعلّكم تعقلون» 5 - قرآن، تنها براى تلاوت و تبّرك نيست، بلكه وسيلهى تعقّل و رشد بشر است. «لعلّكم تعقلون» 6- نوشتهها بايد روشن وروشنگر، هدفدار و هدايتگر باشد. «الكتاب المبين... لعلّكم تعقلون»* 7- براى رسيدن به سعادت، تنها نزول قرآن كافى نيست؛ بلكه بايد دربارهى آن تعقّل هم كرد. «انزلناه... لعلّكم تعقلون»* |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 3 ----------------------------------------- آيه نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْءَانَ وَ إِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَفِلِينَ ------------------------------------------ ترجمه ما با اين قرآن كه به تو وحى كرديم بهترين داستان را بر تو بازگو مىكنيم، در حالى كه تو پيش از آن، از بىخبران بودى. -------------------------------------- نکته ها «قَصَص» هم به معناى داستان وهم به معناى نقل داستان است. قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد. زيرا داستان، تجسّم عينى زندگى يك اُمت و تجربه عملى يك ملّت است. تاريخ آئينهى ملّتهاست و هر چه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگى كردهايم. حضرت على عليه السلام در نامه سىويكم نهجالبلاغه خطاب به فرزندش امام حسنعليه السلام جملهاى دارند كه مىفرمايند: فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كردهام و به آنها آگاهم كه گويا با آنان زيستهام و به اندازهى آنها عمر كردهام. شايد يكى از دلايل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمايل قلبى او به داستان باشد. معمولاً كتابهاى تاريخى و آثار داستانى در طول تاريخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته و قابل فهم و درك براى اكثر مردم بوده است، در حالى كه مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندكى پيگيرى مىكردهاند. در روايات، به كلّ قرآن «احسن القصص» اطلاق شده است و اين منافاتى ندارد كه در ميان كتب آسمانى، قرآن «احسنالقصص» باشد و در ميان سورههاى قرآن، اين سوره «احسن القصص» باشد.(11) تفاوت داستانهاى قرآن با ساير داستانها: 1. قصّهگو خداوند است. «نحن نقصّ» 2. هدفدار است. «نقصّ عليك من انباء الرّسل مانثبّتبه فؤادك»(12) 3. حقّ است، نه خيال. «نحن نقصّ عليك نبأهم بالحقّ»(13) 4. بر اساس علم است، نه گمان. «فلنقصنّ عليهم بعلمٍ»(14) 5. وسيلهى تفكّر است، نه تخدير. «فاقصص القصص لعلّهم يتفكّرون»(15) 6. وسيلهى عبرت است، نه تفريح و سرگرمى. «لقد كان فى قصصهم عبرة»(16) داستان حضرت يوسف، «احسن القصص » است، زيرا: 1. معتبرترين داستانها است. «بما اوحينا» 2. در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگترين جهاد است، مطرح مىشود. 3. قهرمان داستان، نوجوانى است كه تمام كمالات انسانى را در خود دارد. (صبر، ايمان، تقوا، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان) 4. تمام چهرههاى داستان، خوش عاقبت مىشوند. مثلا يوسف به حكومت مىرسد، برادران توبه مىكنند، پدر بينايى خود را بدست مىآورد، كشور قحطى زده نجات مىيابد و دلتنگىها و حسادتها به وصال و محبّت تبديل مىشود. 5. در اين داستان مجموعهاى از اضداد در كنار هم طرح شدهاند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاكارى، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگى و سلطنت، كورى و بينايى، پاكدامنى و اتهام ناروا بستن. نه فقط داستانهاى الهى، بلكه تمام كارهاى خداوند، «اَحسن» است. زيرا: 1. بهترين آفريدگار است. «احسن الخالقين»(17) 2. بهترين كتاب را دارد. «نزّل احسن الحديث»(18) 3. بهترين دين را دارد. «و من احسن ديناً ممّن اسلم وجهه لله»(19) 4. بهترين پاداش را مىدهد. «ليجزيهم اللَّه احسن ما عملوا»(20) و در برابر اين بهترينها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است. «ليبلوكم ايّكم احسن عملاً»(21) غفلت در قرآن به سه معنى مطرح شده است: الف: غفلت بد، نظير آيهى «و انّ كثيراً من النّاس عن آياتنا لغافلون»(22) همانا بسيارى مردم از آيات ما غافلند. ب: غفلت خوب، نظير آيهى «انّ الّذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الآخرة»(23) كسانىكه بر زنان پاكدامن و غافل از فحشا، تهمت زنا مىزنند در دنيا و آخرت لعنت شدهاند. ج: غفلتِ طبيعى به معناى بىاطلاعى، نظير همين آيه مورد بحث؛ «و ان كنت من قبله لمن الغافلين» كه خدا براى حفظ حرمت و احترام پيامبر نمىفرمايد: «كنت من قبله لمن الجاهلين» _____________________________ 11) تفسير كنزالدقائق. 12) هود، 120. 13) كهف، 13. 14) اعراف، 7. 15) اعراف، 176. 16) يوسف، 111. 17) مؤمنون، 14. 18) زمر، 23. 19) نساء، 125. 20) نور، 38. 21) هود، 7. 22) يونس، 92. 23) نور، 23. ----------------------------------------- پيام ها 1- در داستانهاى قرآن، قصّهگو خداوند است. «نحن نقصّ» 2- قصّه گو (و نويسنده آن)، بايد معتبر و مطمئن باشد. «نحن نقصّ»* 3- از نظر روانى و تربيتى، براى تأثير بهتر، بايد مقدّمه چينى كرد. (قبل از شروع قصّه، مقدّمه چينى مىكند كه مىخواهم قصه بگويم، آن هم بهترين قصّه.) «نحن نقصّ عليك احسن القصص»* 4- بهترين سخنها، در اختيار بهترين افراد است. «نحن نقصّ... احسن القصص»* 5 - براى الگو دادن به ديگران، بهترينها را انتخاب ومعرّفى كنيم. «احسن... » 6- قرآن بازگوكنندهى داستانها، با بهترين وزيباترين بيان است. «احسنالقصص» 7- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحى باشد. «احسن القصص بما اوحينا» 8 - پيامبر امّى قبل از نزول وحى، نسبت به تاريخِ گذشته بىخبر و ناآشنا بود. «...لمن الغافلين» 9- قرآن، از ميان برنده غفلتها و بىخبرىهاست. «من قبله لمن الغافلين» |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 4 ----------------------------------------- آيه إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَجِدِينَ ------------------------------------------- ترجمه آنگاه كه يوسف به پدر خويش گفت اى پدر همانا من (در خواب) يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم، آنها را در برابر خود سجدهكنان ديدم. -------------------------------------------- نکته ها داستان حضرت يوسف، با رؤيا شروع مىشود. به گفته علامه طباطبايى در تفسيرالميزان، داستان يوسف با خوابى شروع مىشود كه او را بشارت مىدهد و نسبت به آيندهاى روشن اميدوار مىسازد تا او را در مسير تربيت الهى صابر و بردبار گرداند. به جز بنيامين، ديگر برادران او از مادر جدايى بودهاند. حضرت يعقوب نيز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهيمعليهم السلام است.(24) خواب اولياى الهى، متفاوت است؛ گاهى نيازمند تعبير است، مثل خوابِ حضرت يوسف و گاهى به تعبير نياز ندارد، بلكه عين واقع است. مانند خواب حضرت ابراهيم كه مأمور مىشود تا اسماعيل را ذبح كند. سخنى دربارهى رؤيا و خواب ديدن پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «الرؤيا ثلاثة: بشرى من اللَّه، تحزين من الشيطان، و الّذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه»(25)، خواب بر سه قسم است: يا بشارتى از سوى خداوند است، يا غم و اندوهى از طرف شيطان است و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آن را مىبيند. برخى از دانشمندان و روانشناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامىها و شكستها دانسته و به ضربالمثلى قديمى استشهاد كردهاند كه: «شتر در خواب بيند پنبه دانه» و برخى ديگر خواب را تلقينِ ترس گرفتهاند، بر اساس ضربالمثلى كه مىگويد: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى» و بعضى ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانستهاند. امّا عليرغم تفاوتهايى كه در خوابها و رؤياها وجود دارد، كسى اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البتّه بايد به اين نكته توجّه داشت كه همه خوابها با يك تحليل، قابل بررسى نيستند. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان(26) مىگويد: سه عالم وجود دارد؛ عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردّى كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا مىكند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقى را درك مىكند. اگر روح كامل باشد، در فضاى صاف حقايق را درك مىكند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالبهاى ديگر مىيابد. همانطور كه در بيدارى، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندى را در كوه مىبينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانى را به صورت تاريكى مشاهده مىكنيم. ما بحث ايشان را با ذكر مثالهايى بيان مىكنيم؛ كسانىكه خواب مىبينند چند دستهاند: دسته اوّل، كسانىكه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت مىكنند. (نظير تلويزيونهاى سالم با آنتنهاى مخصوص جهتدار كه امواج ماهوارهاى را از نقاط دور دست مىگيرد.) اينگونه خوابها كه دريافت مستقيم و صاف است، نيازى به تعبير ندارد. دسته دوم، كسانى هستند كه داراى روح متوسط هستند و در عالم رؤيا، حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مىكنند. (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده، ماجراى فيلم را توضيح دهد وبه عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.) دسته سوم، كسانى هستند كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (نظير صحنههاىِ پراكنده و پربرفك تلويزيونى كه كسى چيزى سردرنمىآورد.) اين نوع رؤياها كه قابل تعبير نيستند، در قرآن به «اضغاث احلام» تعبير شده است. قرآن در سورههاى مختلف، از رؤياهايى نام برده كه حقيقت آنها به وقوع پيوسته، از جمله: الف: رؤياى يوسفعليه السلام درباره سجدهى يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او كه با رسيدن او به قدرت و تواضع برادران و پدر و مادر در برابر او تعبير گرديد. ب: رؤياى دو يار زندانىِ يوسف كه بعداً يكى از آنها آزاد وديگرى اعدام شد. ج: رؤياى پادشاه مصر درباره گاوِ لاغر و چاق كه تعبير به قحطى و خشكسالى بعد از فراخ شد. د: رؤياى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله درباره عدد اندك مشركان در جنگ بدر كه تعبير به شكست مشركان شد.(27) ه: رؤياى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله درباره ورود مسلمانان با سر تراشيده به مسجدالحرام كه با فتح مكّه و زيارت خانه خدا تعبير شد(28) و: رؤياى حضرت ابراهيم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعيل.(29) از قرآن كه بگذريم در زندگى خود، افرادى را مىشناسيم كه در رؤيا از امورى مطلع شدهاند كه دست انسان به صورت عادّى به آن نمىرسد. حاجشيخعباسقمى صاحب مفاتيحالجنان، به خواب فرزندش آمد و گفت: كتابى نزدم امانت بوده، آنرا به صاحبش برگردان تا من در برزخ راحت باشم. وقتى بيدار شد به سراغ كتاب رفت، با نشانههايى كه پدر گفته بود تطبيق داشت، آن را برداشت. وقتى مىخواست از خانه بيرون برود، كتاب از دستش افتاد و كمى ضربه ديد. او كتاب را به صاحبش برگرداند و چيزى نگفت، دوباره پدرش به خواب او آمد و گفت: چرا به او نگفتى كتاب تو ضربه ديده است تا اگر خواست خسارت بگيرد و يا رضايت دهد. _______________________________ 24) تفسير مجمعالبيان. 25) بحار، ج 14، ص 441. 26) تفسير الميزان، ج 11، ص 299. 27) انفال، 43. 28) فتح، 27. 29) صافات، 10. ------------------------------------------ پيام ها 1- فرزندان، بايد به درايت و دلسوزى پدر اعتماد و در مسائل زندگى با او مشورت كنند. «قال يوسف لابيه»* 2- پدر را به اسم صدا نزنيم. «يا اَبت» 3- پدر و مادر، بهترين مرجع براى حلّ مشكلات فرزندان هستند. «يا اَبت» 4- پدران و فرزندان در خطاب به يكديگر، از واژههايى كه نشانهى صميميّت، رحمت و شفقت است، استفاده كنند. «يا اَبت»* 5 - والدين به خوابهاى فرزندانشان توجّه كنند. «يا اَبت» 6- حضرت يوسف در ابتدا، تعبير خواب نمىدانست و لذا براى تعبير رؤيايش از پدر استمداد كرد. «يا اَبت» 7- گاهى رؤيا وخواب ديدن، يكى از راههاى دريافت حقايق است. «انّى رأيت» 8 - در فرهنگِ خواب، اشيا، نماد حقايق مىشوند. (مثلاً خورشيد نشان پدر و ماه تعبير از مادر و ستارگان نشان برادران است.) «رأيت احد عشر كوكباً...» 9- ديدن ماه و خورشيد و ستارگان (به صورت هم زمان)، از شگفتىهاى رؤياى يوسف است. «كوكباً و الشمس و القمر»* 10- خوابِ اولياىِ خدا، واقعى است. «رأيت » در اين آيه «رأيتُ» تكرار شده است تا بگويد حتماً ديدم و گمان نشود ماجرا خيالى بوده است. 11- يوسفعليه السلام در خواب چنان ديد كه خورشيد و ماه و ستارگان، همانند موجودات داراى عقل، بر او سجده مىكنند. (جمله «رأيتهم» براى افراد عاقل بكار مىرود)* 12- انسانهاى برگزيده، به مقامى مىرسند كه مسجود ديگر انسانها مىشوند. «رأيتهم لى ساجدين»* 13- گاهى در نوجوان، استعدادى هست كه بزرگترها را به تواضع وامىدارد. «ساجدين » 14- شروع داستان با رؤيا و پايان آن با تعبير آن، از بهترين روشها براى نوشتن داستان و سناريو است. «احسن القصص - رأيتهم لى ساجدين»* |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 5 ----------------------------------------- آيه قَالَ يَبُنَىَّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْداً إِنَّ الْشَّيْطَنَ لِلْإِنْسَنِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ---------------------------------------- ترجمه (يعقوب) گفت: اى پسر كوچكم خوابت را براى برادرانت بازگو مكن، كه برايت نقشهاى (خطرناك) مىكشند. زيرا شيطان، براى انسان دشمنى آشكار است. ----------------------------------------- نکته ها يكى از اصول زندگى، رازدارى است. اگر مسلمانان به مفاد اين آيه عمل مىكردند، اين همه كتب خطى، آثار علمى، هنرى و عتيقههاى ما، در موزه كشورهاى خارجى جاى نمىگرفت و به اسم كارشناس، ديپلمات و جهانگرد از منابع و امكانات و منافع ما آگاه نمىشدند و در اثر سادگى يا خيانت، اسرارمان در اختيار كسانىكه دائماً در حال كيد و مكر بر عليه ما هستند، قرار نمىگرفت. حضرت يوسف، خواب خود را دور از چشم برادران، به پدر گفت كه اين خود نشانهى تيزهوشى اوست. ----------------------------------------------- پيام ها 1- فرزندان را با مهربانى مورد خطاب قرار دهيد.«يا بنىّ»* 2- پدر و مادر بايستى رابطهاى صميمانه با فرزندان داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را با آنان مطرح كنند. «يا بنىَّ»* 3- خطر حسادت در محيط خانه و جامعه را به فرزندان گوشزد كنيم. «يا بنىّ لا تقصص...»* 4- از كودكى و در خانواده رازدارى را به فرزندان بياموزيم. «يا بنىّ لا تقصص»* 5 - دانستهها و اطلاعات، بايد طبقهبندى شود و محرمانه و غيرمحرمانه از هم جدا گردد. «لا تقصص» 6- هر حرفى را به هر كسى نزنيم. «لا تقصص» 7- كتمان فضايل به خاطر جلوگيرى از حسادتها، كارى بايسته است. «لا تقصص»* 8 - با پى بردن به استعداد يك فرزند، آن را با ساير فرزندان مطرح نكنيم.«لا تقصص»* 9- در معرّفى افراد تيزهوش و نابغه، بايد احتياط كرد. «لا تقصص»* 10- حضرت يعقوب نيز داراى علم و موهبت تعبير خواب بوده است. «لا تقصص رؤياك»* 11- گاهى شيطان در آستين است. «اخوتك»* 12- پيشگيرى بهتر از درمان است. (نگفتن خواب به برادران، نوعى پيشگيرى از تحريك حسادت است) «لا تقصص رؤياك على اخوتك فيكيدوا»* 13- در خانواده انبيا نيز، مسايل ضد اخلاقى همچون حسد و حيله ميان فرزندان مطرح است.«يا بنىّ لا تقصص... فيكيدوا...» 14- زمينههاى حسادت را شعلهور نكنيد. «لا تقصص... فيكيدوا» 15- حسادت، موجب ناديده گرفته شدن حقوق حتّى حقّ خويشاوندى مىگردد. «لا تقصص... فيكيدوا»* 16- برادران يوسفعليه السلام كه از خواب وى و مقام آينده او اطلاعى نداشتند چنان كردند. اگر اطلاع مىيافتند چه مىكردند؟! «لا تقصص... فيكيدوا»* 17- پيش بينى و آينده نگرى صفاتى ارزنده هستند. «لا تقصص... فيكيدوا»* 18- افشاى اسرار و برخى اخبار، ممكن است بسيار گران تمام شود. «لا تقصص... فيكيدوا»* 19- برخى اسرار به قدرى مهم هستند كه افشاى آن زندگى فرد يا افرادى را به مخاطره مىاندازد. «فيكيدوا لك كيداً»* 20- در موارد مهم و حسّاس بايد خطر را قبل از وقوع آن گوشزد كرد. «فيكيدوا لك كيداً»* 21- حضرت يعقوب در مورد كيد برادران نسبت به يوسف اطمينان داشت. «فيكيدوا لك كيداً»* 22- در پيشبينى مسايل مهم، گاهى اظهار سوءظن و يا پردهبرداشتن از خصلتها مانعى ندارد. «فَيَكيدوا لَك كَيدا» 23- لازم است والدين، از روحيات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مديريّت كامل نمايند. «فَيَكيدُوا لَك كَيداً» 24- كيد وحيله، كارى شيطانى است. «فيكيدوا...انَّ الشَيْطان» 25- شيطان با استفاده از زمينههاى درونى بر ما سلطه مىيابد. (حسادت برادران، زمينه را براى بروز دشمنى شيطان نسبت به انسان فراهم ساخت.) «فيكيدوا ... انّ الشيطان للانسان عدو مبين» 26- شيطان دشمن انسان است، حتّى اگر پيامبر زاده باشد. «انّ الشيطان للانسان عدوّ مبين»* 27- از كودكى، شيطان را به كودكان معرّفى و نقش او را بيان نماييد. «انّ الشيطان للانسان عدوّ مبين»* |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 6 ----------------------------------------- آيه وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلى ءَالِ يَعْقُوبَ كَمَآ أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَهِيمَ وَ إِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ------------------------------------------- ترجمه و اينگونه پرودگارت تو را برمىگزيند و از تعبير خوابها (و سرانجام امور) به تو مىآموزد و نعمت خويش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مىكند همانگونه كه پيش از اين بر دو پدرت ابراهيم و اسحاق تمام كرد. همانا پرودگارت داناى حكيم است. ------------------------------------------ نکته ها تأويل خواب به معناى بيانِ باطن و نحوهى تحقّق خواب است. «احاديث» جمع «حديث» به معناى نقل ماجراست. از آنجايى كه انسان رؤياى خود را براى ديگران نقل مىكند، به خواب نيز حديث گفتهاند. حضرت يعقوب در اين آيه، خواب فرزندش يوسف را براى او تعبير مىكند و از آيندهاش خبر مىدهد. گرچه ظاهر آيه آن است كه گويندهى جمله «و كذلك يجتبيك» يا خداوند است و يا حضرت يعقوب كه چون علم او از طرف خداوند است، يك پيشگويى صحيح است و مانعى ندارد به خصوص با توجّه به اينكه در آن زمان يوسف، پيامبر نبوده با جملهى «يجتبيك» مورد خطاب مستقيم خداوند واقع شود. -------------------------------------- پيام ها 1- پيامبران، برگزيدگان خداوند هستند. «يَجتبيك» 2- چون يوسفعليه السلام برگزيده و ... بود به انواع گرفتارىها مبتلا شد تا گوهر وجودش در گرفتارىها نمايانده شود. «يجتبيك» (البلاء للولاء...)* 3- ارزش انسان به سن و سال نيست، ممكن است كسى از نظر سنى كوچكتر ولى از نظر خصلتها و ارزش والاتر باشد. (چنانكه يوسف از برادران خود كوچكتر بود) «يجتبيك ربّك»* 4- اولياى خدا از يك خواب، آينده افراد را مىبينند. «يَجتبيك رَبّك ويُعَلِّمك» 5 - علوم مهم و دانشهاى كليدى و اساسى را نبايد به هر كس آموخت؛ اوّل بايد افراد لايق را گزينش كرد و سپس علوم را در اختيار آنان قرار داد. «يجتبيك ربّك و يعلّمك»* 6- علم، اولين هديه الهى به برگزيدگان خود است. «يجتبيك ربّك و يُعلّمك» 7- انبيا، شاگردان بلاواسطه خداوند هستند. «يعلّمك» 8 - تعبير خواب، از امورى است كه خداوند به انسان عطا مىكند. «يُعلّمُك من تأويل الاحاديث» 9- از جمله راههاى ارتباط با غيب، تعبير رؤيا و خواب است. «يعلّمك من تأويل الاحاديث»* 10- علم آموخته شده به يوسفعليه السلام نيز محدود بوده است. («من» در جملهى «من تأويل الاحادث»، به معناى بخشى از علم تعبير خواب است)* 11- مقام نبوّت و حكومت، سرآمد نعمتهاست. «و يتّم نعمته» 12- در فرهنگ قرآن، اجداد در حكم پدر هستند. «اَبَويك من قبل ابراهيم و اسحاق» 13- علم و هدايت و لياقت يك فرد علاوه بر خود او براى خانواده و خويشاوندان او نيز نعمت و موهبت الهى است. «عليك و على آل يعقوب»* 14- اتمام نعمت بر آل يعقوب نشان از عاقبت به خيرى برادران يوسف دارد. «يتمّ نعمته عليك و على آل يعقوب»* 15- انتخاب انبيا، بر اساس علم و حكمت الهى است. «يجتبيك ... عليمٌ حكيمٌ» |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 7 ----------------------------------------- آيه لَّقَدْ كَانَ فِى يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ ءَايَتٌ لِّلسَّآئِلِينَ ----------------------------------------- ترجمه بتحقيق در (داستان) يوسف و برادرانش نشانههايى (از حاكم شدن اراده خداوندى) براى جويندگان است. --------------------------------------- نکته ها در داستان زندگى حضرت يوسف، آيات و نشانههاى زيادى از قدرتنمايى خداوند به چشم مىخورد كه هر كدام از آنها مايهى عبرت و پند براى اهل تحقيق و جستجو است؛ از آن جمله است: 1. خواب پر راز و رمز حضرت يوسف. 2. علم تعبير خواب. 3. تشخيص و اطلاع يافتن يعقوب از آينده فرزند خود. 4. در چاه بودن و آسيب نديدن. 5. نابينا شدن و دوباره بينا شدن حضرت يعقوبعليه السلام. 6. قعر چاه و اوج جاه. 7. زندان رفتن و به حكومت رسيدن. 8. پاك بودن و تهمت ناپاكى شنيدن. 9. فراق و وصال. 10. بردگى و پادشاهى. 11. زندان براى فرار از گناه. 12. بزرگوارى و عفو سريع برادران خطاكار. در كنار اين نشانهها، سؤالهايى قابل طرح است كه پاسخ هر كدام روشنگر راه زندگانى است؛ 1. چگونه حسادت، انسان را به برادركشى مىكشاند؟! 2. چگونه ده نفر در يك خيانت، هم رأى و هم داستان مىشوند؟! 3. چگونه يوسف با بزرگوارى از مجازات برادران خيانتكار خود، صرف نظر مىكند؟! 4. چگونه انسان با ياد خدا، زندان را بر لذّت گناه ترجيح مىدهد؟ اين سوره، در زمانى نازل شد كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در محاصره شديد اقتصادى و اجتماعى قرار گرفته بود و اين داستان براى حضرت، مايهى دلدارى شد كه اى پيامبر! اگر بعضى بستگانت ايمان نياوردند ناراحت مباش، برادران يوسف او را به چاه انداختند!. --------------------------------------- پيام ها 1- قبل از بيان داستان، شنونده را براى شنيدن و عبرت گرفتن آماده كنيد. «لقد كان فى يوسف...» 2- حسد، مرز خانواده و عواطف خويشاوندى را نيز درهم مىشكند. «لقد كان فى يوسف و اخوته» 3- داستان يكى است، امّا نكات و درسهايى كه از آن استفاده مىشود بسيار است. «آيات» 4- پرسش و طرح سؤال از جمله راههاى رسيدن به حقيقت است. «آيات للسائلين»* 5 - تا تشنهى شنيدن و عاشقِ آموختن نباشيم، از درسهاى قرآن استفاده كامل نمىبريم. «لِلسّائلين » 6- داستانهاى قرآن، پاسخ سؤالهاى زندگى مردم را مىدهد. «للسائلين» |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 8 ----------------------------------------- آيه إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ ----------------------------------------- ترجمه آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومند هستيم محبوبترند. همانا پدرمان (در اين علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است. ------------------------------------------- نکته ها «عُصبة» به گروه متحد و قوى مىگويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» يك بدن، از همديگر حمايت مىكنند. دو نفر از پسران حضرت يعقوب، (يوسف و بنيامين) از يك مادر و بقيه از مادرى ديگر بودند. علاقه پدر به يوسف، به دليل خردسال بودن يا به دليل كمالاتى كه داشت، موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «و نحن عصبة» نشان دادند كه دچار غرور و تكبّر شده و در اثر اين غرور و حسد، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان مىكنند. افرادى در جامعه، به جاى آنكه خود را بالا ببرند، بزرگان را پايين مىآورند. چون خود محبوب نيستند، محبوبها را مىشكنند. فرق است ميان تبعيض و تفاوت. تبعيض؛ برترى دادن بدون دليل است. ولى تفاوت؛ برترى بر اساس لياقت است. مثلاً نمرههاى يك معلّم، تفاوت دارد، ولى اين تفاوت حكيمانه است، نه ظالمانه. علاقهى حضرت يعقوب به يوسف، حكيمانه بود نه ظالمانه، ولى برادران يوسف، اين علاقه را بىدليل پنداشتند و گفتند: «انّ ابانا لفى ضلال مبين» گاهى علاقه زياد، سبب دردسر مىشود؛ يعقوب، يوسف را خيلى دوست داشت و همين امر موجب حسادت برادران و افكندن يوسف در چاه شد. چنانكه علاقه زليخا به يوسف، به زندانى شدن يوسف انجاميد. لذا زندانبان كه شيفته اخلاق يوسف شده بود، وقتى به او گفت: من تو را دوست دارم. يوسف گفت: مىترسم اين دوستى نيز بلائى بدنبال داشته باشد.(30) _____________________________ 30) تفسير الستّين الجامع. --------------------------------------------- پيام ها 1- حسادت موجب مىگردد افراد بزرگسال سن و شخصيّت خود را فراموش كرده و با كودكان كينه توزى كنند. (با توجّه به اينكه يوسف كوچكتر بود، بزرگترها به او حسادت ورزيدند) «ليوسف... احبّ الى ابينا»* 2- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعلهور مىشود. «احبّ الى ابينا منّا» 3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسانها از كمتوجّهى وبىمهرى به خود، رنج مىبرند. «احبّ الى ابينا» 4- حضرت يعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «احبّ الى ابينا منّا» (برادران مىگفتند: يوسف محبوبتر است، يعنى ما نيز محبوب هستيم)* 5 - زور وقدرت، محبّت نمىآورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) «ليوسف... احبّ... و نحن عصبة» 6- با هم بودن موجب احساس نيرومندى و قدرت مىشود. «نحن عصبة»* 7- گروهگرايى، اگر بدون رهبرى صحيح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سريعتر فراهم مىكند. («و نحن عصبة» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحيح)* 8 - انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجيه و كار خود را تئوريزه مىكند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مىدانند، «و نحن عصبة» و هم پدر را منحرف، «انّ ابانا لفى ضلال» و با اين دليل، حسادت خود را توجيه مىكنند.)* 9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهميّت مىدهند. «نحن عصبة انّ ابانا لفى ضلال مبين»* 10- احساس قدرت و نيرومندى، عقل را كور مىكند. «نحن عصبة انّ ابانا لفى ضلال مبين»* 11- معيارهاى نادرست، نتايج نادرست به دنبال دارد. (اگر معيار فقط قدرت و تعداد شد، نتيجهاش نسبت انحراف به اقلّيت مىشود.) «انّ ابانا لفى ضلال مبين»* 12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به ديگران نسبت مىدهند. «انّ ابانا لفى ضلال مبين» (به جاى آنكه بگويند ما حسوديم، گفتند: پدر ما منحرف است)* 13- حسادت، مرز نبوّت واُبوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مىشكند و فرزندان به پيامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بىعدالتى مىدهند. «انّ ابانا لفى ضلال مبين» 14- غفلت انسان ممكن است به جايى برسد كه در عين انحراف و خطاكارى خود ديگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران يوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئهگر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «انّ ابانا لفى ضلال مبين»* |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 9 ----------------------------------------- آيه اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْماً صَلِحِينَ ----------------------------------------- ترجمه (برادران به يكديگر گفتند) يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى دور بيافكنيد تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح (با توبه) گروهى شايسته باشيد. -------------------------------------------- نکته ها انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ايثار، غبطه. اگر پيش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداريم، ديگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از اين نعمت باشيم ولى ديگران نه، اين بُخل است. اگر گفت: ديگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قيمتى كه ما محروم باشيم، اين ايثار است. اگر گفت: حالا كه ديگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشديم، اين غبطه است. امام باقرعليه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق اين همه محبّت را ندارند، تا مبادا عليه ساير فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى يوسف تكرار شود.(31) _____________________________ 31) تفسير نمونه به نقل از بحار، ج 74، ص 78. ------------------------------------------ پيام ها 1- فكر خطرناك، انسان را به كار خطرناك مىكشاند. «ليوسف... احبّ... اقتلوا» 2- احساس تبعيض در محبّت از طرف فرزندان، آنها را تا حدّ برادركشى سوق مىدهد. (گرچه شدّت علاقهى پدر به يوسف بى دليل نبود، بلكه به خاطر كمالات او بود، ولى برادران احساس تبعيض كردند و خيال كردند علاقهى بىدليل است و همين احساس، آنان را به توطئه وادار كرد) «احبّ الى ابينا... اقتلوا»* 3- از منظر كوته نظران، حذف فيزيكى رقيب بهترين راه است. «اقتلوا يوسف»* 4- حسادت، انسان را تا برادركشى سوق مىدهد. «اقتلوا يوسف» 5 - گناهكاران يكديگر را در انجام گناه وسوسه كرده و از همداستانى با يكديگر نيرو مىگيرند. (برادران به يكديگر دستور بكشيد و بيفكنيد مىدادند) «اقتلوا... او اطرحوه»* 6- انسان، خواهان محبوبيّت است و كمبود محبّت مايهى بزرگترين خطرات و انحرافات است. «يخل لكم وجه ابيكم» 7- حسودان گمان مىكنند كه: از دل برود هر آنچه از ديده برفت. «اقتلوا يوسف... يخل لكم وجه ابيكم» (برادران گمان مىكردند اگر پدر يوسف را نبيند، از فكر يوسف بيرون خواهد رفت و تمام فكرش در ما متمركز خواهد شد)* 8 - با اينكه قرآن راه كسب محبوبيّت را ايمان و عمل صالح معرّفى مىكند؛ «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»،(32) امّا شيطان، راه محبوب شدن را برادركشى ترسيم مىكند. «اقتلوا... يخل لكم وجه ابيكم » 9- حسود خيال مىكند با نابود كردن ديگران، نعمتها براى او مىشود. «اقتلوا ... يخل لكم وجه ابيكم » 10- شيطان با وعدهى توبه در آينده، راه گناه امروز را باز مىكند. «و تكونوا من بعده قوماً صالحين » 11- علم وآگاهى، هميشه عامل دورى از انحراف نيست. برادران با آنكه قتل يا تبعيد يوسف را بد مىدانستند؛ «تكونوا من بعده قوماً صالحين» امّا اقدام كردند. 12- سخن از توبه قبل از انجام گناه، فريب دادن وجدان و گشودن راه گناه است. (برادران به يكديگر مىگفتند: شما يوسف را نابود كنيد بعد با توبه از افراد صالح مىشويم) «تكونوا من بعده قوماً صالحين»* ______________________________ 32) مريم، 96. |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 10 ----------------------------------------- آيه قَالَ قَآئِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِى غَيَبَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَعِلِينَ ------------------------------------------ ترجمه گويندهاى از ميان آنان گفت: يوسف را نكشيد و(اگر اصرار به اين كار داريد لااقل) او را به نهانخانه چاه بيفكنيد تا بعضى از كاروانها (كه از آنجا عبور مىكنند) او را برگيرند. ---------------------------------------------- نکته ها «جُبّ» به معناى چاهى است كه سنگچين نشده باشد. «غَيابت» نيز به طاقچههايى مىگويند كه در ديوارهى چاه، نزديك آب قرار مىدهند كه اگر از بالاى چاه نگاه شود، ديده نمىشود. نهى از منكر داراى بركاتى است كه در آينده روشن مىشود. نهى «لاتقتلوا» يوسف را نجات داد و در سالهاى بعد، او مملكت را از قحطى نجات داد. همان گونه كه آسيه، همسر فرعون با نهى «لاتقتلوا»، جان موسى را نجات داد و او در سالهاى بعد، بنىاسرائيل را از شر فرعون نجات داد. اين نمونه روشن وعده الهى است كه مىفرمايد: «و مَن احياها فكانّما اَحْيا الناس جميعاً»(33) هر كس يك نفر را زنده كند، گويا همه مردم را زنده كرده است. _______________________________ 33) مائده 32. ----------------------------------------------- پيام ها 1- گاهى نهى از منكر يك فرد مىتواند نظر جمع را عوض كند و بر آن تأثير بگذارد. (يكى گفت: نكشيد، ولى نظر جمع را تغيير داد) «قال قائل»* 2- نام گويندهى سخن مهم نيست، محتواى كلام مهم است. «قال قائل...»* 3- مرعوب اكثريّت و همرنگ جماعت نشويم. (يك نفر بود، ولى همرنگ جماعت نشد) «قال قائل لاتقتلوا»* 4- اگر نمىتوان جلو منكر را به كلى گرفت، هر مقدار كه ممكن است بايد آنرا پايين آورد. «لا تقتلوا ... والقوه » 5 - مشورت در كار ناپسند نيز راهگشا است، تا چه رسد در كارهاى خوب. (براى كشتن برادر مشورت كردند) «لاتقتلوا...»* 6- براى مبارزه با فساد، گاهى دفع افسد به فاسد لازم است. (او را نكشيد، در چاه بيندازيد) «لاتقتلوا يوسف و القوه فى غيابت الجبّ»* 7- در كنار نهى از منكر، جايگزين ارائه كنيم. (اگر گفتيم اين كار را نكنيد، پس بگوييم چكار كنند) «لاتقتلوا... القوه فى غيابت الجبّ»* |
||
۲ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 11 ---------------------------------------------- آيه قَالُواْ يَأَبَانَا مَالَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَصِحُونَ -------------------------------------------- ترجمه گفتند: اى پدر تو را چه شده كه ما را بر يوسف امين نمىدانى در حاليكه قطعاً ما خيرخواه او هستيم؟ --------------------------------------------- پيام ها 1- كسانى كه پوچترند، ادّعا وتبليغات بيشترى مىكنند. «انّا له لناصحون» 2- حتّى به هر برادرى نمىتوان اطمينان كرد. (گويا يعقوب بارها از اينكه يوسف همراه برادرانش برود جلوگيرى كرده است كه برادران با گفتن «ما لك لا تأمنّا» انتقاد مىكنند.) 3- فريب هر شعارى را نخوريد و از اسمهاى بى مسمّى بپرهيزيد. (خائن نام خود را ناصح مىگذارد) «لناصحون» 4- دشمن براى برطرف كردن سوءظن، هرگونه اطمينانى را به شما ارائه مىدهد. «انّا له لناصحون» 5 - خائن، تقصير را به عهدهى ديگران مىاندازد. «مالك » 6- از روز اوّل، بشر به اسم خيرخواهى فريب خورده است. شيطان نيز براى اغفال آدم و حوا گفت: من خيرخواه شما هستم. «و قاسمهما انّى لَكما لمن الناصحين»(34) «انّا له لناصحون» 7- حسد، آدمى را به گناهانى همانند دروغ و نيرنگ، حتّى به محبوبترين نزديكانش وادار مىسازد. «انّا له لناصحون» _______________________________ 34) اعراف 21. |
||
۹ آبان ۱۳۹۰
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |