در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 22 ----------------------------------------------- آيه وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ -------------------------------------------------- ترجمه و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. -------------------------------------------------- نکته ها «اشدّ» از «شدّ» به معناى «گِره محكم»، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن؛ گاهى به معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حتّى يبلغ اَشدّه» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد. گاهى مراد از «اشدّ» سنّ چهل سالگى است. نظير آيه 15 سورهى احقاف كه مىفرمايد: «بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة» و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مىشود، مانند آيه 67 سوره غافر: «ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدّكم ثم لتكونوا شيوخا» ---------------------------------------------- پيام ها 1- علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مىخواهد. «بلغ اشدّه» 2- ترفيعات الهى بدون فوت زمان و در وقت خود صورت مىگيرد. «لمّا بلغ... آتيناه»* 3- حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مىرساند) «آتيناه حكماً و علماً»* 4- علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتيناه حكماً و علماً» 5 - وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حكماً و علماً»* 6- دليلِ عزل و نصبها را براى مردم بيان كنيد. «آتيناه حكماً... كذلك نجزى المحسنين»* 7- بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نجزى المحسنين» 8 - نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مىشوند. «كذلك نجزى المحسنين» 9- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمىشود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نجزى المحسنين» |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 23 ----------------------------------------------- آيه وَرَ وَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَ بَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ --------------------------------------------- ترجمه و زنى كه يوسف در خانه او بود از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كامگيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آمادهام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمىشوند. --------------------------------------------- نکته ها در تفسير «معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى» دو احتمال دادهاند: الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مىبرم. ب: عزيز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و دربارهى من به تو گفت: «اكرمى مَثواه» و من به او خيانت نمىكنم. هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مىجويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه بگويد: چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمىكنم!. چون ارزش اين كار كمتر از رعايتِ تقواست. البتّه در چند جاى اين سوره، «ربّك» كه اشاره به «عزيز مصر» است، به چشم مىخورد، ولى «ربّى» هر كجا در اين سوره استعمال شده، مراد خداوند است. از طرفى دور از شأن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر «ربّى» بگويد. اولياى خدا، به خدا پناهنده مىشوند و نتيجه مىگيرند: موسى از شرّ فتنههاى فرعون به خدا پناه مىبرد، «انّى عذت بربّى و ربّكم من كل متكبّر لايؤمن بيوم الحساب»(44) مادر مريم مىگويد: من مريم و نسل او را در پناه تو قرار مىدهم، «انّى اعيذها بك و ذرّيتها من الشيطان الرجيم»(45) و در اين آيه يوسف به خدا پناه مىبرد، «قال معاذ اللّه» و خداوند به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله دستور پناهندگى به خودش را مىدهد. «قل اعوذ بربّ...» به جاى گفتن: «اعوذباللَّه» يك سره به سراغ پناهدادن خدا رفت وگفت: «معاذاللَّه» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد. _______________________________ 44) غافر، 27. 45) آلعمران، 36. ---------------------------------------------- پيام ها 1- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مىشود. «راودته» 2- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «و راودته» 3- قدرت شهوت به اندازهاى است كه همسر پادشاه را نيز اسيرِ برده خود مىكند. «و راودته الّتى» 4- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم وبا اشاره از او ياد كنيم. «الّتى» 5 - پسران جوان را در خانههايى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «و راودته الّتى هو فى بيتها» 6- معمولاً عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مىشود. وجود دائمى يوسف در خانه كمكم سبب عشق شد. «فى بيتها» 7- مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنيد. «راودته... غلّقت»* 8 - حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مىكند. «غلّقت الابواب و قالت هيت لك» 9- زشتى زنا، در طول تاريخ مورد پذيرش بوده است و به همين دليل، زليخا همهى درها را محكم بست. «غلّقت الابواب» 10- همهى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. «غلّقت الابواب... معاذ اللَّه» 11- موقعيّتهاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. «راودته... قال معاذ اللّه»* 12- تقوا وارادهى انسان، مىتواند بر زمينههاى انحراف و خطا غالب شود. «معاذاللَّه» 13- توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «معاذ اللّه» 14- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم. «هيت لك قال معاذ اللَّه» (به خاطر اطاعت از مردم، نبايد نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق»(46)) 15- به هنگام خطرِ گناه بايد به خدا پناه برد. «قال معاذ اللّه»* 16- در كاخ حكومتى نيز مىتوان پاك، عفيف، صادق و امين بود. «قال معاذ اللّه»* 17- خطر غريزهى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن بايد خدا به فرياد برسد. «معاذ اللّه»* 18- انسان هواپرست از رسوايى ظاهرى هراس دارد (زليخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «معاذ اللّه»* 19- انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «معاذ اللّه»* 20- ياد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «معاذ اللّه»* 21- اولين اقدام عليه گناه، ياد خدا و پناه بردن به اوست. «معاذ اللّه»* 22- بهترين نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «معاذ اللَّه انّه ربّى احسن مثواى» 23- ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «انّه ربّى احسن مثواى»* 24- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لايفلح الظالمون» 25- تشويق به زنا يا زمينهسازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لايفلح الظالمون» 26- يك لحظه گناه، مىتواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لايفلح الظالمون» 27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمتها است. «لايفلح الظالمون» 28- در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لايفلح الظالمون»* 29- يوسفعليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لايفلح الظلمون»* 30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مىداند خود را به بهاى كم و زودگذر نمىفروشد. «لايفلح الظلمون»* 31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مىرود.«لايفلح الظلمون»* |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 24 ----------------------------------------------- آيه وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ كَذَ لِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَآءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ---------------------------------------------- ترجمه و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد (بر اساس غريزه) قصد او را مىكرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است. ---------------------------------------------- نکته ها امام صادقعليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «و آتيناه حكماً و علماً».(47) و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافهى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشههاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «و همّوا بما لم ينالوا»(48) يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لهمّت طائفة منهم ان يضلّوك»(49) و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «اذهمّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم فكفّ ايديهم عنكم»(50) يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همهى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشتهاند و ما نمونههايى از آن را بيان مىكنيم: 1. خداوند فرمود: «لنصرف عنه السوء والفحشاء انّه من عبادنا المخلصين» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيدهى ماست. 2. يوسف مىگفت: «ربّ السّجن احبّ الىّ مما يدعوننى اليه» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مىكنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «انّى لم اخنه بالغيب» من به صاحبخانهام در غياب او خيانت نكردم. 3. زليخا گفت: «لقد راودته عن نفسه فاستعصم» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. 4. عزيز مصر گفت: «يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك » اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. 5. شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مىشود كه يوسف پاكدامن است. «ان كان قميصه...» 6. زنان مصر كه گفتند: «ما علمنا عليه من سوء» ما هيچ گناه وبدى دربارهى او سراغ نداريم. 7. ابليس كه وعدهى فريب همه را داد، گفت: «الاّ عبادك منهم المخلصين» من حريف برگزيدگان نمىشوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. ________________________________ 46) بحار، ج 10، ص 227. 47) تفسير كشف الاسرار. 48) توبه، 74. 49) نساء، 113. 50) مائده، 11. ----------------------------------------------- پيام ها 1- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مىلغزد. «همّ بها لو لا أن رَآ برهان ربّه» 2- در هر صحنهاى، امكان رؤيت برهان ربّ وجود دارد. «همّت به... رَآ برهان ربّه»* 3- انبيا در غرايز مانند ساير انسانها هستند، ولى به دليل ايمان به حضور خدا، گناه نمىكنند. «همّ بها لولا أن رَآ برهان ربّه» 4- غفلت از ياد الهى، زمينهى ارتكاب گناه و توجّه به آن، عامل محفوظ ماندن در گناه است. «همّ بها لولا أن رَآ برهان ربّه»* 5 - مخلص شدن موجب محفوظ ماندن شخص از گناه مىگردد. «لنصرف عند السوء... انّه من عبادنا المخلصين»* 6- عبادت خالصانه رمز موفقيّت در دورى از گناه است. «لنصرف عنه السوء... انّه من عبادنا المخلصين»* 7- خداوند، بندگان مخلص را حفظ مىكند. «لنصرف عنه... انّه من عبادنا المخلصين» 8 - بدى و فحشا با مخلص بودن يكجا جمع نمىشود. «لنصرف عند السوء... المخلصين»* 9- مخلص شدن مخصوص يوسفعليه السلام نيست، مىتوان با پيمودن راه آن حضرت به مقام مخلصين نزديك شد. «انّه من عبادنا المخلصين»* |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 25 ----------------------------------------------- آيه وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَآءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ----------------------------------------------- ترجمه و هر دو به سوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (با چهره حق به جانبى براى انتقام از يوسف يا تبرئه خويش) گفت: كيفر كسى كه به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و يا شكنجه دردناك چيست؟ -------------------------------------------- نکته ها «استباق» به معناى سبقت و پيشىگرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است، يوسف براى فرار از گناه به سوى در فرار كرد و زليخا نيز به دنبال او مىدويد. گويا به سوى در مسابقه گذاردهاند. «قدّ» به معناى پاره شدن پارچه از طرف طول است. «لفاء» به يافتن ناگهانى چيزى گفته مىشود. ----------------------------------------------- پيام ها 1- گفتن «معاذ اللَّه» به تنهايى كفايت نمىكند، بايد از گناه فرار كرد. «استبقا» 2- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدفها مختلف است. (يكى مىدود تا به گناه آلوده نشود، ديگرى مىدود تا آلوده بكند.) «استبقا» 3- هجرت و فرار از گناه، لازم است. «استبقا الباب» 4- بهانهى بسته بودن در براى تسليم شدن در برابر گناه كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود. «استبقا الباب» 5 - مجرم معمولاً از خود جاى پا باقى مىگذارد. «قدّت قميصه من دُبُر»* 6- گاه بايستى سرزده به منازل و محل كار سركشى كرد. «الفَيا»* 7- گاهى شاكى، خود مُجرم است.«قالت ما جزاء...» 8 - گنهكار براى تبرئه خود، از عواطف واحساسات بستگان خود استمداد مىكند. «باهلك» 9- صاحبان قدرت معمولاً اگر مقصّر باشند، ديگران را متّهم مىكنند. «مَن اراد باهلك سوء»* 10- مجرم براى تبرئه خود، به ديگران اتهام مىبندد. «اراد باهلك سوء» 11- چه بسا سخن حقّى كه از آن باطل طلب شود. (كيفر براى كسى كه سوء قصد به زن شوهردار دارد، حرف حقّى است، امّا چه فردى سوء قصد داشته بايد بررسى شود) «اراد باهلك سوءً الاّ ان يسجن»* 12- زليخا عاشق نبود، بلكه هوسباز بود؛ چرا كه عاشق حاضراست جانش را فداى معشوق كند، نه اين كه او را متهم و به زندان افكند. «اراد باهلك سوء...»* 13- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد. «يسجن» 14- اعلام كيفر، نشانهى قدرت همسر عزيز بود. «يسجن او عذاب اليم» 15- عشق هوسآلود، گاهى عاشق را قاتل مىكند. «ان يسجن او عذاب اليم» 16- زليخا داراى نفوذ در دستگاه حكومتى و خط دهنده بوده است. «الاّ ان يسجن او عذاب اليم»* |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 26، 27 ----------------------------------------------- آيه قَالَ هِىَ رَاوَدَتْنِى عَن نَّفْسِى وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَآ إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَ إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ ---------------------------------------------- ترجمه (يوسف) گفت: او خواست كه از من (برخلاف ميلم) كام گيرد و شاهدى از خانواده زن، شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده، پس زن راست مىگويد و او از دروغگويان است. (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز، از روبرو درگير مىشدند وپيراهن از جلو چاك مىخورد.) و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده، پس زن دروغ گفته و او از راستگويان است. --------------------------------------------- نکته ها در برخى روايات، شاهد را كودكى معرّفى كردهاند كه مثل عيسىعليه السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمىتوان به آن اعتنا كرد. امّا بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر و داراى هوش و ذكاوت بود و همانند عزيز مصر، شاهد اين اتّفاق گرديد، و الاّ اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله شرطيه، شهادت دهد و بگويد: «اِن كان...». يوسف، ابتدا سخنى نگفت و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمىزد، يوسف حاضر نمىشد آبروى او را بريزد و بگويد: «هى راودتنى» گاهى برخى از پاكان در معرض تهمت قرار گرفتهاند: در ميان زنان، پاكدامنتر از مريم نبود، امّا او را متّهم به ناپاكى كردند، در ميان مردان نيز كسى به پاكى يوسف يافت نمىشد، به او هم نسبت نارواى زنا دادند. امّا خداوند در هردو مورد به بهترين وجه پاكى آنان را ثابت نمود. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است: در اينجا؛ پارگى پيراهن از پشت، دليل بىگناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم برادران او گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! در پايان داستان نيز، پيراهنِ يوسف، وسيلهى بينا شدن چشم پدر گرديد. ------------------------------------------- پيام ها 1- متّهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند. حضرت يوسفعليه السلام در برابر جمله «ما جزاء مَن اراد باهلك سوءً» با گفتن «هِىَ راودتنى»، پاسخ مناسبى به زليخا داد.* 2- كسى كه در مقام قضاوت است بايد شكايت شاكى و دفاع متهم را بشنود و مدارك را بررسى كند و سپس نظر دهد. (در اين ماجرا همسر گفت كه يوسف سوء قصد داشته، «اراد باهلك سوء» يوسف تهمت را رد كرد و گفت: «هى راودتنى» شاهد نيز علامت صدق و كذب را از راه پاره شدن پيراهن جلو تا پشت سر مطرح كرد)* 3- دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت در همه جا زيبا نيست. «شهد شاهد» 4- كمك به روشن شدن حقيقت، كارى پسنديده است. «و شهد شاهد»* 5 - خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمىرود، افراد را حمايت مىكند. «شهد شاهد من اهلها» 6- آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مىدهند. «شهد شاهد من اهلها» 7- در شهادت و داورى، مراعات حسب، نسب، موقعيّت و خويشاوندى متّهم، جايز نيست. «شهد شاهد من اهلها» 8 - شهادت خويشان عليه يكديگر، سبب اطمينان بيشترى مىشود. «شاهد من اهلها»* 9- در قضاوت، بيش از توجّه به گفتههاى شاكى و متهم، به بررسى مدارك و اسناد توجّه شود. «قالت ما جزاءُ... قال هى راودتنى... شهد شاهد... ان كان قميصه...»* 10- در قضاوت، هر جرمى كارشناس نياز دارد. «شهد شاهد... ان كان قميصه...»* 11- در جرمشناسى از آثار ظريف به جاى مانده، مجرم شناخته و مسايل كشف مىشود. «ان كان قميصه...» 12- قاضى مىتواند بر اساس قرائن، حكم كند. «ان كان قميصه قُدّ من قُبُل فصدقت و هو من الكاذبين» 13- بكارگيرى روشهاى جرمشناسى براى تشخيص جرم و مجرم، لازم است. «ان كان قميصه قدّ من دبر...» |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 28 ----------------------------------------------- آيه فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ ----------------------------------------------- ترجمه پس همينكه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بىشك اين از حيله شما زنان است. البته حيله شما شگرف است. --------------------------------------------- نکته ها با اينكه قرآن، كيد شيطان را ضعيف مىداند: «انّ كيد الشيطان كان ضعيفا»(51) ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفتهى تفسير صافى، اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطف و محبّت و حضورى و دائمى است. گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيلههاى كوچك انجام مىدهد. مثلاً سرنگونى سپاه ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلام را با تار عنكبوت، آموزش دفن ميّت را با كلاغ، اثبات پاكى مريمعليها السلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با سفر هُدهُد و كشف اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقّق بخشيده است. ______________________________ 51) نساء، 76. ---------------------------------------------- پيام ها 1- قضاوت بر اساس ادلّه و بدور از حبّ و بغضها، مقتضاى عدالت است. «فلمّا رأى قميصه... قال انّه من كيدكنّ»* 2- استدلال منطقى، هر انسانى را مطيع و منقاد مىكند. (عزيز مصر مطيع سخن شاهد شد) «شهد شاهد... قال انّه من كيدكنّ»* 3- آثار و مدارك صحنه جرم بايد به دقت مشاهده و بررسى شود. «قُدّ من دُبر»* 4- وقتى به نتيجه قطعى رسيديد، در اعلان حكم ترديد نكنيد. «فلمّا رأى... قال»* 5 - عزيز مصر داراى عدالت نسبى و انصاف در برخورد با موضوعات بوده است. (چون بدون پرسش و پاسخ كسى را متهم نكرد و پس از آن نيز حقّ را به يوسف داد). «فلمّا رأى... انّه من كيدكنّ»* 6- حقّ، پشت پرده نمىماند و مجرم روزى رسوا مىشود. «انّه من كيدكنّ» 7- سخن حقّ را گرچه تلخ و بر ضرر باشد بپذيريم. (عزيز پذيرفت كه مقصّر همسر اوست) «انّه من كيدكنّ»* 8 - از مكر زنان ناپاك بترسيد كه حيلهى آنان خطرناك است. «انّ كيدكنّ عظيم» 9- گاهى مكر و حيله هر قدر هم بزرگ باشد، قابل كشف و افشاست. «فلمّا رأى... قال انّه من كيدكنّ انّ كيدكنّ عظيم» |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 29 ----------------------------------------------- آيه يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِى لِذَنبِكَ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ --------------------------------------------- ترجمه (عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بودهاى. -------------------------------------------- پيام ها 1- عزيز مصر مىخواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرنها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود. «يوسف اعرض عن هذا» 2- اعمال زشت افراد را نبايد بر ملا كرد. «اعرض عن هذا»* 3- عزيز مصر به خاطر جايگاهش از يوسف خواست تا از جريان صرف نظر كند. «اعرض عن هذا»* 4- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخنشينان، نسبت به مسئلهى ناموس و غيرت تساهل كرد و به استغفار اكتفا كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!. «و استغفرى» 5 - رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به بستگان متخلف خودشان را ندارند. «و استغفرى» 6- تلاش زن براى برقرارى رابطه با غير همسر خويش، امرى ناروا و نامشروع است. «واستغفرى لذنبك» 7- روابط لجام گسيخته جنسى و هوسرانى، حتّى در بين غير متديّنين به اديان الهى، كارى ناپسند شمرده مىشده است. «استغفرى لذنبك»* |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 30 ----------------------------------------------- آيه وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَ وِدُ فَتَهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً إِنَّا لَنَرَيَهَا فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ ---------------------------------------------- ترجمه زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند) و گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يوسف او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مىبينيم. ---------------------------------------------- نکته ها «شغاف» به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمىگيرد، گفته شده است. جملهى «شَغَفها حُبّاً» يعنى علاقهى يوسف به قلب زليخا گره خورده و عشق شديد شده است.(52) دو گروه درباره يوسف گفتند: علاقهى بيش از حدّ به او نشانهى گمراهى است: يكى برادرانش كه به جهت محبّت پدر به يوسف، پدر را گمراه خوانده و گفتند: «انّ ابانا لفى ضلال مبين» و ديگرى زنانِ مصر كه به جهت علاقهى شديد زليخا به يوسف، زليخا را گمراه خوانده و گفتند: «انّا لنراها فى ضلال مبين». هر كس يوسف را براى خود مىخواهد؛ يعقوب او را فرزند خود مىداند؛ «يا بُنىّ» كاروان او را سرمايه خود مىداند؛ «شروه بثمن بخس» عزيز مصر او را فرزند خوانده مىداند؛ «نتّخذه ولدا» زليخا او را معشوق خود مىداند؛ «شغفها حبّاً» زندانيان او را تعبير كننده خواب خود مىدانند؛ «نبّئنا بتأويله» ولى خداوند او را برگزيده و رسول خود مىداند؛ «يجتبيك ربّك» و آنچه براى يوسف ماند، همين مقام رسالت بود. «واللّه غالب على امره» _____________________________ 52) تفسير نمونه. -------------------------------------------- پيام ها 1- اخبار مربوط به خانواده مسئولان، زود شايع مىگردد، پس بايد مراقب رفتارهاى خود باشند. «قال نسوة... اِمرأت العزيز» 2- بستن درها براى انجام گناه نيز مانع رسوايى نمىشود. «قال نسوة... اِمرأت العزيز تراود» 3- خطاهاى افراد خانواده به مرد و سرپرست خانواده منتسب مىشود. «امرئة العزيز تُراود فتاها»* |
||
۱۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 31 ----------------------------------------------- آيه فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَاً وَءَاتَتْ كُلَّ وَ حِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَشَلِلَّهِ مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَآ إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ ------------------------------------------- ترجمه پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيهگاهى آماده كرد و به (دست) هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همينكه زنان او را ديدند (از زيبايى) بزرگش يافتند و دستهاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند منزه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشتهاى بزرگوار. ------------------------------------------- نکته ها «قطّعن» از ريشهى «قطع»، به معناى بريدن است كه چون به باب تفعيل در آمده، اين معنا را نيز مىرساند كه زنان حاضر در جلسه چون يوسف را ديدند به قدرى مبهوت شدند كه مواضع متعدّدى از دست خويش را بريدند و قطعه قطعه كردند. «حاشا» به معنى در حاشيه و كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مىخواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مىكردند سپس آن شخص را.(53) همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود و با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند و آنان را غافلگير نمايد. __________________________ 53) تفسيرالميزان. --------------------------------------- پيام ها 1- گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است. «بمكرهنّ» 2- شايد زنان مصر با انتشار خبر عشق زليخا به يوسفعليه السلام مىخواستند بدين وسيله يوسف را مشاهده كنند. «بمكرهنّ»* 3- گاهى بايد پاسخ مكر را با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد.) «ارسلت اليهنّ» 4- زليخا براى كنترل جوسازى عليه خود، اقدام به توجيه افراد عمدهاى كه در جوسازى و انتشار اخبار دخيل بودند پرداخت. (واضح است كه دعوت شدگان همهى زنان منطقه نبودند) «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت اليهنّ»* 5 - مجرم گاه براى تنزيه خود، جرم را گسترش مىدهد و آن را عادّى جلوه مىدهد. «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت اليهنّ»* 6- سرويس جداگانه براى هر ميهمان كارى پسنديده و ارزشمند است. «آتت من واحدة منهنّ سكّيناً»* 7- اطاعت از مولى و صاحب تا وقتى معصيت نباشد لازم است. «قالت اخرج عليهنّ فلمّا رأينه»* 8 - شنيدن كى بود مانند ديدن. «فلمّا رأينه اكبرنه»* 9- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مىكند.«اكبرنه» 10- زليخا خواست به زنان مصر تفهيم كند كه شما يك لحظه يوسف را ديديد، طاقت از كف داديد؛ او شبانه روز در خانه من است؟! «فلمّا رأينه اكبرنه و قطّعن ايديهنّ»* 11- در انتقاد عجله نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مىشديد. «قطّعن ايديهنّ» (انتقاد كنندگان وقتى يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند) 12- انسان تا وقتى در معرض امتحان قرار نگرفته ادّعايى دارد؛ امّا گاهى كه مورد آزمايش قرار گرفت، ناخودآگاه ماهيّت خود را نشان مىدهد. «فلمّا رأينه اكبرنه و قطّعن ايديهنّ»* 13- عشق كه آمد، انسان بريدن دست خودش را نمىفهمد. «قطّعن ايديهنّ» (اگر شنيدهايد كه حضرت علىعليه السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجّب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى دنيوى تا بريدن دست پيش مىرود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.) 14- يوسف در زيبايى بى نظير و در عين حال در عفت الگويى براى همگان است. «فلمّا رأينه اكبرنه... قلن حاش للّه»* 15- جمال يوسفعليه السلام موجب گرفتارى او شد، ولى علم و تقوايش موجب نجات او گرديد. (آرى جمال معنوى مهمتر از جمال ظاهرى است)* 16- مردم مصر در آن زمان، به خداوند و فرشتگان ايمان داشتند. «حاش للّه... ملك كريم» |
||
۲۰ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 32 ----------------------------------------------- آيه قَالَتْ فَذَ لِكُنَّ الَّذِى لُمْتُنَّنِى فِيهِ وَلَقَدْ رَ وَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَّمْ يَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّغِرِينَ ------------------------------------------------ ترجمه (همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مىكرديد. و البته من از او كام خواستم ولى او پاكى ورزيد. و اگر آنچه را به او دستور مىدهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و قطعاً از خوارشدگان خواهد بود. ----------------------------------------------- نکته ها شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكسالعمل افراد تأثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مىترسد، درها را مىبندد، «غلقّت الابواب»، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مىبيند، علناً مىگويد: «أنا راودته» من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيّت به زشتى گناه از بين برود، گناه آسان مىشود. شايد براى جلوگيرى از همين امر است كه در دعاى كميل مىخوانيم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تَهتك العِصَم» خداوندا! گناهانى كه پرده حيا را پاره مىكند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همين كه پرده حيا برافتاد آسان مىشود. --------------------------------------------- پيام ها 1- ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مىشويد. «فذلكنّ الّذى لمتنّنى فيه» 2- عشق گناه آلود، سبب رسوائى مىشود. «لقد راودته» 3- دروغگو رسوا مىشود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشته؛ «اراد باهلك سوء» امروز مىگويد: «لقد راودته» من قصد كام گرفتن از او را داشتم. 4- اخلاص و عفّت پاكان، سبب رسوايى ناپاكان مىشود. «و لقد راودته عن نفسه»* 5 - گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مىدهد. «فاستعصم» (وجدان مجرم نيز گاهى بيدار مىشود.) 6- پاكى، لازمهى نبوّت است. «فاستعصم ...» 7- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مىروند. «فاستعصم... ليسجننّ» 8 - گناهكاران براى رسيدن به هدف خويش از هر وسيلهاى استفاده مىكنند. «و لئن لم يفعل ما آمره ليسجننّ»* 9- قدرت اگر با ايمان و تقوا همراه نباشد براى هواى نفس مورد استفاده قرار مىگيرد. «ما آمره ليسجننّ»* 10- زليخا در دستگاه حكومتى مصر داراى نفوذ بوده است. «ليسجننّ»* 11- سوء استفاده از قدرت، حربهى طاغوتيان است. «ليسجننّ» 12- تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوهى طاغوتيان است. «ليسجننّ،... الصاغرين» 13- هواى نفس به قدرى نيرومند است كه حتّى با رسوايى نيز به راه خود ادامه مىدهد. «راودته... و لئن لم يفعل ما آمره...»* 14- عاشقِ شكست خورده، دشمن مىشود. «قالت... ليسجنّن و ليكوناً من الصاغرين» |
||
۲۰ آبان ۱۳۹۰
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |