در حال دیدن این عنوان: |
۲۶ کاربر مهمان
|
این عنوان قفل شده است!
|
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 96 ----------------------------------------------- آيه فَلَمَّآ أَن جَآءَ الْبَشِيرُ أَلْقَهُ علَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ -------------------------------------------------- ترجمه پس چون (آن برادرى كه حامل پيراهن يوسف بود) مژدهرسان آمد، پيراهن را روى صورت يعقوب انداخت. پس يعقوب بينا گشت و گفت: آيا به شما نگفتم: همانا من از (عنايت) خداوند چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد. ---------------------------------------------- نکته ها اگر مراد از سفيد شدن چشم «وابيضت عيناه»؛ كمنور شدن باشد، «بصيراً» به معناى پر نور شدن است و دلالت بر اين دارد كه حزن و شادى در ديد و قوه باصرهى انسان مؤثر است. امّا اگر مراد نابينايى مطلق باشد كه از ظاهر آيه و «فارتدّ بصيراً» بر مىآيد، يك معجزه و توسّل است كه قرآن آن را اثبات مىكند. دنيا فراز و نشيب دارد؛ برادران يوسف يك روز كشته شدن يوسف را به دست گرگ و يك روز خبر حاكم شدن يوسف را مىآورند. ---------------------------------------------- پيام ها 1- سرچشمه علم انبيا، علم الهى است. «أعلم من اللَّه...» 2- انبياى الهى به وعدههاى خداوند اطمينان دارند. «ألَمأقل...» 3- يعقوب بر خلاف فرزندانش، به زنده بودن يوسف و پايان پذيرفتن فراقش اطمينان داشت. «ألم أقل لكم» 4- فرزند ناصالح باعث كورى پدر وفرزند صالح موجب بينايى او مىشود. «ابيضّت عيناه... فارتدّ»* 5 - ارادهى الهى، بر قوانين طبيعى حاكم است. «فارتدّ بصيراً» 6- لباس و تعلّقات اولياى خدا، مىتواند منشأ اثر باشد. «فارتدّ بصيراً» 7- چه بسا امرى كه مكروه شمرده مىشود؛ ولى براى همه خير است، چنان كه قحطى ناخوشايند بود، ولى موجب آزادى بىگناهى چون يوسف و حاكميّت او، وصال يعقوب وكنترل قحطى شد. «انّى اعلم من اللّه مالاتعلمون»* |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 97، 98 ----------------------------------------------- آيه قَالُواْ يَآ أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ---------------------------------------------- ترجمه (فرزندان) گفتند: اى پدر! براى گناهانمان (از خداوند) طلبِ آمرزش كن كه براستى ما خطاكار بوديم. (يعقوب) گفت: بزودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش مىكنم، براستى كه او، خود آمرزنده وبسيار مهربان است. ---------------------------------------------- نکته ها فرزندان يعقوب موحّد بودند وبه مقام والاى پدرشان آگاه بودند؛ «يا ابانا استغفر لنا» آنچه در آيات قبل به عنوان «ضلال» به پدر نسبت دادهاند، مراد گمراهى در عقيده نيست، بلكه گمراهى در تشخيص و علاقمندى او به يوسف بود. براى ظالم سه روز است: روز قدرت، روز مهلت و روز ندامت. براى مظلوم نيز سه روز است: روز حسرت كه مورد ظلم قرار گرفته، روز حيرت كه در فكر چارهانديشى است و روز نصرت در اين دنيا يا جهان آخرت. كسانىكه در اثر اشتباه به پدر گفتند: «انّ ابانا لفى ضلال مبين» بعد از توجّه به اشتباه مىگويند: «انّا كنّا خاطئين» در تفسير مجمعالبيان و اطيبالبيان آمده است كه حضرت يعقوب در انتظار شب جمعه يا سحر بود تا براى فرزندانش دعا كند. --------------------------------------------- پيام ها 1- ظلم، مايهى ذلّت است. روزى كه برادران، يوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت يوسف بود و امروز به عكس شد. 2- براى آمرزش گناهان، توسّل به اولياى خداوند جايز است. «يا ابانا استغفر لنا» 3- دعاى پدر تأثير ويژهاى دارد. «يا ابانا استغفر لنا»* 4- براى توبه هيچگاه دير نيست. «استغفر لنا»* 5 - اعتراف به گناه و خطا زمينه آمرزش است. «انّا كنّا خاطئين»* 6- براى دعا، ساعات خاصّى اولويّت دارد. «قال سوف استغفر لكم» 7- دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سوف استغفر لكم» 8 - پدر نبايد كينهتوز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. «استغفر لكم» 9- به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنيد. هنگامى كه گفتند: «انّا كنّا خاطئين» ما خطاكار بوديم. پدر گفت: «سوف استغفر لكم» 10- گناهكار را به مغفرت الهى اميدوار كنيم. «قال سوف استغفر لكم ربّى»* 11- در استجابت دعا و توسّل به اولياى الهى صبور باشيم. «سوف استغفر لكم»* 12- حضرت يعقوب از حقّ خويش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «استغفر لكم ربّى»* 13- لطف خداوند، شامل بزرگترين گناه و گناهكاران نيز مىشود. «هو الغفور الرّحيم» با اينكه دو نفر از پيامبران الهى مورد آزار و اذيّت چندين ساله قرار گرفتهاند، باز اميد بخشايش از او مىرود. |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 99 ----------------------------------------------- آيه فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ ءَاوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ ----------------------------------------------- ترجمه پس چون (پدر ومادر وبرادران) بر يوسف وارد شدند، پدر ومادرش را در كنار خويش جاى داد وگفت: به خواست خدا با امن و امان داخل مصر شويد. ----------------------------------------------- نکته ها نمىدانم اين فراز از داستان را چگونه بنويسم! يوسف براى استقبال از والدين خود، در بيرون شهر خيمهاى زده وبه انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند؛ «فلمّا دخلوا على يوسف... ادخلوا مصر» به طور طبيعى وقتى پدر و مادر و برادران يوسف، خود را براى سفر آماده مىكردند، شور و غوغا در كنعان بود. مردم مىديدند چگونه بعد از سالها، با دريافت خبر خوش سلامت يوسف، در حالى كه يعقوب بينايى خود را باز يافته با اشتياق عزم ديدار فرزند را دارد. آنها نيز خوشحال از احوال اين پدر وپسر بودند، مخصوصاً از اينكه يوسف در مصر خزانهدار و حاكم است و در دوره قحط سالى، با ارسال غلّه آنها را نيز حمايت كرده است. با چه شوق و شور و عشقى مىتوان اين قصه را نوشت و تمام نمود!. از «اَبوَيه» معلوم مىشود كه مادر يوسف نيز زنده بوده است، ولى سؤالى كه خودم نيز به جواب آن پى نبردهام اين است كه چرا در سرتاسر داستان نامى از گريه، سوز ونالههاى مادرش مطرح نشده و اين موضوع مسكوت مانده است؟ در روايات آمده كه يعقوب با اصرار وسوگند از يوسف خواست تا ماجراى خود را بازگو كند. وقتى يوسف شروع به گفتن كرد كه برادران مرا لب چاه برده و با تهديد پيراهنم را كندند، يعقوب بىهوش شد. چون به هوش آمد، درخواست كرد كه ادامه دهد، ولى يوسف گفت: پدر تو را به حقّ ابراهيم، اسماعيل و اسحاقعليهم السلام مرا از نقل داستان معاف كن! يعقوب پذيرفت.(141) ___________________________________ 141) تفسير نمونه و مجمعالبيان. ---------------------------------------------------- پيام ها 1- استقبال در بيرون شهر، كار نيكويى است. «فلمّا دخلوا على يوسف» در بيرون شهر مراسم استقبال از يعقوب بود و يوسف در آنجا خيمه زده بود. 2- پست ومقام نبايد ما را از احترام به والدين غافل كند. «قال ادخلوا مصر...» 3- حتّى اگر شخص اوّل كشور نيز خواست از امنيّت سرزمين خود سخن بگويد، بايد توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «ان شاء اللَّه» زيرا تا خدا نخواهد، امنيّتى در كار نيست، چنانكه گروهى از سنگهاى كوه خانه ساختند تا درامان باشند، ولى قهر خداوند امنيّت آنان را به هم زد. «وكانوا ينحتون من الجبال بيوتاً آمنين فاخذتهم الصيحة مصبحين»(142) 4- در انتخاب محلّ سكونت، يكى از مهمترين مسائل، امنيّت است. «آمنين» 5 - اگر يوسفها حاكم باشند، امنيّت برقرار خواهد شد. «آمنين» _________________________________ 142) حِجر، 82 - 83. |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 100 ----------------------------------------------- آيه وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّداً و قَالَ يَأَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُءَيَىَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّى حَقّاً وَ قَدْ أَحْسَنَ بِى إِذْ أَخْرَجَنِى مِنَ السِّجْنِ وَ جَآءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِّن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَنُ بَيْنِى وَ بَيْنَ إِخْوَتِى إِنَّ رَبِّى لَطِيفٌ لِّمَا يَشَآءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ----------------------------------------------- ترجمه و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد ولى همه آنان پيش او افتادند و سجده كردند. و (يوسف) گفت: اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آنرا تحقق بخشيد و به راستى كه به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بر هم زد از بيابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد صاحب لطف است. براستى او داناى حكيم است. ------------------------------------------------ نکته ها «عرش» به تختى مىگويند كه سلطان روى آن مىنشيند. «خَروّا» به زمين افتادن، «بَدْو» به باديه و صحرا و «نزغ» به ورود در كارى به قصد فساد معنا شده است. «لطيف» از اسمهاى خداوند است، يعنى قدرت او در لابلاى كارهاى پيچيده نيز نفوذ مىكند. و تناسب آن با اين آيه در اين است كه در زندگى يوسف گرههاى كورى بود كه فقط قدرت خداوند در آنها نفوذ كرده و آنها را باز نمود. يوسف مثل كعبه شد و پدر و مادر وبرادران رو به او، به عنوان كرامت او، براى خدا سجده كردند. «خرّوا له سجداً» و اگر اين سجده براى غير خدا و شرك بود، يعقوب و يوسف كه دو پيامبر خدايند شاهد چنين منكرى نمىشدند. شايد هم اين سجده، نشانهى تواضع بوده، نه پرستش كه در اين صورت سجده بر يوسف بوده و اشكالى نداشته است. ---------------------------------------------- پيام ها 1- در هر مقامى هستيد والدين خود را بر خود برتر بدانيد. «رفع ابويه» آنكه رنج بيشتر داشته بايد عزيزتر باشد. 2- انبيا هم بر تخت حكومت نشستهاند. «على العرش» 3- احترام به حاكمان برحقّ وتواضع در برابر آنان لازم است. «خرّوا له سجداً» 4- سجدهى پدر و برادران بر يوسف، خواب او را تعبير كرد. «رأيتهم لى ساجدين - خرّوا له سجّداً» 5 - خداوند حكيم است. گاهى اجابت دعايى يا تعبير خوابى را بعد از ساليان طولانى واقع مىگرداند. «هذا تأويل رؤياى من قبل» 6- به واقعيّت رساندن طرحها، كار خداوند است. «قد جعلها ربّى حقّاً» آرى يوسف از پايدارى و صبر خود سخنى نمىگويد و همه را كار خدا مىداند. 7- خواب اولياى خدا، حقّ است. «جعلها ربّى حقّاً» 8 - در برخورد با واسطهها و ابزار و وسايل، هميشه خدا را اصل و ناظر بدانيم. با آنكه در زندگى يوسف اسباب و عللى دست به هم دادند كه او به اين مقام رسيد، ولى باز مىفرمايد: «قد احسن بى» 9- در هنگام برخورد با يكديگر، از تلخىهاى گذشته چيزى نگوييد. «احسن بى اذ اخرجنى من السجن» اولين سخن يوسف با پدر شكر خدا بود، نه نقل تلخىها. 10- با فتوت باشيم و دل مهمان را نيازاريم. (در آيه شريفه، يوسف عليه السلام بيرون آمدن از زندان را مطرح مىكند، امّا از بيرون آمدن از چاه سخن نمىگويد مبادا كه برادران شرمنده شوند.) «اذ اخرجنى من السجن» 11- جوانمرد و با فتوت باشيم نه اهل عقده و انتقام. يوسف مىگويد: «نزغ الشيطان» شيطان وسوسه كرد وگرنه برادرانم بد نيستند. 12- اولياى الهى، ورود به زندان و خروج از زندان را در مدار توحيد و ربوبيّت مىدانند. «ربّ السّجن احب» آيات قبل و «احسن بى ربّى اذ اخرجنى من السجن» 13- پايان سختىها، گشايش است. «اخرجنى من السّجن» 14- باديهنشينى، ضرورت است نه ارزش. «قد احسن بى ربّى اذ... جاء بكم من البدو» 15- زندگى والدين در كنار فرزند، يك لطف الهى است. «احسنبى ربّى... جاء بكم» 16- در زمان حضرت يوسف، مصر داراى تمدّن شهرنشينى؛ ولى كنعان سرزمينى عشايرى بوده است. «جاء بكم من البدو»* 17- براى پيشرفت و زندگى بهتر، بايد سفر كرد. «جاء بكم من البدو»* 18- مخلَص همه چيز را از خدا مىبيند و از حوادث گله نمىكند. (در اين آيه كلمات «جعلها ربّى، احسن بى، اخرجنى و جاء بكم»، سخن از الطاف الهى است)* 19- برادران و اعضاى يك خانواده، بايد بدانند شيطان به دنبال اختلاف ميان آنهاست. «من بعد أن نزغ الشيطان بينى و بين اخوتى» 20- خود را برتر ندانيد. «بينى وبين اخوتى» يوسف نگفت شيطان آنان را فريب داد، مىگويد شيطان بين من و آنهارا... يعنى خود را نيز در يك سمت قرار مىدهد. 21- همان گونه كه حضرت يعقوب در كودكى و اوّل داستان به يوسف گفت: «اِنّ الشيطان للانسان عدو مبين» يوسف نيز در پايان مىگويد: «مِن بعد ان نَزغ الشَّيطان بَينى و بين اخوَتى».* 22- كارهاى خداوند، همراه با رفق، مدارا و لطف است. «انّ ربّى لطيف» 23- همه حوادث تلخ وشيرين براساس علم وحكمت الهى صورت مىگيرد. «العليم الحكيم» 24- بعد از بخشيدن، كسى را شرمنده نكنيد. چون يوسف برادران را بخشيده بود، در نقل ماجرا نام چاه را نبرد تا شرمنده نشوند. 25- حضرت يعقوب در آغاز داستان به يوسف گفت: «انّ ربّك عليم حكيم» (آيه 6) و در پايان نيز يوسفعليه السلام گفت: «انه هو العليم الحكيم» كه قابل توجّه است.* |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 101 ----------------------------------------------- آيه رَبِّ قَدْ ءَاتَيْتَنِى مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِى مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرِ السَّمَو تِ وَالْأَرْضِ أَنتَ وَلِىِّ فِى الدُّنْيَا وَالْأَخِرَةِ تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّلِحِينَ --------------------------------------------- ترجمه (يوسف گفت:) پروردگارا؛ تو مرا (بهرهاى) از حكومت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى. (اى) پديدآورندهى آسمانها و زمين، تنها تو در دنيا وآخرت مولاى منى، مرا تسليم خود بميران ومرا به شايستگان ملحق فرما. -------------------------------------------- نکته ها اولياى خدا وقتى به عزّت و قدرت خود نگاه مىكنند، فوراً به ياد خداوند مىافتند و مىگويند: خدايا هر چه هست از توست. يوسف نيز اينچنين كرد، سخن را از پدر برگرداند و متوجّه خدا شد. خداوند حكومت مصر را به دو نفر داد، يكى فرعون كه آن را به خود نسبت داد و گفت: «أليس لى ملك مصر» و ديگر به يوسف داد كه آنرا به خدا نسبت داد و گفت: «آتيتنى من الملك» تفكّر ابراهيم، در ذريّه و فرزندان او جلوهگرى مىكند؛ ابراهيم گفت: «اَسلمت لربّ العالمين»(143) من تسليم پروردگار عالميان هستم، سپس نوه او يعقوب به فرزندانش سفارش مىكند كه با ايمان از دنيا برويد. «لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون»(144) در اينجا فرزند يعقوب نيز مرگ در حال تسليم را از خدا مىخواهد؛ «توفّنى مسلماً» به هر حال ابراهيمعليه السلام از صالحين است؛ «انّه فى الآخرة لمن الصّالحين»(145) و يوسفعليه السلام مىخواهد به او ملحق شود. «الحقنى بالصّالحين» يوسف كه خداوند همواره او را حفظ كرد، به او علم داد، به او حكومت داد و خطر را از او دور كرد، باز نگران عاقبت خود است. واى به حال كسانى كه قدرت، مال و علم خود را با حيله به دست آوردهاند، آنان چه عاقبتى خواهند داشت!. خداوند به حضرت آدم اسمائى را آموخت؛ «و علّم آدم الاسماء»(146) به حضرت داود علم زره بافى؛ «و علّمناه صنعة لبوس»(147) به حضرت سليمان، علم نطق پرندگان؛ «عُلّمنا منطق الطير»(148) به حضرت يوسف، علم تعبير خواب؛ «علّمتنى من تأويل الاحاديث» و به پيامبر اسلام علوم اوّلين و آخرين. «و علّمك ما لم تكن تعلم»(149) _______________________________ 143) بقره، 131. 144) بقره، 132. 145) بقره، 130. 146) بقره، 31. 147) انبياء، 80. 148) نمل، 16. 149) نساء، 113. --------------------------------------------- پيام ها 1- اعطاى حكومت، از شئون ربوبيّت الهى است. «ربّ قد آتيتنى من الملك» 2- حكومت را نتيجهى فكر، مال، قدرت، يار و طرح خود ندانيم، بلكه ارادهى خداوند عامل اصلى است. «آتيتنى» 3- آنچه خدا به نيكان بدهد يا از آنان بگيرد، براى تربيت آنان است. «ربّ قد آتيتنى، ربّ السجن احب» 4- حكومت، حقّ دانشمندان است نه بىسوادان. «آتيتنى... علمّتنى» دانش يوسف وسيله حاكميّت او شد. 5 - در هر موقعيّت وحالى، خود را به خداوند بسپاريد. «انت ولىّ فى الدنيا والاخرة» 6- قدرت و حكومت و سياست، زمينه خروج از دين است، مگر اينكه خداوند لطف كند. «توفّنى مسلماً» (يوسف در چاه دعايى داشت و در زندان دعاى ديگر داشت، ولى همين كه به حكومت رسيد دعاى او اين بود: خدايا من مسلمان بميرم.) 7- بندگان خدا در اوج عزّت و قدرت به ياد مرگ وقيامت و سرانجام كار خود هستند. «توفّنى مسلماً و الحقنى بالصالحين» همان گونه كه همسر فرعون در كاخ فرعون به فكر قيامت بود و مىگفت: «ربّ ابن لى عندك بيتاً فى الجنّة»(150) پروردگارا! در بهشت براى من جايى نزد خود قرار بده. 8 - عظمت خداوند تنها به خاطر نعمتهايى كه به ما ارزانى داشته نيست، بلكه او بوجود آورنده كل هستى است. «فاطر السموات والارض» 9- افتخار يوسف آن نيست كه حاكم بر مردم است، افتخارش آن است كه خداوند حاكم بر اوست. «انت ولىّ فى الدنيا و الاخرة» 10- حسن عاقبت وپايدارى در كار خير، مهمتر از شروع آن است. انبيا براى حسن عاقبت دعا مىكردند؛ «توفّنى مسلماً» يعنى مرا در تسليم خود تا مرگ پايدار بدار.(151) 11- در دعا، اوّل از نعمتهاى الهى ياد كنيد؛ «ربّ قد آتيتنى» بعد درخواست خود را مطرح كنيد. «توفّنى مسلماً» 12- چون به قدرت رسيديد، مناجات با خدا را از ياد نبريد. «ربّ قد آتيتنى...» 13- حضرت يوسفعليه السلام در شور انگيزترين لحظات متوجّه خدا شده و با او مناجات مىكند. «ربّ قد آتيتنى...»* 14- علم و دانش در حكمرانى صحيح و عادلانه نقش مهمّى دارد. «آتيتنى من الملك و علّمتنى»* 15- در دعاها ومناجاتها تنها به فكر دنيا ومسائل مادى نباشيد. «فىالدنيا والاخرة» 16- قدرت انسان ناچيز؛ «من الملك» علم انسان ناچيز؛ «من تأويل الاحاديث...» اما حكومت خداوند بر همه هستى است. «فاطر السموات والارض» 17- خدايى كه خالق آسمانها و زمين است مىتواند كسى را از لابلاى تمام سختىها نجات داده و او را به بالاترين درجهها برساند. «ربّ قد آتيتنى من الملك... فاطر السموات...»* 18- به ايمان فعلى خود مغرور نشويم، حفظ ايمان تا آخر مهم است. «توفّنى مسلماً»* 19- نهايت ايمان، تسليم در برابر خداوند است. «توفّنى مسلماً»* 20- عاقبت خير، بهترين نعمتى است كه خداوند به بندگانش عطا مىكند. «توفّنى مسلماً»* 21- هيچ پادشاهى تا ابد نمىماند. «توفّنى مسلماً»* 22- با ايمان مردن و در زمره صالحان قرار گرفتن، آرزوى پاكان است. «توفّنى مسلماً و الحقنى بالصالحين» 23- انسانهاى وارسته حكومت را براى خدمت و صلاح مىخواهند. «الحقنى بالصالحين»* 24- صالحان داراى بالاترين مقام در آخرت هستند. (يوسف آرزوى ملحق شدن به آنان را دارد) «الحقنى بالصالحين»* سيماى يوسف (ويژگىهاى يك رهبر موفّق) در پايان داستان حضرت يوسف، سيمايى از آن را مرور مىكنيم: 1. توجّه كامل به خداوند در تلخىها: «ربّ السجن احبّ ...» در شادىها و شيرينىها: «ربّ قد آتيتنى من الملك» 2. رهاكردن هر خط انحرافى از هر گروهى: «انّى تركت ملّة قوم لايؤمنون باللَّه و هم بالاخرة هم كافرون» 3. پىگيرى راه مستقيم پيشگامان: «واتبعت ملّة آبائى ابراهيم... و الحقنى بالصالحين» 4. پايدارى در راه رضاى خدا تا آخرين نفس: «توفّنى مسلماً» 5. وقار در برابر رقبا: «احبّ الى ابينا منّا» 6. صبر در برابر حوادث و مرارتها: «يجعلوه فى غيابت الجُبّ، اراد باهلك سوء» 7. پاكدامنى و ترجيح تقوا بر رفاه: «معاذ اللّه، ربّ السّجن احبّ الىّ ممّا يدعوننى» 8. كتمان در برابر بيگانگان: «و شروه بثمن بخس» 9. علم وافر: «علّمتنى من تأويل الاحاديث - انّى حفيظ عليم...» 10. بيان زيبا و فصيح: «فلمّا كلمّه قال انّك اليوم لدينا مكين» 11. اصالت خانوادگى: «آبائى ابراهيم و اسحاق ...» 12. مدارا با مخالفان فكرى: «يا صاحبى السّجن» 13. اخلاص: «كان من المخلصين» 14. سوز و علاقه به هدايت ديگران: «ءارباب متفرّقون خير ام اللّه الواحد القهّار» 15. قدرت طراحى وابتكار: «جعل السقاية، ائتونى باخ لكم، فذروه فى سنبله،...» 16. تواضع و فروتنى: «رفع ابويه على العرش» 17. عفو و اغماض: «لا تثريب عليكم» 18. فتوت و جوانمردى: «نزغ الشّيطان بينى و بين اخوتى» 19. امانتدارى: «اجعلنى على خزائن الارض انى حفيظ عليم» 20. مهماننوازى: «انا خير المنزلين» ________________________________ 150) تحريم، 11. 151) تفسير الميزان. |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 102 ----------------------------------------------- آيه ذَ لِكَ مِنْ أَنبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ --------------------------------------------- ترجمه (اى پيامبر) اين (داستان) از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مىكنيم و تو نزد آنان (برادران يوسف) نبودى آنگاه كه در كار خويش هم داستان و متفق شدند ونيرنگ مىنمودند (كه چگونه يوسف را در چاه اندازند و بگويند گرگ او را دريده است) -------------------------------------------- پيام ها 1- انبيا از طريق وحى، با غيب آشنا مىشوند. «ذلك منانباء الغيب...» 2- انبيا، تمام اخبار غيبى را نمىدانند. «من انباء الغيب» 3- آنجا كه خدا نخواهد، نه تصميم مردم «امرهم» نه اجماع آنان «اجمعوا» ونه نقشه وتوطئه «يمكرون» اثرى ندارد. 4- در حوادث پىدرپى و مرتبط، نكته اصلى و نقطهى شروع را فراموش نكنيد. محور داستان يوسف توطئه نابودى يوسف بود. «اَجمعوا أمرهم و هم يمكرون» |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 103 ----------------------------------------------- آيه وَمَآ أَكْثَرَ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ -------------------------------------------------- ترجمه اى پيامبر بيشتر مردم ايمان بياور نيستند، هر چند (سخت بكوشى و) حرص و آرزو داشته باشى. ------------------------------------------------- نکته ها «حرص» به معناى علاقه شديد به چيزى وتلاش براى دستيابى به آن است. ------------------------------------------------ پيام ها 1- بارها اكثريّت مردم از نظر اعتقادات دينى، مورد انتقاد قرآن قرار گرفتهاند. «و ما اكثر الناس... بمؤمنين» 2- پيامبران نسبت به هدايت ديگران، سوز و درد و اشتياق دارند. «حرصت» 3- هر حرصى مذموم نيست. (پيامبر براى ايمان آوردن مردم، حرص مىورزيد) «حرصتَ»* 4- كج فهمى و ايمان نياوردن اكثريّت مردم نبايد مانع تبليغ دين و بيان حقيقت گردد. «ما اكثر الناس... بمؤمنين»* 5 - ايمان نياوردن اكثريّت مردم، به خاطر كوتاهى پيامبران نيست، بلكه نتيجهى اختيار وآزادى خود انسانها است كه نخواستهاند ايمان بياورند. «ما اكثر النّاس ولو حرصت بمؤمنين» |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 104 ----------------------------------------------- آيه وَمَا تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ ---------------------------------------------- ترجمه و تو بر اين (وظيفهى ارشاد) پاداشى از آنان نمىخواهى. آن (رسالت و قرآن) جز تذكر و پندى براى جهانيان نيست. ---------------------------------------------- نکته ها پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله نيز همانند ساير پيامبران، هرگز از مردم در قبال هدايت آنان پاداشى درخواست نكرد. زيرا توقع داشتن از مردم، پذيرش دعوت را سنگين مىكند. در سوره طور آيه 40 مىخوانيم: «ام تسئلهم اجراً فهم من مغرمٍ مثقلون» مگر از مردم مزدى درخواست كردى تا پرداخت آن برايشان سنگين باشد. اگر در آيه ديگر مىبينيم كه مزد رسالت را مودّت اهل قربى مىداند، «الاّ المودّة فى القرُبى»(152) براى آن است كه پيروى و تبعيّت اهلبيت، براى خود مردم سودمند است نه پيامبر، زيرا در جاى ديگر مىخوانيم: «قل و ما سئلتكم من اجر فهو لكم»(153) آرى كسى كه اهلبيت را دوست دارد از آنان اطاعت مىكند و اطاعت از آنان اطاعت از پيامبر و خداست. قرآن ذكر است، زيرا: يادآور آيات، نعمات و صفات الهى است. يادآور گذشته و آينده انسان است. يادآور عوامل سقوط و عزّت جوامع است. يادآور صحنههاى قيامت است. يادآور عظمت هستى است. يادآور تاريخ و زندگى شخصيّتهاى تاريخساز است. معارف قرآن و احكام آن حقايقى است كه بايد آنرا فرا گرفت و همواره به خاطر داشت. زيرا «ذكر» به علم ومعرفتى گفته مىشود كه در ذهن حاضر باشد واز آن غفلت نشود. _________________________________ 152) شورى، 23. 153) سبأ، 47. -------------------------------------------------- پيام ها 1- مبلّغ نبايد از مردم توقعى داشته باشد، همانگونه كه پيامبران چنين بودند. «و ما تسئلهم عليه من اجر» 2- آنچه زشت است درخواست پاداش است، نه دريافت آن. «تسئل» 3- معارف قرآن فطرى است و همه مردم از آن مىتوانند بهره ببرند. («ذكر» در جايى است كه انسان در درون خود مىدانسته، ولى فراموش كرده است)* 4- كار پيامبران يادآورى و بيدار ساختن فطرتهاست. «ذكر للعالمين»* 5 - رسالت پيامبر اسلام، جهانى است. «للعالمين» 6- ايمان نياوردن گروهى از مردم، حتّى اكثريّت آنان در يك زمان و مكان نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس نمايد. اگر در منطقهاى از زمين گروهى ايمان نياوردند، در جاى ديگر تبليغ نمايند. «للعالمين» |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 105 ----------------------------------------------- آيه وَكَأَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فِى السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ---------------------------------------------- ترجمه و چه بسيار نشانه در آسمانها و زمين، كه بر آن مىگذرند، در حالى كه از آن روى گردانند. --------------------------------------------- نکته ها گويا اين آيه براى تسلّى خاطر رسول اكرمصلى الله عليه وآله و هر رهبر و امام بر حقّ است كه اگر مردم به فرمان و دستور آنان بىاعتنا بودند نگران نباشند، آنان دائماً بر نشانههاى قدرت و حكمت خدا در طبيعت و خلقت برخورد مىكنند، ولى لحظهاى نمىانديشند. اين همه زلزله، كسوف، خسوف، صاعقه، گردش ستارگان، كهكشانها، همه و همه را مىبينند، ولى از آن اعراض مىكنند. جمله «يمّرون عليها» را سه نوع معنى كردهاند: 1. منظور از مرور انسانها بر آيات الهى، مشاهده آنهاست. 2. منظور از مرور انسانها بر آيات، حركت زمين است، زيرا با حركت زمين، انسان بر اجرام آسمانى مرور مىكند.(154) 3. مرور بر آيات آسمانى، پيشگويى سوار شدن انسان بر وسايل فضايى و حركت آنها در آسمانها است.(155) اعراض، از غفلت خطرناكتر است. با اينكه تعداد نشانهها زياد است «كايّن» و انسان دائماً با آنها رابطه دارد «يمرّون» امّا نه تنها از آنها غفلت مىكند، بلكه مواقعى نيز با عنايت از آنها اعراض مىكند. _____________________________ 154) تفسير الميزان. 155) سفرنامه حج آيةاللَّه صافى. ------------------------------------------- پيام ها 1- تمام هستى، نشانه و رمز خداشناسى است. «آيةٍ» 2- انسان اگر لجاجت كند، هيچ نشانهاى را نمىپذيرد. «و كأيّن من آية... يمرّون عليها و هم عنها معرضون» 3- نگاه سطحى و بدون فكر و تأمّل، زمينهى هدايت و رشد نيست. «يمرّون... معرضون»* 4- علم به تنهايى كافى نيست، حقّ پذيرى نيز لازم است تا ايمان حاصل شود. «يمرّون عليها و هم عنها معرضون»* 5 - احسن القصص بودن داستان به تنهايى كافى نيست؛ مهم آمادگى براى به كار بستن و پذيرفتن اين همه درس بزرگ است. «و هم عنها معرضون»* |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: کلام حق (متن و تفسیر آیه به آیه قرآن کریم) | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
سوره یوسف آیه 106 ----------------------------------------------- آيه وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ ---------------------------------------------- ترجمه و بيشترشان به خداوند ايمان نمىآورند، جز اينكه (با او چيزى را) شريك مىگيرند. (و ايمانشان خالص نيست) ---------------------------------------------- نکته ها امام رضاعليه السلام فرمودند: شرك در اين آيه به معناى كفر و بتپرستى نيست، بلكه مراد توجّه به غير خداوند است.(156) از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه، مخفىتر است.(157) امام باقرعليه السلام نيز فرمودند: مردم در عبادت موحد هستند، ولى در اطاعت از غير خدا گرفتار شرك مىشوند.(158) ودر روايات ديگرى مىخوانيم كه مراد از شرك در اين آيه، شرك نعمت است. مثل اينكه انسان بگويد فلانى كار مرا سرو سامان داد، اگر فلانى نبود نابود شده بودم و امثال آن.(159) _______________________________ 156) تفسير نمونه. 157) سفينةالبحار، ج 1، ص 697. 158) كافى،ج2،ص292. 159) تفسير نمونه. ---------------------------------------------- پيام ها 1- ايمان، مراتبى دارد و ايمان خالص كه هيچ گونه شركى در آن نباشد كم است. «و ما يؤمن... الا و هم مشركون» نشانههاى مؤمن مخلص 1. در انفاق: «لانريد منكم جزاء و لاشكوراً»(160) از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد. 2. در عبادت: «و لا يشرك بعبادة ربّه احداً»(161) جز خداوند كسى را بندگى نمىكند. 3. در تبليغ: «إن اجرى الاّ على اللَّه»(162) به غير خداوند از كسى پاداش نمىخواهد. 4. در ازدواج: «ان يكونوا فقراء يغنهم اللَّه من فضله»(163) از فقر نمىهراسد و با توكل به وعده خدا ازدواج مىكند. 5. در برخورد با مردم: «قل اللَّه ثم ذرهم»(164) جز رضاى او همه چيز را كنار مىگذارد. 6. در جنگ وبرخورد با دشمن: «و لايخشون احداً الا اللَّه»(165) از كسى به جز خداوند نمىهراسد. 7. در مهرورزى و محبّت: «والّذين آمنوا اشدّ حبّاً للَّه»(166) هيچ كس را به اندازه خداوند دوست نمىدارد. 8. در تجارت وكسب وكار: «رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكراللَّه»(167) از ياد خداوند غافل نمىشود. نشانههاى مؤمن مشرك 1. عزّت را از ديگران آرزو مىكند: «أيبتغون عندهم العزّة»(168) 2. در عمل: «خلطوا عملاً صالحاً وآخر سيّئاً»(169) كار شايسته را با ناشايست مىآميزد. 3. در برخورد باديگران: «كلّ حزب بما لديهم فرحون»(170) دچار تعصّبات حزبى و گروهى مىشود. 4. در عبادت: «الّذين هم عن صلاتهم ساهون . الّذين هم يرائون»(171) بىتوجّهى و رياكارى مىكند. 5. در جنگ و نبرد: «يخشون النّاس كخشية اللَّه»(172) از مردم مىترسد. 6. در تجارت وامور دنيوى: «اَلْهاكم التَّكاثُر»(173) افزونطلبى، او را سرگرم مىكند. 7. در انتخاب دين و دنيا: «و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضّوا اليها و تركوك قائماً»(174) دنيا را مىگيرند و پيامبر را تنها مىگذارند. ________________________________ 160) انسان، 9. 161) كهف، 110. 162) هود، 29. 163) نور، 32. 164) انعام، 91. 165) احزاب، 39. 166) بقره، 165. 167) نور، 37. 168) نساء، 139. 169) توبه، 102. 170) مؤمنون، 53. 171) ماعون، 5 - 6. 172) نساء، 77. 173) تكاثر، 1. 174) جمعه، 11. |
||
۲۵ آبان ۱۳۹۰
|
این عنوان قفل شده است!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |