پاسخ به: اخبار روز لیگ قهرمانان اروپا | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Tekie.Taka.Barca چهارشنبه، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ (۲۰:۲۹) | |||
یادداشت ویژه: الکلاسیکوی4؛ مار زخمی در نوکمپ ژوزه احتمالا با یک بازی انتحاری پا به میدان خواهد گذاشت. با این سبک اگر پیروز میدان لقب بگیرد، قهرمان ملی مادریدیها خواهد شد و در غیر این صورت حداقل دهان منتقدانش را خواهد بست در لالیگای این هفته رئال و بارسا در حالی برابر حریفان خود شکست خوردند که در ابتدا تصور میشد بازیهای سادهای پیش رو خواهند داشت. مورینیو با اینکه کم و بیش از نفرات بازی با والنسیا بهره میگرفت اما با چینش جدید ۴-۲-۲-۲ تیمش را راهی میدان کرده بود. پهپه و گرانرو در هافبک دفاعی، جلوی آنها کاکا و کانالس و در خط فوروارد هم بنزما و ایگواین. سیستمی که با جمع بازی کردن چهار مهره هجومی آن و عدم تحرک زیاد دو مدافع کناری بخصوص ناچو در جناح چپ عملا فضاهای خالی کنار زمین را در اختیار یاران با انگیزه ساراگوسا قرار داده بود و هر سه گل آنها هم با استفاده از همین فضاها بهدست آمد. ناچو یکی از معدود بازیکنان تیم ب رئال مادرید بود که در این فصل در چند بازی از او استفاده شد. ناچو نشان داد که سیاست جذب ستارههای پر زرق و برق دنیای فوتبال در سالیان اخیر، رئالیها را نسبت به پرورش بازیکنان جوان در آکادمی فوتبال خود بیتوجه کرده و این یکی از دلایل عقبماندگی این باشگاه نسبت به رقیب همیشگیاش بارسا در پرورش و ساختن بازیکنان است. در نیمه دوم با آمدن مارسلو، دی ماریا و اوزیل بهجای ناچو، کانالس و گرانرو مقداری شکل تیمی آنها بهتر شد اما این برای جبران کافی نبود. البته این تنها دلیل شکست مادریدیها نبود تیمی که تقریبا با همین نفرات توانسته بود شش گل به والنسیا در خانه خودش بزند و یکی از بهترین و روانترین بازیهای خودش را انجام دهد، یک تغییر اساسی دیگر هم داشت. بازی با والنسیا بعد از قهرمانی روحیهبخش در جام حذفی اتفاق افتاد ولی بازی با ساراگوسا بعد از شکست دردناک جام قهرمانان در مقابل بارسا. سپیدپوشان که عملا از روحیات مربی خود خیلی تاثیر میگیرند مورینیویی را روی نیمکت داشتند که با چهرهای مغموم و ساکت نظارهگر بازی بود و تیم تحت سیطرهاش فاقد انگیزه کافی برای نبرد در میدان مسابقه بود. تیمی که حالا ده نفره شدن برایش یک امر عادی به نظر میرسد. اخراج کاروالیو و خشونتهای بیمورد در زمین نشان میدهد اگرچه مورینیو سعی دارد جنگ را به خارج از مرزهای رئال بکشاند اما از نظر روانی گرفتن کارت و اخراج شدن به یک امر عادی برای شاگردانش بدل شده .از نکات دیگر بازی خوردن سه گل برای نخستین بار در خانه و دومین شکست خانگی در این فصل بود. بهعلاوه یک دروازهبان بیروحیه که در گلهای این بازی و بازی قبل بیتقصیر نبود. لشکر گواردیولا خسته است ژوزه در حالی پای به کارزار نوکمپ میگذارد که یک برتری نسبت به حریفش داشته و آن استفاده از حدود 22بازیکن و سیستم چرخشی برای بازی کردن در سه جام مختلف بوده چیزی که برای بارساییها با توجه به محدودیت بازیکن در چند پست کمتر مقدور بوده و آنها را خستهتر کرده است؛ خستگی که در باخت آنها به رئال سوسیهداد بیتاثیر نبود. البته آگاهی از نتیجه بازی رئال مادرید، دستکم گرفتن حریف، مقداری بیتفاوتی و عدم استفاده از حداکثر انرژی را هم اضافه کنید. زیرا با توجه به نزدیکی زمان تا بازی روز سهشنبه احتمالا مربی به آنها گفته بود زیاد خودتان را خسته نکنید. در حالی که رئال فقط از دو بازیکنی که روز سهشنبه ثابت بازی خواهند کرد در ترکیب فیکس اولیه استفاده کرده بود(کاسیاس و کاروالیو) که اگر دروازهبان را محسوب نکنیم یک بازیکن میشود. بارساییها چهار بازیکن اصلی روز سهشنبه را در ترکیب خود داشتند که شامل مسی هم بود. باخت بارسا در برابر سوسیهداد اولین باخت خارج از خانه و دومین باخت این فصل آنها بعد از شکست دو به صفر برابر هرکولس در اوایل فصل بود و اتفاقا این دومین بار در این فصل بود که بیش از یک گل دریافت میکردند. اما یکی از فاکتورها و عوامل اساسی که آنها توانستهاند با 15، 16بازیکن اصلی و این تعداد بازی زیاد در سه جام مدعی باشند و کمترین گل خورده را هم داشته باشند نه نفرات فوقالعاده در خط دفاع (بهمدت چندین ماه 50درصد این خط دفاع -پویول و آبیدال- را هم در اختیار نداشتند) بلکه آمادگی فوقالعاده بدنیشان بعلاوه اتخاذ تاکتیک دفاعی مناسب در زمان از دست دادن توپ است. آنها زمانی که توپ را از دست میدهند بلافاصله با پرس چندنفره و همهجانبه عرصه را بر بازیکن صاحب توپ تنگ کرده، فضا و زمان را از او گرفته و اجازه فکر کردن و پیشروی را از حریفشان سلب میکنند. این خود مستلزم آمادگی بدنی فوقالعاده است. نقطهای که مورینیو روی آن انگشت گذاشته بود و به آن اشاره کرده بود که تیم بارسا با صرف این مقدار انرژی زیاد در 20دقیقه آخر بازی خسته میشود و این زمانی است که میتوان به آنها ضربه زد. اما تیم بارسا یک تیزهوشی و هوشیاری دیگر هم دارد و آن استفاده از تیکیتاکا است. بارساییها با استفاده از فوتبال تقهای خودشان و رد و بدل کردن پاسهای تکضرب، علاوه بر مالکیت بازی، داشتن کنترل بر توپ و بازی و همچنین بالا بردن اعتماد بهنفس تیمی حدودا 10، 15دقیقه بازیهای برابر رئال را پرت (به کسر پ) کردهاند. این زمان را میتوان در مونتاژ مجدد بازی از آن بهکلی حذف کرد. این پاسهای اضافه و این دقایق پرت به آنها اجازه تجدید قوای مجدد، تمرکز دوباره بر روند جریان بازی و خسته کردن حریف به جهت دویدن و تلاش برای ربایش توپ از آنها میکند، ربایشی که عملا مشکل تحقق پیدا میکند. چهار گلی که آنها در بازیهای آخرشان دریافت کردند بهدلیل فقدان یکی از عوامل ذکرشده بود. گل پنالتی رونالدو زمانی به ثمر رسید که دقایقی بود بارساییها بعد از گل برتریشان ناخودآگاه عقب کشیده بودند و توپ و مالکیت آن را به رئالیها سپرده بودند. گل رونالدو در جامحذفی زمانی بهدست آمد که عملا بارساییها خسته شده بودند و بهدنبال ضربات پنالتی بودند. حتی بعد از گل هم در دقایق باقیمانده هیچ تلاش خاصی از آنها برای جبران گل خورده وجود نداشت. گل اول بازی این هفته بارسا بهخاطر دادن مالکیت توپ به حریف و عقبنشینی تیمی، گل دوم و ضربه پنالتی رئال سوسیهداد هم زمانی حاصل شد که یاران سوسیهداد پرس سنگینی از جلو انجام دادند. بارساییها هم در تیکیتاکای خودشان ناموفق بودند و دست آخر توپ را لو دادند که منجر به پنالتی شد. خودکشی از ترس مرگ بازی سوم رئال - بارسا در حالی دو بر صفر پایان گرفت که بیشتر در حالت پات شدن قرار داشت اما اخراج پهپه قبل از اینکه تاثیر عینی و عملی بر جریان بازی بگذارد(چه قبل از آن هم بارها مورینیو و رئال مادرید دهنفره در برابر بارسا بازی کرده بودند) بیشتر یک شوک روانی از خود بهجای گذاشت و مادریدیها را از نظر روحی و روانی پایین کشید. چه آنها فکر میکردند در این بازی شطرنج وزیرشان را از دست دادهاند. در مقابل باعث شارژ روحی آبی-اناریها و بهخصوص مسی شد. نگاه کنید به عملکرد مسی و عملکرد رئالیها بر روی مسی در حین به ثمر رسیدن دو گل و زمان قبل از اخراج. بازیکنان همان بازیکنان 75دقیقه پیش بودند با یک تفاوت اساسی: جنبه روحی. مورینیو در سه بازی گذشته نشان داد همان سبک و سیاق سابق را کم و بیش حفظ کرده؛ یعنی مترصد اشتباه حریف شدن، استفاده از ضدحمله و ضربات ایستگاهی اما در مقابل گواردیولا هم نشان داد بعد از گزیده شدن در بازی رفت سال گذشته اینتر - بارسا آدمی نیست که دو بار از یک سوراخ گزیده شود. او در سه بازی گذشته با احتیاط کامل تا جای پای قبلی را سفت نمیکرد قدم بعدی را برنمیداشت. در بازی سوم توپ به دستان والدس نرسید. پپ تاکنون در طول نود دقیقه در برابر رئال بازنده نبوده و در دو سال گذشته، در طول نود دقیقه جریان بازی گلی را از رئال دریافت نکرده (منهای پنالتی). گواردیولا بهدنبال یک صعود باشکوه در برابر چشمان تماشاگران خودی است. در سوی دیگر صحنه، ژوزه مانند یک مار زخمخورده پا به نوکمپی خواهد گذاشت که تماشاگران آن سخت بهدنبال انتقام سال گذشته از او هستند. در مقابل او هم بهدنبال انتقام دیدار رفت، اعاده حیثیت از خود و جبران نتیجه است. ژوزه احتمالا با یک بازی انتحاری پا به میدان خواهد گذاشت. با این بازی انتحاری اگر پیروز میدان لقب بگیرد، قهرمان ملی مادریدیها خواهد شد و در غیر این صورت حداقل دهان منتقدانش را خواهد بست که یکسره بهخاطر تاکتیکهای دفاعی سه بازی گذشته به او خرده میگرفتند و به آنها ثابت خواهد کرد مناسبترین راه پیروزی بر رقیب کهنه همان تاکتیکهای سه بازی گذشته است. او که در مصاحبه مطبوعاتی بعد از بازی سوم با غرور و جاهطلبی گواردیولا را مورد شماتت قرار داد، به او گوشزد کرد که با این تیم بارسا خیلی از مربیان میتوانند در اروپا قهرمان شوند ولی من با پورتو و اینتری قهرمان شدم که 50سال بود رنگ قهرمانی را ندیده بودند. اما ژوزه اضافه نکرد که بعد از خروج او از پورتو، چلسی و اینتر آن تیمها چه سرانجامی پیدا کردند؟ که آیا دستاوردش درازمدت و تاثیرگذار بود و یا مانند حبابی بر کف آب، زودگذر و موقتی. یاد لقبی میافتیم که کرویف به او داد و خودش هم خوشش آمد: مربی جامها. مورینیو بعد از باخت پنج بر صفر در دیدار رفت خود اذعان داشت بارسا یک محصول تمام شده است. محصولی که حدودا ربع قرن روی آن کار شده تا حالا که در حال ثمر دادن است (حالا دیگر خیلیها در فوتبال جهان اذعان دارند پروژههای با ضمانت اجرا، پروژه های ۲۵ ، ۳۰ساله هستند) اما او خود بنیانگذار مکتبی شد در نقطه مقابل این محصول ربعقرنی. شیوهای که بهصورت ضربتی و فورسماژور در مدت دو تا حداکثر سه سال ضمن خنثی کردن این پروژه ربعقرنی برای شما هتتریک در اروپا به ارمغان میآورد. در این متدلوژی ساختن و پرورش بازیکن جایی ندارد. بلکه با گردآوری بازیکنان دستچین شده و آماده، و استفاده از یکسری فنون و ظرایف به خواسته خود خواهی رسید. جالب است بخشی از طرفداران مورینیو اشخاصی هستند که بدون داشتن هویت و طرفداری از تیم خاصی با اسبابکشی او به این تیم و آن تیم طرفدار همان تیم مورینیو میشوند. دیروز اینتر، امروز رئال، و فردا یکی دیگر! در مقابل این مکتب، مکتب امثال آرسن ونگر وجود دارد که با برنامهریزی برای یک پروژه درازمدت اولویتش را نه قهرمانی بلکه پیریزی یک بنا، ساختن آن، پرورش بازیکن و معرفی آن به جهان فوتبال در نظر دارد. البته بدون نفی و رد یک جریان در مقابل دیگری -فوتبال زیبا در مقابل فوتبال نتیجهگرا- باید اذعان داشت هر دو جریان لازم و ملزوم یکدیگر هستند. از ابتدای پیدایش فوتبال وجود داشته و تا آینده هم ادامه خواهند داشت و هیچکدام قادر به حذف دیگری نیست. امیرکبیر در فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما میگوید: «اگر نیت یکساله دارید برنج بکارید. اگر نیت دهساله دارید درخت غرس کنید و اگر نیت صدساله دارید آدم تربیت کنید.» حالا شاید آبراموویچ، موراتی و این آخری پرس با متدلوژی مورینیو دنبال کاشتن برنج رفتهاند. در سکانس آخر این اکشن چهار قسمتی شاید تا حدودی تفاوت آدم تربیت کردن و برنج کاشتن نمایان شود. سایت گل |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول