پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: عادل سلطان غم چهارشنبه، ۱۵ مهر ۱۳۸۸ (۲:۱۱) | |||
دير زماني است كه قلب من منزلگاه و توقفگاه غم است حس مي كنم بايد كسي پيدا شود تا دستي از مهر بر قلب غم بسته من بكشد اما افسوس و آه چيزي از اين دل به آسمان نمي رود. زندگي برايم كوير خشكي شده است كه درد آن نه احساسي است ، نه شوري ، نه عطري ، نه طراوتي و نه ... اميدي. زماني بود كه هيچ غمي نشاني قلبها را پيدا نمي كرد قلب ها با سرما بيگانه بودند و معني شكستن را نمي دانستند. اما امروز غم ، شريك زندگي فردا در اعماق وجود او شده است ، آدم ها را در شهر هايي مي بينم كه روي آن نوشته شده : به شهر غم خوش آمديد و در كوچه پس كوچه هايي با نامه هاي بيم ، نا اميدي ، اضطراب و ... پس چگونه مي توان به آدم هايي پناه برد كه در قفس فولادي غم گرفتار ند؟ بزرگي گفته بود غم اجازه ندارد ما را نابود كند اما ما اجازه داريم اورا نابود كنيم اما الان مي گوييم غم مي تواند ما را نابود كند اما ما نميتوانم او را از بين ببريم. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول