پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: عادل سلطان غم جمعه، ۲۷ آذر ۱۳۸۸ (۲۰:۴۹) | |||
اينو يه جايي خوندم خيلي خوشم اومد: امروز می خوام یه جوک براتون بگم نه برای خنده، البته بیشتر شما هم می دونید. "میگن غنضنفر داشت پول می شمرد تا نصف که شمرد پولهارو گذاشت تو جیبش. بهش گفتن چرا تا آخر نشمردی ؟ گفت تا اینجا که شمردم درست بود بقیش هم درسته. بی مزه بود میدونم. فکر میکنید چند نفر از ما مثل غضنفریم؟ دیروز که داشتم می رفتم دانشگاه جلو ماشین یه آقایی سوار شد راننده بهش گفت لطفا کمربندت رو ببند اون با کمال تعجب کمربند ایمنی رو گذاشت زیر پاش تا مثلا به خیال خودش پلیس از دور نفهمه. در صورتی که اگه میبست هم براش راحت تر بود و هم باعث ایمنیش می شد. نمی دونم تو فکرش چی می گذشت. خوب بریم سر مساله خودمون. ما آدمها هر روز بیدار می شیم و طلوع خورشید رو هرروز میبینیم نصف عمرمون که میگذره چمامون رو به همه چیز می بندیم. خدا می گه چرا چشماتو بستی؟ ما با کمال خونسردی میگیم تا حالا که زنده بودیم بقیه عمرمون هم زنده هستیم. و فکر می کنیم هیچ وقت نمی میریم فقط به خاطر این تصور اشتباه که "تا حالا که زنده موندیم"! وقتی به دیگران نگاه می کنیم به کارهاشون می خندیم اما وقتی به خودمون می رسیم وای وای وای . خدایا دانشی به ما بده که باعث نزدیک شدنمون به شما بشه و علمی به ما بده که هیچوقت به فکر گناه نیفتیم. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول