پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: عادل سلطان غم دوشنبه، ۲۱ دی ۱۳۸۸ (۲:۱۴) | |||
قـــطره! قطره، دلش دریا می خواست خیلی وقت بود به خدا گفته بود. هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهی ست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست. قطره عبور كرد و گذشت، قطره ایستاد و منجمد شد، قطره روان شد و راه افتاد و به آسمان رفت. هر بار چیز تازه از رنج و عشق و صبوری آموخت. تا روزی كه خدا گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن. و خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا چشید و طعم دریا شدن را. روز دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگتر، از دریا بزرگتر هم هست؟ خدا گفت: آری هست، قطره گفت: پس من آن را میخواهم. بزرگترین را، بی نهایت را. خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: این بی نهایت است. آدم عاشق بود و دنبال كلمه ای می گشت كه عشقش را توی آن بریزد. اما هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت. قطره از قلب عاشق عبور كرد. آدم همه عشقش را توی یك قطره ریخت. وقتی قطره از چشم آدم چكید، خدا گفت: حالا تو بی نهایتی، چون كه تصویر من در اشك عاشق است. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول