پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: الناز چهارشنبه، ۵ آبان ۱۳۸۹ (۱۶:۰۳) | |||
نقل قول کمی توکل، کمی تسلیم، و باور به اینکه هر اتفاقی می افته، خدایی هست که یار و یاور و پناه ما باشه، تمام بدی ها و غم ها رو از زندگی ما خواهد برد، اون وقت اونچه از دید دیگران شب سیاه بدبختیه، از نظر شما صبح امید خواهد بود! حرفت کاملا درسته... داستانت یه جور حس قشنگی به آدم میده...انگار سبک میشه آدم...اما... گاهی برای ساده رد شدن از روی جوی باید پرید... تقصیر من نیست که جوی های توی راهم زیادن... میخوام دردودل کنم باهاتون بچه ها... همیشه تو اوج غمام به خاطر لبخند دیگران میخندم و دنبال یه بهونه ی بزرگ میگردم واسه گریه کردن...گاهی تو اوج شادی گریه ام میگیره... یه چیز میگم باورتون نمیشه...از وقتی تونستم اسم خودمو درست تلفظ کنم تا حالا یه بارم نشده کسی گریمو ببینه...خدا دیده و خدا...فقط بالشم سنگینه از اشکام...به قول شاعر:"اگر دانه بر رویش بریزی جوانه خواهد زد..." من فقط برای کسی گریه میکنم،کسی میتونه اشکامو ببینه که خیلی خیلی دوسش داشته باشم...واسه همینه که فقط خدا میتونه گریه هامو ببینه... هرچقدرم که بهم بگن سنگ...بهم بگن بی احساس...برای غیر، چشمای خیسمو نشون نمیدم...خودمم وخدای خودم... به نظرتون کارم درسته؟ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول