پنتراگون نوشته:

سلام-نامردا به من خوشامد نمیگید.

اسمم پنتراگون-به معنی پسر اژدهاست.

وقتی 12 سالم بود پدرم رو کشتم و به تخت نشستم.دور و بریام بهم حسودی میکردمد-زندگی سختی داشتم-وقتی 18 سالم بود میخواستم با ملکه ی ایسلند ازدواج کنم.
ولی سنا اجازه نمیداد.برای اینکه لشکری جمع کنم تا سنا رو سر جاشون بشونم مجبور بودم به گنج اژدها دست پیدا کنم.
ولی سلاح های ما برای سوراخ کردن بدن اژها مقاوم نبود.روزی سفینه ای از اسمان سقوط کرد-من با استفاده از قسمت هایی از سفینه یه شمشیر ساختم و با اون اژدها رو کشتم.

گنج اژدها رو بدست اوردم-و خودم رو تو خون اژدها شستم که باعث شد رویین تن بشم.

ولی افسوس که اون گنج نفرین شده بود-چرا که ملکه ی ایسلند در راه سرزمن من مرد.من هم از اون موقع در انزوا به سر میبرم.

من نمیتونم خودم رو بکشم-یعنی هیچ کس نمیتونه منو بکشه-چون من رویین تنم.

دلم برای ملکم تنگ شده-دوست دارم اونو در سرزمین مردگان ملاقات کنم-ولی اول باید بمیرم.

کسی میتونه منو بکشه ؟

..............................................................................................
دوست دارم جیوانی دوس سانتوس-خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی.
موفق باشی