پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کاف. میم جمعه، ۲۷ مرداد ۱۳۹۱ (۱۸:۴۵) | |||
نقل قول حالا نميشد تو اون وضعيت بدون دمپائي فرار كنيد ؟![]() ![]() کلا یه هفته نخوابیدم از ترسم... کل خانواده مون هم اون شب تو پذیرایی خوابیدیم ولی من خوابم نمیبرد! من و خواهرام تا شب که پیش مستاجرمون نشسته بودیم نمیذاشت بریم خونه مون می ترسید ![]() خودشم موقع زلزله همین طوری پریده بود بیرون داداشم که داشت رد میشد گرفته پرت کرده خونه شون میگه بیا برو روسری و مانتوی منو بردار! ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() موقع زلزله من داشتم جواب تست کنکور خواهرمو براش میخوندم .. بابام اینا داشتم عمر مختار میدیدن! هرباری که این عمر مختار پخش میشه من میگم بزنید اونور بابا الان دوباره زلزله میشه! ![]() ![]() ما یه همسایه داریم بمی هستن.. موقع زلزله بم اکثر فامیلاشون فوت شدن خودشون فقط تو تهران بودن! ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() دوشب قبل شب قدر داشتم به شب قدر فکر میکردم...به اینکه شب رحمته و.... نمیدونم چرا فکرم رفت سمت زلزله... پیش خودم گفتم شب قدر که زلزله نمیاد.. ![]() ![]() |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول