پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Ramona پنجشنبه، ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ (۱:۳۲) | |||
یاد من باشد فردا دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا، آب، زمین مهربان باشم، با مردم شهر و فراموش کنم، هر چه گذشت خانهی دل، بتکانم از غم و به دستمالی از جنس گذشت بزدایم دیگر، تار کدورت، از دل مشت را باز کنم، تا که دستی گردد و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم یاد من باشد فردا دم صبح به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم و به انگشت، نخی خواهم بست تا فراموش نگردد فردا زندگی شیرین است، زندگی باید کرد گرچه دیر است ولی کاسهای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید به سلامت ز سفر برگردد بذر امید بکارم، در دل لحظه را دریابم من به بازار محبت بروم فردا صبح مهربانی به خودم، عرضه کنم یک بغل عشق از آنجا بخرم یاد من باشد فردا حتما به سلامی، دل همسایهی خود شاد کنم بگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم در چشم بر کوچه بدوزم با شوق تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود و بدانم دیگر، قهر هم چیز بدیست یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم، مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی یاد من باشد باز اگر فردا، غفلت کردم آخرین لحظهای از فردا شب من به خود باز بگویم این را مهربان باشم با مردم شهر و فراموش کنم هر چه گذشت... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول