پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: زهرا یکشنبه، ۶ مهر ۱۳۹۳ (۲۲:۱۶) | |||
نقل قول ما همینطور دودانشگاه راه میریم همش مار ریخته تو زمین حالا ماباید بترسیم؟ مار سمی منظورم بود، از اونایی که اگه نیش بزنن نابود میشی البته یه بار با یه مار غیر سمی(فک کنم) مرده توی روستا عکس انداختم چنتا دستمال کاغذی پیچیده بودیم جای دمش اقا کل مون باهاش عکسس گرفتیم مدارک موجوده شما هر وقت با مار عکس گرفتین اونوقت بیاین نظر بدین دوستان نقل قول اهان ، بعد شما تشريف ندارين؟شواهد ك چيز ديگه ايي رو نشون ميده نه دیگه شب اول اینجوری بود ،یکی دوشب بعدش با خیال آسوده خوابیدم البته مار تو روستا خیلی عادیه،مامان بزرگ اینام که خیلی وقته اصن روستا زندگی نمیکنن خیلی راحت برخورد میکنن،هر از چندگاهی فقط واسه سرزدن به باغاشون میرن اونجا روز آخری که اونجا بودیم(فک کنم موقع فوتبال ایران بوسنی بود) رفتیم به باغشون سر بزنیم مامان بزرگم یه باغ نشونم داد گفت این مال فلانیه ،پرررررره ماره تازه میخواست بره توش دیگه کل کل نکنین ،شماها ترسویین بعدشم اصلن باید مایه افتخارتون باشه که من با این شجاعت اینجام و هم کلام با شماهام حسادت تا کی ؟ پ.ن:این که مار زخمی رو باید کشت راسته؟فک کنم چرت باشه |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول