پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: یا لثارات الحسن چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱:۳۵) | |||
نقل قول هوادار سعید نوشته:ی روز خیلی سرد و زمستونی سعید ایمنی روی خودش پتو کشید ک بخوابه ![]() ![]() ناگهان سعید احساس کرد یجیزی داره ورج وورجه میکنه ![]() سوسک های بزرگی به سعید حمله کردن سعید به اونها گفت پیشته پیشته! ![]() اما سوسک بی تربیت در حرکتی ضد مودبانه زبون درازی میکرد ![]() سعید ایمنی دمپایی رو پرتاب کرد اما تعداد سوسک ها خیلی زیاد بود اینحا بود ک به سعید زنگ زدم گفتم سعید کلی برف اومده وقتشه ک وسایلتو جمع کنی ۵ صبح بریم کوهنوردی ![]() ![]() اما سعید هشدار داد ک سوسک ها جلوی دستگیره در رو محاصره کردن به سعید گفتم نگران نباش ک الان میرسم ![]() من به همراه ویکتور والدز با هلیکوپتر از پنجره وارد شدیم و آب پرتقال پاش لیزری رو به سمت سوسک ها گرفتیم اما چون ویتامین 3 داشت سوسک ها قوی تر و بزرگ تر شدن برای همین ویکتور سریع با دستگاه تصفیه آب پرتقال رو تبدیل به آب خالی گرد ![]() سعید از دیدن ویکتور خیلی خوشحال شد و بهش گفتیم سوار هلیکوپتر شه اما سعید هشدار داد ک اگه از خونه خارج بشیم سوسک ها تصرف میکنن و بعدش نقشه میکشن برای تصرف جهان ![]() این شد ک منو سعید و ویکتور تصمیم گرفتیم وارد مبارزه بشیم تا سوسک ها رو همینجا زمین گیر کنیم ک نتونن اتک جهانی بزنن ![]() ![]() بعد خوش و بش سعید ایمنی با ویکتور ی سوسک ب سمتم حمله کرد ولی ویکتور با ی شیرجه دیدنی دورش کرد ![]() سعی کردیم تو ی کابینت موقتا مخفی بشیم اما از اونجا هم یک عالمه سوسک خارج شد ![]() والدز کبیر به سعید گفت تار و مار نداری؟ ![]() من گفتم گ اینها خیلی زیادن اینجا بود ک سعید گفت الان زنگ میزنم کارآگاه پشندی بیاد دستگیرشون کنه ![]() ویکتور گفت بیخیال اون دماغ خودشو نمیتونه بکشه بالا ![]() وقتی یکی از سوسک ها زیر صندلی له شده بود سعید شک کرد ک این داخلش ی محفظه رباتیکه ![]() ![]() اینجا بود ک سعید گفت بچه ها این ها سوسک نیستن و احتمالا یک توطئه صورت گرفته والدس کبیر گفت حتما یکی پشت این نقشه هست ولی اون الان کجاست ![]() من چراغ قوه رو انداختم و سعید تو ی قاب عکس ی دوربین کوچیک و جاسازی شده دید ![]() وقتی رفتیم سمتش سوسک ها بشدت حمله کردن طوری ک انگار توسط فردی داشتن کنترل میشدن ![]() منو سعید سوسک ها رو سرگرم کردیم تا ویکتور شیرجه بزنه و دوربین رو بکشه بیرون ![]() ![]() و سعید گفتش حالا دیگه نمیتونه ببینه اینجارو ![]() ادامه دارد... ![]() ![]() |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول