به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
ارسال گزارش یک مورد قابل بررسی در مورد پیام زیر در تالار گفتمان
متن گزارش:*
 

Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نویسنده: Erica
دوشنبه، ۱۲ تیر ۱۳۸۵ (۱۶:۱۵)
سلام میدارم! این بار میخوام انشانی در باره ی عمو حمید بنویسانم که قرار بود من را به مسابقات جان جهانی بفرستاند. که نشد!!! درست سه هفته پیش همه ی ماجرا شروع گردیده است. همه در حال فوتفال میبودیم و جو فوتفال در جان جهانی اینقدر همه را گرفتوده بودید که همه ی همسایه ها میگفتن بیا شیشه ی خونه ی ما را بشکن. دایی مملی خیلی شانس میداشته و در مشابقات قوطی نوباشه پرنده گشتوده بود و آلما میرفت که امدوده بود با خاله بهار خداحافظتی بنمایاند!
بقلی سه شیشه و من یک شیشه شکستودیم که دایی لونوفر از خانه ی ما بیرون آمد و گفتود من نمیخواهم تهنایی بروم آلما چون از بهارم دور میدارم و دلم مث گنگیشک میشکونه! من با خودم گفتیدم که دایی حیوونی مث دامبو فیل پرنده گنگیشک شده است و با خاله بهار که مث خاله خرس مهربون میماند چه زوج عشقولانه ای به هم می ایند بسیار!
دایی گفت که بلیطش را به بابای بقلی میدهاند تا او آلما باشد و مامان بزرگ داد زد بیا تو دارم پاپی( سگ بقلی اینا) را حمام میدارم، بهار هم میخواهد به تو دیکته بنمایاند. من در اتقا خاله بهار نشستوده بودم و خاله بهار قارت قارت به من دیکته مینمود. از فوتفال و راجع به تیم مکزوک و تیم انگولینا و تیم پرتقال خونی صحبت مینمودش. مادربزرگم هم پاپی را شستیده بود و داشت گوشهایش را چنگ میزد تا برق بیاندازد. بابا بزرگ هم یک طناب به تیفال حیاط میبستود که سگ خشک کن باشد و از جوانیهایش و بازی در تیمهای ملی اش خاطره میساختیدندی. مادرم داشت خانه را جاروب مینمو که ناگهانی یک نفر از پشت درب داد زد:" زیننننننننننننننگ"
مامانم داد زد خاک بر سر بابایم رفت چقدر گفتیدم این زنگ در حیاط همه را برق میگیراند.
که عمو حمید از راه دور به خانه ی ما امدیده بود. او مردی دکتر میباشد، من فکر میداشتم همه ی دکترها امپول به مردم میزنند اما خاله بهار گفتیده بوداند که این دکتر از اون دکترها نمیباشیده و از این دکترهای خیلی مدیر میباشد که الان هم در وسط بیابان مغشول اقتصاد میباشد.
من نمیفهمم هنوز که در بیابان به مردم چه آمپول میدارند؟ وقتی عمو حمید را به داخل خانه کشیدند و موهایش سیخ سیخ رفته میبود. بابابزرگ گفت: کمی نباتش میدهم که پیدا نمیشده بود و من دویدم و زیر کابینت قدر یک کف دست از آن را در حلقوم عمو حمید فرو ریختم! خاله لهار قرمز رفت و گفت: خاک وچوک! اون زنجفیل میبود برای روز موادا مخفی مینمودمش( من میدانم روز موادا کی میباشد، روزی است که دایی اینها رویش را زید بگرداند، این را مامان بزرگ میگویاند) عمو حمید تا شب همی نمی نشست و همی گفت سوخیدم و یک چیزی پشتش را میسوزانید! عمو حمید که گوشه ی خانه افتوده بود صورتش قرمز میشده بود و موهایش سیخ سیخ بود و قارت قارت درد دل مینمود. بابا و من مقش مینمودیم که دیدم یک دفه همه فریادی از سر شادونگی ترکاندند و من ترسودم و بعد مثل بیل را بکش به سر من ریختند و ماچیدندم و خیلی تبریکات گفتودند.
من جو گیر میشدم و با لگدم شوتی داشتم کعبی گون که زیر دماغ عمو حمید خورد و خیلی فریادی شادمانی از خودش در کرد( من خیلی خوشحال میباشم که او اینقدر شادمان است از آمدن به خانه مان) بعد از نیم ساعت که باد دماغ عمو حمید از سر خشنودی نصف شد به من گفتید که دوستش حامد که شوهر خاله ی من که مادر دختر خاله آلماست ( که الهی ... برود) انشانهای مرا خواندیده و خوشش رفته و برای مسابقات جان جهانی من و اون را به خانه اش دعوت نمودیده است....
بقیه ی انشانم را بعدا مینوشتودم!

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۹
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۲
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۸,۵۰۵,۰۱۷ بازدید
۱۰ روز قبل
armanshah
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۶ پاسخ
۵۵۲,۷۰۸ بازدید
۱۶ روز قبل
مهدی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۵ پاسخ
۱۱,۷۶۴,۰۴۴ بازدید
۱۷ روز قبل
Galaxy Alpha
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۶۰,۵۸۳ بازدید
۲۷ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۲۳۴ بازدید
۲۷ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۲۳۲ بازدید
۲۷ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۸,۶۷۵ بازدید
۲۸ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۴۱,۱۸۰ بازدید
۱ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۳,۱۰۰ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۲۷,۴۴۱ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۷,۴۸۷ بازدید
۷ ماه قبل
jalebamooz
حاضرین در سایت
۲۳۲ کاربر آنلاین است. (۱۶۴ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۳۲

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!