پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: اميرحسين دوشنبه، ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ (۲۳:۴۷) | |||
اينجا هر چي بخوايم ميتونيم بگيم ديگه ؟! پس بشنويد ( بخونيد ) خاطره الكلاسيكوي 5-0 منو : از دو روز قبلش خونه رو واسه الكلاسيكو آماده كرده بودم . آخه گفتم كه تو خونه ما به جز من كسي فوتبالي نيست . به همون خاطر قرار شد كه شب الكلاسيكو خانواده ( پدر و مادر و خواهر ) برن خونه مامان بزرگم ( تا از دست فرياد هاي من در امان باشن ) و من تنها بمونم خونه ! نزديكاي 6.30 بعد از ظهر روز دوشنبه 29 نامبر ( 8 آذر خودمون ! ) بود كه از كلاس فيزيك ( هموني كه توش منو با نمره 7.25 انداختن !!! ) برگشتم خونه . هيچ كس هم خونه نبود . تا ساعت 8 شب هم با دست پخت عالي خودم يه نيمرو ي حسابي پختم و زدم به بدن !! بعدش لباس DAVID VILLA بارسا رو پوشيدم و نشستم جلو كامپيوتر و خبرها رو دنبال كردم. هر از گاهي هم مجبور بودم جواب اون دوستان اندك رئالي زر زر كننده رو با اس بدم !!! ( واي كه چه رويي دارن ) خلاصه از ساعت 8.30 بود كه لرزش بدنم شروع شد ! واي خدا نصيب هيچ كسي نكنه كه بد درديه ! نميدونستم چم شده ! ضعف هم نداشتم! كم كم شدت لرزش ها زياد شدن و مجبور شدم كه كامپيوتر رو خاموش كنم و بگيرم يه چرتي بزنم . 2 ساعت تو رختخواب اين ور اون ور شدم ! مگه ميشد بخوابم ؟! يه ذره به 11 مونده بود كه از رختخواب بلند شدم و ديدم تو اون 2 ساعته 18 اس واسم اومده !! كه 16 تاش زر زر رئالي ها بودن يه نيم ساعتي هم گذشت كه كم كم نشستم پاي تلويزيون ( اون موقع مثل الان با تلويزيون قهر نبودم ) اون نوشته طرفدارها ( TESTIMO BARCA ) لرزوند!!! بد حسي داشتم . هي ميخواستم گريه كنم اما نميشد ! بازي هم شروع شد و اون ضربه فني مسي كم مونده بود خونه رو منفجر كنه !!! لرزش هام همين جوري ادامه داشت تا اينكه ژاوي جونم ( ) گل زد و خونه منفجر شد !! حيف از صحنه خونه عكس ميگرفتم تا ببينين به چه وضعي انداختمش ! ديگه لرزش هام كمتر شدن تا اينكه گل دوم رو هم زديم ! ديگه نميگم چه اتفاقي افتاد ! خودتون تصور كنيد ! از يه طرف دارم جيغ ميزنم تا حدي كه گلوم داره منفجر ميشه از يه طرف گريه ميكنم و از طرف ديگه هم به هر چي وسايله دارم لگد ميزنم !!! انگار داشتم موري موري رو ميزدم ! . . . گل چهارم رو كه زديم به زر زر كننده هاي رئالي اس دادم كه : تفاوت عشق و پول فقط 4 تا نيست . منتظر بقيه باشين ! تا اينكه جفرن هم گل 5 ام رو زد كه ديگه اصلا بالا پايين نپريدم و فقط نشسته خنديم !! تازه جالبش اينجاست كه حدود ساعت 2 خانواده برگشتن خونه و بابام كه خيلي كم فوتبال ميبينه ( اونم فوتبال تيم ملي ) بهم گفت چند چند شدن ؟ گفتم 5-0 . گفت : ولي خيلي حيف شد كه مسي گل نزد !!! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول