پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: We were annihilated, our hopes unfulfilled سهشنبه، ۲۳ مهر ۱۳۹۲ (۲۰:۵۲) | |||
در ترانهی “اینجا چراغی روشنه” با یکی از زیباترین و نادرترین نمونههای شعری ترانه روبرو میشویم. مونولوگ٬ شعریست که سرآیندهی آن٬ که دراولین مقام خوانندهی ترانه و در انتها با همذات پنداری٬ شنوندهی آهنگ محسوب میگردد با خود به گفتگوی درونی میپردازد. شنونده ی ترانه که چونان همیشه از زبان خواننده ی ترانه عقده گشایی اسرارش را برای دیگرانِ تخیلی میکند، دیگرمخاطبی ندارد٬ تنها برای خویشتن خویش زمزمه میکند و در درون٬ افسار احساساتش را به ناکجاآبادهای تخیلاتش میراند. هـر جا چراغی روشنه / از ترس تنها بودنه این بیت از شعر با صدایِ این ایام پخته شدهی داریوش٬ همراه با کششی قوی٬ و بدون هیچ گونه فرودی در انتهای هر مصرع٬ بیانگر قانونیست. نه خبری از هجران دارد، نه باردار درد است و نه زایش عشق میکند. ای ترس تنهایی من / اینجا چراغی روشنه این بیت٬ قیل و قالِ ماجرا را به کل به هم میآمیزد. “ ترس تنهایی ” که در شاه بیت اول٬ درون قانون بدون شکستی لمیده بود٬ مخاطب قرار میگیرد و قانون آورده شده را ممهور به زیبایی معکوس کلامی میکند. اینجا یکی از حس شب/احساس وحشت میکنه/هر روز از فکر سقوط/با کوه صحبت میکنه اولین تکهپارههای کلام که مخاطبی را طرف خویشتن میبیند با این قسمت متولد میگردد. اما مخاطب هیچ گاه پاهایش را از مراتع ظاهرن خشکیدهی شعر بیرون نمینهد و به واقع ” ترس تنهایی ” همچنان شنوندهی نالههای سقوط کننده است. این رخداد شگرف را آکسان(شدت صدای) خواننده هنگام شروع این بخش تلقین میکند که عینن مانند بیت اول، قانون گونه و برای ”ترس تنهایی” مینماید. جایی که من تنها شدم/شب قبله گاه آخره/اینجا تو این قطب سکوت/کابوس طولانی تره من ماه، میبینم هنوز/این کور سوی روشنو/اینقدر سو سو میزنم/شاید یه شب دیدی منو درد جانگاه تنهایی رازگشایی سر درون میکند٬ روایت حزن مینماید٬ نغمه به عرش میکشاند٬ میخرامد و میخراشاند و پنجه به سینهی شب میکشاند. ”کور سوی ماه” میگوید که تنهایی حضور ندارد. سوسو زدنِ بیانتها٬ برای دیده شدن دلبرانهی تنهایی ضجه میزند. ”تنهایی” از هویت گمشدهی مخاطبِ واقعی شعر پرده بر میدارد. هـر جا چراغی روشنه / از ترس تنها بودنه بلوای غمگنانهی تنهایی خواننده(همانا شنونده) به اوج عربده کشیاش میرسد. لرزش حزینِ صدای خواننده در انتهای ”هر جا چراغی روشنه” دیگر قانونی را گوش زد نمیکند. به آتش میکشاند تمام وجود درونی خویشتن را. این شاه بیت این بار در تضاد با بار اول روایتگری میکند. بازگشتِ دباره به شعر با لحنی روایتگر گونه، چهره ی ”ترس تنهایی” را به غایتِ تمام، تبدیل به منظور و مقصود اولین و آخرین شعر می گرداند. موسیقی مینیمال٬ موسیقیی که با کمترین سازهای ممکن، چیدمانی نظیف می گستراند تا کلماتِ شعربرآنها نگارگری معنا کنند، بی شک٬ تنها و تنها گزینهی برازندهی این کارزار مینمود. سوسوی هیچ چراغی، دیگر یارای غلبه بر ترس تنها بودنمان را نمی کند. « هدایت عابدی جو » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه تحلیل درست حاکی از علم موسیقایی نویسنده،دقت کنید به استادی و تسلط خواننده در ادا کردن « هر جا چراغی روشنه » در ابتدا و اواسط آهنگ،بشنوید و لذت ببرید: |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول