پاسخ به: قرمز و آبی های تهران | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Kiarash جمعه، ۱۸ آبان ۱۳۸۶ (۱۴:۳۴) | |||
یه چیزی براتون تعریف کنم شاید براتون جالب باشه : دیروز رفته بودم مطب دکتر توی نوبت نشسته بودم همینطوری بیکار ! یه پیرمرد هشتادو دو ساله هم کنارم نشسته بود ! خلاصه یه روزنامه افتاده بود جلوم صفحه ورزشیش زو باز کردم همینطوری الکی نگاه میکردم که دیدم پیرمرده هم که خیلی قیافه ی با مزه ای داشت داره کلشو خم میکنه روزنامه منو بخونه ! من نگاش کردم گفتم : " شما میخوای بخونی ؟" گفت : " نه بابا من که سواد ندارم " خلاصه بحث رو کشوند به فوتبال ! گفت :"استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟" فرمودم :" هیچکدوم " گفت:" من استقلالیم ! دنبال یه پرسپولیسی میگردم که باهاش شرط ببندم سر سیصد متر زمین کشاورزی که توی فلان روستاش داشت و صد هزار تومن وجه نقد که امسال تا آخر فصل پرسپولیس نیاد بالای سر استقلال ! البته تا آخر فصل ! " منم دیدم خیلی جدی میگه ! شوخی نمیکرد! خلاصه منم لبخند زدم ! اینجوری بعداز اوجایی که همه ی پیرمرد ها با من رفیق میشن شروع کرد که : "آخه آدم دردشو به کی بگه ؟ پرسپولیسی ها همشون دوپینگین آدم به کی بگه ؟ به دادکان یا علی آبادی که خودش پرسپولیسیه ؟ من مدرک دارم که اینا دوپینگین ! بهت ثابت میکنم ! توی ایتالیا یا فرانسه کجا میان دو تا تیمه مخالف رو با هم توی یه مهمونی دعوت میکنن ؟ که این علی آبادی کرده ؟ بله آقا پول میدن ! جام جهانی همه ی پرسپولیسی ها دوپینگی بودن آقای علی آبادی پول داد که صداش در نیاد ! " بعد شروع کرد به خاطره تعریف کردن :" میگفت اون زمونا من میرفتم دو سه تا هندونه میخریدم مینداختم تو آب تا سرد بشه تاج که میومد تو زمین هندونه رو قاچ قاچ میکردیم دست به دست میدادیم به مردم ! سال 52 من ورزشگاه بود اینا به ما 6 تا زدن ! درسته منم اون موقع ورزشگاه بودم همه هم یادشونه الان همه پرسپولیسی ها به ما میگن شیش تایی ولی قبل از اون کی یادشه که ما تیمشون رو دوازده به یک بردیم ! اینا همه فراموش شد ؟ همه یادشون رفت برو از بابات بپرس پسرم یادشه ! "به اینجای کار که رسید گفتم :"چه سالی ؟" گفت :" یادم نمیاد چه سالی من یه کشاورز بودم به سال کاری ندارم سواردم کجا بوده ؟ اون موقع خلی قدیم بود شما اون موقع نبودی " با چند تا پرسش فهمیدم که داستان ماله زمانیه که پرسپولیس اسمش هنوز پیکان هم نبوده و تازه باشگاه تاسیس شده بود ! این پیرمرد ما اون موقع بازی رو دیده بوده و توی ورزشگاه بود ! ادامه داد :" تیم ملی برزیل اومده بود ایران با پرسپولیس بازی کرد دوازده تا بهشون زد که داور چار تاشو قبول نکرد ! آخر سر اومدن به پله یه قالیچه بدن ! پله قبول نکرد گفت این قالیچه رو برین بدین به اون داورتون ! آقا جان اون زمانی که عابد زاده توی استقلال بود من یادمه بیچارشون کرده بودیم پروین اشکش دراومده بود من عکسشو دارم ! همیشه تو جیبم هست همین امروز نذاشتمش تو جیبم ! بله پسرم ! تیمسار ... از پرسپولیس حمایت میکنه من مدرک دارم ! ااا... ! آدم اینا رو به کی بگه آخه ؟ " به اینج که رسید گفتم :" استقلال که داره همش میبازه که الان؟ داره میره ته جدول ! " یه دفه قاطی کرد گفت:" بله آقای علی آبادی پول میده ! فکر کردی که چی ؟ برای چی ما نرفتیم آسیا ؟ آقای علی آبادی پول داده بود به قلع نویی ! پسرم شما سنت کمه جوونی اینا رو به تو که نمیگن که به میگن ! هر بازی چند تا این نیکبخت با دست گل میزنه داور هم قبول میکنه ؟ ها ؟ توی این بازی با دست گل زد ولی داور خارجی بود گفت با دست زدی روشون رو کم کرد " خلاصه در طول این مدت من داشتم اینطوری گوش میدادم ! خیلی پیرمرد باحالی بود هشتادو دو سالش بود حساب کنین اگر از دوازده سالگی هم میرفته دنبال فوتبال هفتاد ساله که داره فوتبال نگا میکنه ! ولی با حرفاش خیلی حال کردم بعضیاش چرت بود ولی اکثرش رو راست میگفت مدرکم داشت که به من نشون داد ! امیدوارم لذت برده باشید ! ---- غلط املایی هاش زیاده ! با سرعت بخونید |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول