پاسخ به: خاطره نویسی! | |||
---|---|---|---|
نویسنده: beautiful queen چهارشنبه، ۲۴ دی ۱۳۹۹ (۱۷:۱۰) | |||
نگاه ساعت کردم. دیرم شده بود. تا محل کارم 1 ساعت و 10 دقیقه راه بود و فقط1 ساعت وقت داشتم برسم. باید با مترو میرفتم تا میدون صنعت و از اونجا تاکسی میگرفتم. تا رسیدم ایستگاه مترو تهرانپارس، قطار حرکت کرد و جا موندم. چند دقیقه گذشت، مترو بعدی بدون توقف از ایستگاه گذشت. با خودم گفتم : اه، عجب بد بیاری ای. حالا که دیرم شده، مترو هم بازیش گرفته. سوار قطار سوم شدم. دوباره نگاه ساعتم کردم. وقتم مثل تکه یخی که توی آتیش افتادهباشه به سرعت داشت آب میشد. تا ایستگاه نواب که باید خط عوض میکردم هنوز ده تا ایستگاه مونده بود با خودم گفتم، کاش مترو سریعتر میرفت ، ولی خب میدونستم کاشکی های ما دنیامون و نمیسازه. طبق عادتِ وقت هایی که توی دردسر میافتادم،ناخودآگاه توی دلم گفتم آقا جان یه دور تسبیح صلوات نذر فرجتون که قبل 11 برسم محل کارم. چند دقیقه نگذشته بود که راننده مترو توی بلندگو اعلام کرد : مترو تا ایستگاه نواب هیچ ایستگاهی رو نمی ایسته!!! |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول