پاسخ به: یاد بچه های جنگ ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون دوشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۸۹ (۲۱:۴۱) | |||
شهید فریدون فریدونی در سال 1347 ش در اراک چشم به جهان گشود، از دوران طفولیت علاقه زیادی به امور مذهبی و جلسات قرآن و دعا داشت، بعد از شروع جنگ تحمیلی در تابستان 1361 در حالی که 14 سال داشت راهیجبهه ها شد و رمز بقا را در فنا، پیش از رسیدن به سن تکلیف یافت. وی علاقه ی شدیدی به شنیدن صوت قرآن داشت و بارها دیده میشد که در حال استماع نوارهای قرآن با آوای آن تمام وجودش در حرکت بود و در حال تدبر. در تابستان 1362 بار دیگر به خطه ی کردستان شتافت، در آنجا در عملیات ضربتی باوجود سن کمش همیشه از نفرات اول نبرد ها بود. وی در زمستان همان سال به جزیره ی مجنون رفت تا مجنون دوست شود و در اینجا بود که مورد اصابت مواد شیمیایی قرار گرفته و به شدت مجروح گشت، اما هیچگاه حتی یه آه هم از او شنیده نشد. او که همواره در جوشش در عشق حق بود باز هم نتوانست آرام بنشیند، در زمستان 1363 باز به جبهه شتافت و در کنار رزمندگان در باتلاق های طلائیه، طلایه داری در صیانت از جمهوری اسلامی را آموخت و آخرین بار نیز در 25 بهمن در حین عملیات والفجر 8 در حالی که همه انتظار ورودش به دانشگاه را داشتند به جبهه رفت و باز هم به مجنون رفت، که عشق را کامل کند، و این بار دیگر وصل میسر شد، بالاخره در شب سوم اسفند یعنی یک هفته بعد از اعزام به جبهه در حالی که در حرکت به سوی کمین های شرقی جزیره بود مورد اصابت خمپاره قرار گرفتو به دیار یار شتافت. آنگاه که پیکرش را در کنار سنگر می دیدی و صورت نورانیش را که خون سراسرش را گرفته بود در پرتو مهتاب مشاهده می کردی ترسیم نور علی نور برایت مجسم می شد و وقتی می فهمیدی که هنگام آمدن به جبهه کتاب خدا "قرآن" برای رفتن او آیه نور را آورده است که الله نور السماوات و الارض … نور علی نور. در عجب می ماندی که چگونه است ارتباط عاشق و معشوق، آری او همیشه جزیره را دوست می داشت و بسیار از شهدای جزیره یاد می کرد، اینسان صدق گفتار خویش را به اثبات رسانید. وقتی یادداشت ها و اشعار او را در لا به لا ی وسایلش جستجو کردیم این شعر، نمای دیگری داشت: ز بــــرق اشــک جان سوزم شـب و روز چـــــــــراغ دیده افـــروزم شــــب و روز نمی دانم چه سوز اســـت ایــن بــه جانم همـــی دانـــم که مــی سوزم شب و روز نـــــدانم چیــست ایــــن آهــــی که پنهان زنــــد با تیـــــر دلـــــدوزم شـــب و روز ندانــــستم کــــدامین آتـــش اســـــت این کـــه می سوزد شب و روزم شب و روز شـــکایت هـــا نهـــــان در پــــــرده دارد دل و جــــــان غـــــم افروزم شب و روز قبـــای تیـــره روزی بـــر تــــن بخـــــت بــــه تـــار نالــــه مـی دوزم شب و روز چه نی می نـــالم و کــس را خبـر نیست از ایــــن فریـــاد جانــسوزم شب و روز ســـــفر بـــــــا کــــــاروان نالــــــه دارد شب و روزم، شب و روزم، شب و روز |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول