تصميم ناگهانى | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون سهشنبه، ۱۰ اسفند ۱۳۸۹ (۱۸:۰۲) | |||
تصميم ناگهانى وقتى كه به هارون الرشيد خبر دادند كه صفوان «كاروانچى» كاروان شتر را يكجا فروخته است و بنابراين براى حمل خيمه و خرگاه خليفه در سفر حج بايد فكر ديگرى كرد سخت در شگفت ماند؛ در انديشه فرو رفت كه فروختن تمام كاروان شتر، خصوصا پس از آنكه با خليفه قرارداد بسته است كه حمل و نقل وسائل و اسباب سفر حج را به عهده بگيرد، عادى نيست؛ بعيد نيست فروختن شتران با موضوع قرارداد با ما بستگى داشته باشد. صفوان را طلبيد و به او گفت. - شنيدهام كاروان شتر را يكجا فروختهاى. - بلى يا اميرالمؤمنين! . - چرا؟ . - پير و ازكارمانده شدهام، خودم كه از عهده برنمى آيم، بچهها هم درست در فكر نيستند، ديدم بهتر است كه بفروشم. » . - راستش را بگو چرا فروختى؟ . - همين بود كه به عرض رساندم. - اما من مىدانم چرا فروختى. حتما موسى بن جعفر از موضوع قراردادى كه براى حمل و نقل اسباب و اثاث ما بستى آگاه شده و تو را از اين كار منع كرده، او به تو دستور داده شتران را بفروشى. علت تصميم ناگهانى تو اين است. هارون آنگاه با لحنى خشونت آميز و آهنگى خشم آلود گفت: «صفوان! اگر سوابق و دوستيهاى قديم نبود، سرت را از روى تنهات برمىداشتم. » . هارون خوب حدس زده بود. صفوان هرچند از نزديكان دستگاه خليفه به شمار مىرفت و سوابق زيادى در دستگاه خلافت خصوصا با شخص خليفه داشت، اما او از اخلاص كيشان و پيروان و شيعيان اهل بيت بود. صفوان پس از آنكه پيمان حمل و نقل اسباب سفر حج را با هارون بست، روزى با امام موسى بن جعفر عليه السلام برخورد كرد، امام به او فرمود: «صفوان! همه چيز تو خوب است جز يك چيز. » . - آن يك چيز چيست يا ابن رسول اللّٰه؟ . - اينكه شترانت را به اين مرد كرايه دادهاى! . - يا ابن رسول اللّٰه من براى سفر حرامى كرايه ندادهام. هارون عازم حج است، براى سفر حج كرايه دادهام. بعلاوه خودم همراه نخواهم رفت، بعضى از كسان و غلامان خود را همراه مىفرستم. - صفوان! يك چيز از تو سؤال مىكنم. - بفرماييد يا ابن رسول اللّٰه. - تو شتران خود را به او كرايه دادهاى كه آخر كار كرايه بگيرى. او شتران تو را خواهد برد و تو هم اجرت مقرر را از او طلبكار خواهى شد. اينطور نيست؟ . - چرا يا ابن رسول اللّٰه. - آيا آن وقت تو دوست ندارى كه هارون لااقل اين قدر زنده بماند كه طلب تو را بدهد؟ . - چرا ياابن رسول اللّٰه. - هركس به هر عنوان دوست داشته باشد ستمگران باقى بمانند جزء آنها محسوب خواهد شد، و معلوم است هركس جزء ستمگران محسوب گردد در آتش خواهد رفت. . بعد از اين جريان بود كه صفوان تصميم گرفت يكجا كاروان شتر را بفروشد، هرچند خودش حدس مىزد ممكن است اين كار به قيمت جانش تمام شود1 ____________________________________ 1 . سفينة البحار، ج 2، مادهء «ظلم» . |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول