توحيد مفضّل | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون پنجشنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ (۰:۱۹) | |||
توحيد مفضّل مفضل بن عمر جعفى بعد از آنكه از انجام نماز عصر در مسجد پيغمبر فارغ شد، همان جا در نقطهاى ميان منبر رسول اكرم و قبر آن حضرت نشست و كم كم يك رشته افكار، او را در خود غرق كرد، افكارش در اطراف عظمت و شخصيت عظيم و آسمانى رسول اكرم دور مىزد. هرچه بيشتر مىانديشيد بيشتر بر اعجابش نسبت به آن حضرت مىافزود. با خود مىگفت با همهء تعظيم و تجليلى كه از مقام والاى اين شخصيت بىنظير مىشود، درجه و منزلتش خيلى بيش از اينهاست. آنچه مردم از شرف و عظمت و فضيلت آن حضرت به آن پى بردهاند، نسبت به آنچه پى نبردهاند بسيار ناچيز است. مفضل غرق در اين تفكرات بود كه سر و كلهء ابن ابى العوجاء، مادى مسلك معروف، پيدا شد و آمد و در كنارى نشست. طولى نكشيد يكى ديگر از همفكران و هم مسلكان ابن ابى العوجاء وارد شد و پهلوى او نشست و با هم به گفتگو پرداختند. در آن تاريخ كه آغاز دورهء خلافت عباسيان بود، دورهء تحول فرهنگى اسلامى بود. در آن دوره خود مسلمانان برخى رشتههاى علمى تأسيس كرده بودند. نيز كتبى در رشتههاى علمى و فلسفى از زبانهاى يونانى و فارسى و هندى ترجمه كرده يا مشغول ترجمه بودند. نخلهها و رشتههاى كلامى و فلسفى به وجود آمده بود. دوره، دورهء برخورد عقايد و آراء بود. عباسيان به آزادى عقيده- تا آنجا كه با سياست برخورد نداشت- احترام مىگذاشتند. دانشمندان غيرمسلمان، حتى دهريين و ماديين كه در آن وقت به نام «زنادقه» خوانده مىشدند، آزادانه عقايد خويش را اظهار مىداشتند. تا آنجا كه احيانا اين دسته در مسجد الحرام كنار كعبه، يا در مسجد مدينه كنار قبر پيغمبر، دور هم جمع مىشدند و حرفهاى خود را مىزدند. ابن ابى العوجاء از اين دسته بود. در آن روز او و رفيقش هر دو، با فاصلهء كمى وارد مسجد پيغمبر شدند و پيش هم نشستند و به گفتگو پرداختند، اما آنچنان دور نبودند كه مفضل سخنان آنها را نشود. اتفاقا اولين سخنى كه از ابن ابى العوجاء به گوش مفضل خورد، دربارهء همان موضوعى بود كه قبلا مفضل در آن باره فكر مىكرد، دربارهء رسول اكرم بود. او به رفيق خود گفت: «عجب كارر اين مرد (پيغمبر اكرم) بالا گرفت، رسيد به جايى كه كسى از آن بالاتر نرفته! » . رفيقش گفت: «نابغه بود. ادعا كرد كه با مبدأ كل جهان مربوط است و كارهايى عجيب و خارق العاده هم از او به ظهور رسيد كه عقلها را متحير ساخت. عقلا و ادبا و فصحا و خطبا خود را در برابر او عاجز ديدند و دعوت او را پذيرفتند. بعد ساير طبقات فوج فوج به طرف او آمدند و به او ايمان آوردند. كار به آنجا كشيده كه نام وى همراه با نام ناموسى كه خود را مبعوث از طرف او مىدانست همراه شده است. اكنون نام او به عنوان «اذان» در همهء شهرها و دهها- كه دعوت او به آنجا رسيده- و حتى در درياها و صحراها و كوهستانها برده مىشود. همه جا شبانه روزى پنج نوبت گوش هر كسى فرياد «اشهد انّ محمداً رسول اللّٰه» را مىشنود. در اذان نام اين مرد برده مىشود، در اقامه برده مىشود. به اين ترتيب هرگز فراموش نخواهد شد. ابن ابى العوجاء گفت: «در اطراف محمد بيش از اين بحث نكنيم، من هنوز نتوانستهام معماى شخصيت اين مرد را حل كنم. بهتر است بحث را در اطراف مبدأ اول و آغاز هستى كه محمد پايهء دين خود را بر آن گذاشت دنبال كنيم. » آنگاه ابن ابى العوجاء برخى در اطراف عقيدهء مادى خود- مبنى بر اينكه تدبير و تقديرى در كار نيست، طبيعت قائم به ذات است، ازلا و ابدا چنين بوده و خواهد بود- صحبت كرد. همينكه سخنش به اينجا رسيد، مفضل ديگر طاقت نياورد، يكپارچه خشم و بغض شده بود، مثل توپ منفجر شده فرياد برآورد: «دشمن خدا! خالق و مدبر خود را كه تو را به بهترين صورت آفريده انكار مىكنى؟ ! جاى دور نرو، اندكى در خود و حيات و زندگى و مشاعر و تركيب خودت فكر كن تا آثار و شواهد مخلوق و مصنوع بودن را دريابى. . . » . ابن ابى العوجاء كه مفضل را نمىشناخت، پرسيد: تو كيستى و از چه دستهاى؟ اگر از متكلمينى، بيا روى اصول و مبانى كلامى با هم بحث كنيم. اگر واقعا دلائل قوى داشته باشى ما از تو پيروى مىكنيم. و اگر اهل كلام نيستى كه سخنى با تو نيست. اگر هم از اصحاب جعفربن محمدى، كه او با ما اينجور حرف نمىزند، او گاهى بالاتر از اين چيزها كه تو شنيدى از ما مىشنود، اما هرگز ديده نشده از كوره در برود و با ما تندى كند. او هرگز عصبى نمىشود و دشنام نمىدهد. او با كمال بردبارى و متانت سخنان ما را استماع مىكند. صبر مىكند ما آنچه در دل داريم بيرون بريزيم و يك كلمه باقى نماند. در مدتى كه ما اشكالات و دلائل خود را ذكر مىكنيم، او چنان ساكت و آرام است و با دقت گوش مىكند كه ما گمان مىكنيم تسليم فكر ما شده است. آنگاه شروع مىكند به جواب، با مهربانى جواب ما را مىدهد، با جملههايى كوتاه و پرمغز چنان راه را بر ما مىبندد كه قدرت فرار از ما سلب مىگردد. اگر تو از اصحاب او هستى مانند او حرف بزن. » . مفضل با يك دنيا ناراحتى در حالى كه كلهاش داغ شده بود از مسجد بيرون رفت. با خود مىگفت عجب ابتلايى براى عالم اسلام پيدا شده، كار به جايى كشيده كه زنادقه و دهرى مسلكها در مسجد پيغمبر مىنشينند و بىپروا همه چيز را انكار مىكنند. يكسره به خانهء امام صادق آمد. امام فرمود: «مفضل! چرا اينقدر ناراحتى؟ چه پيش آمده؟ » . - يا ابن رسول اللّٰه الآن در مسجد پيغمبر بودم. يكى دو نفر از دهريين آمدند و نزديك من نشستند. سخنانى در انكار خدا و پيغمبر از آنها شنيدم كه آتش گرفتم. چنين و چنان مىگفتند و من هم اينطور جوابشان را دادم. » . - غصه نخور، از فردا بيا نزد من، يك سلسله درس توحيدى برايت شروع مىكنم. آنقدر در اطراف حكمتهاى الهى در خلقت و آفرينش، در قسمتهاى مختلف، در اطراف جاندار و بىجان، پرنده و چرنده و خوردنى و غيرخوردنى، نباتات و غيره برايت بحث كنم كه تو و هر دانشجوى حقيقت جو را كفايت كند و زنادقه و دهريين را در حيرت فرو برد. فردا صبح منتظرم. مفضل با يك دنيا مسرت از محضر امام صادق مرخص شد. با خود مىگفت اين ناراحتى امروز من عجب نتيجهء خوبى داشت. آن شب خواب به چشمش نيامد. هر لحظه انتظار مىكشيد كى صبح بشود و به محضر امام صادق بشتابد. به نظرش مىآمد كه امشب از هر شب ديگر طولانىتر است. صبح زود خود را به در خانهء امام رساند. اجازه خواست و وارد شد. با اجازهء امام نشست. بعد امام به طرف اطاقى كه افراد خصوصى را در آنجا مىپذيرفت حركت كرد. مفضل هم با اشارهء امام از پشت سر راه افتاد. آنگاه امام كه به روحيهء مفضل آشنا بود فرمود: «گمان مىكنم ديشب خوابت نبرده باشد و همهاش انتظار كشيده باشى كى صبح بشود كه بيايى اينجا. » . «بلى همينطور است كه مىفرماييد. - «اى مفضل! خداوند تقدم دارد بر همهء موجودات، اول و آخر موجودات اوست. . . » . - يا ابن رسول اللّٰه، اجازه مىدهيد هرچه مىفرماييد بنويسم، كاغذ و قلم حاضر است. » . - چه مانعى دارد، بنويس. چهار روز متوالى، در چهار جلسهء طولانى، كه حداقل از صبح تا ظهر بود، امام به مفضل درس توحيد القاء كرد و مفضل مرتب نوشت. اين نوشتهها به صورت رسالهاى كامل و جامع درآمد. كتابى كه اكنون به نام «توحيد مفضل» در دست است و از جامعترين بيانها در حكمت آفرينش است، محصول اين جريان و اين چهار جلسهء طولانى است. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول