پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کمیل سهشنبه، ۶ دی ۱۳۹۰ (۲۲:۲۸) | |||
دو تا از ابعاد بزرگ عاشورا رو ميخوام براتون نقل كنم ![]() ماجرا هايي كه خيلي تكان دهندس بجز اهل بيت پيامبر و خاندان مطهر ائمه (امام علي امام حسن و امام حسين ع) اين دو تا داستان خيلي تكان دهندس 1.داستان شهادت وهب بن عبدالله عبدالله بن عمیر کلبی از یاران حسین بن علی علیه السلام، و از اولین شهداء کربلا در عاشورا سال 61 هجری قمری، کنیه اش «ابو وهب» و از قبیله «کلب» و از تیره «علیم». جوانی دلاور و حماسی، بلند قامت و تیره رنگ و از شیعیانی که در کوفه ساکن و از مهاجران آنجا بود. عبدالله، حسین بن علی علیه السلام را همراهی می کند. سال 60 هـ.ق، زمانیکه حسین بن علی (ع) با یزید بن معاویه (حاکم اموی) بیعت نکرد و علیه او قیام نمود با اصحاب و یارانش در سرزمین کربلا (در عراق) به جنگ با یزیدیان پرداخت. عبدالله بن عمیر، یکی از یاران امام حسین علیه السلام است که با همسر و مادرش برای یاری آن حضرت از کوفه به کربلا آمد. وی زمانی که نیروهای «عمر بن سعد» را آماده دید که از نخیله (مکانی در نزدیکی شهر کوفه)، به جنگ حسین بن علی (ع) به کربلا می روند، با همسرش تصمیم خود را گرفتند و برای مقابله با دشمن (بنا به نقلی، شب هشتم محرم)، به یاران امام (ع)، در کربلا ملحق شدند. آزاده ای چنین! روز دهم محرم سال 61 هـ.ق (روز عاشورا)، با افتتاح جنگ از سوی دشمن یعنی لشگر عمر بن سعد، «یسار و سالم»، دو غلام «زیاد بن ابی سفیان و عبیدالله بن زیاد»، اولین کسانی بودند که به میدان آمده و مبارز خواستند. عبدالله بن عمیر، از لشگر امام (ع) به جنگ آنها آمد، آنها نژاد او را پرسیدند، او نسب خودش را گفت و بعد از جدلی، به آنها حمله کرد، اول یسار را به زمین انداخت که ناگهان «سالم» به کمک «یسار» آمد و به «عبدالله» حمله کرد، عبدالله دست چپ خود را سپر کرد، از این رو، انگشتانش قطع شد ولی اعتنایی نکرد و همچنان با شمشیر به مبارزه خودش ادامه داد و هر دو غلام را کشت. وی در میدان جنگ چنین رجز می خواند، ان تنکرونی فانا ابن کلب *** حسبی ببیتی فی علیم حسبی انی امروء ذمومره و عصب *** و لست بالخوار عند النکب انی زعیم لک ام وهب *** بالطعن فهیم مقدما و الضرب ضرب غلام مومن بالرب ترجمه: اگر مرا نمی شناسید بدانید من فرزند (قبیله) کلب هستم. در افتخارم همین بس که از خاندان معروف «علیم» هستم. منم مردی صاحب عقل و قوت که در هنگام سختی ناتوان نیستم. ای مادر وهب؛ من پشتیبان تو هستم و تعهد می کنم که با نیزه و شمشیر در ضربت زدن از آنها، پیشدستی کنم، مانند ضربت جوانی که ایمان به خدا دارد و مومن است. مادر و همسر فداکار در همین حال همسر عبدالله (ام وهب)، عمودی برداشت و به یاری شوهرش شتافت و می گفت پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و نیکان خاندان و ذریه پیغمبر دفاع کن. سپس عبدالله در یکی حمله به فرماندهی «شمر بن ذی الجوشن» که از سوی عده ای به جناح چپ سپاه امام علیه السلام شد بعد از استقامت عجیبی که از خود نشان داد، به شهادت رسید. قاتلین او به نقل تاریخ طبری و کامل، هانی بن ثبیت حضرمی و بکیر بن حی تمیمی بودند نامش در زیارت ناحیه مقدسه آمده است. بعد از شهادتش، همسرش به بالین او آمد و در کنار جسد مطهر و قطعه قطعه شوهرش، خون از چهره او پاک نمود و گفت: بهشت بر تو گوارا باد، بنا به نقل برخی از تواریخ، یکی از غلامان «شمر» بنام «رستم»، به دستور او، با گرزی به همسر عبدالله حمله کرد و سر او را شکست و در همانجا او نیز به شهادت رسید و سپس سر عبدالله را از تنش جدا کرد و به طرف خیمه های امام، پرتاب کرد. مادر عبدالله بن عمیر، که در میان خیمه بود سر فرزندش را برداشت، خون از چهره اش پاک کرد و به سوی صف لشگر حرکت کرد و سر پسر را سمت لشگر پرتاب نمود و گفت: در مرام ما نيست كه پيش كشي خود را در نزد خدا باز پس ستانيم. ___________________________________________ داستان مادر وهب وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در ميان لشكر امام حسين عليه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت : فرزند عزيزم ! به يارى فرزند رسول خدا قيام كن . وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى كنم . و كوتاهى نخواهم كرد. سپس به سوى ميدان حركت كرد. در ميدان جنگ پس از آنكه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. بعد از آنكه عده اى را كشت به جانب مادر و همسرش برگشت . در مقابل مادر ايستاد و گفت : - اى مادر! اكنون از من راضى شدى ؟ مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اينكه در پيش روى امام حسين عليه السلام كشته شوى . همسر وهب گفت : تو را به خدا سوگند! كه مرا در مصيبت خود داغدار منما. مادر وهب گفت : فرزندم ! گوش به سخن اين زن مده . به سوى ميدان حركت كن و در پيش روى فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله بجنگ تا شهيد شوى تا فرداى قيامت براى تو شفاعت نمايد. وهب به ميدان كارزار برگشت و رجز مى خواند كه مطلع آن چنين است : - (انى زعيم لك ام وهب بالطعن فيهم تارة و الضرب ...). و با تمام قدرت مى جنگيد تا اينكه نوزده نفر سوار و بيست نفر پياده از لشكر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهايش قطع شد. در اين وقت همسرش عمود خيمه را گرفت و به سوى وهب شتافت در حالى كه مى گفت : اى وهب ! پدر و مادرم فداى تو باد. تا مى توانى در راه پاكان و خاندان پيامبر بجنگ . وهب خواست كه همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت : - من هرگز باز نمى گردم تا اينكه با تو كشته شوم . امام حسين عليه السلام كه اين منظره را مشاهده كرد، به آن زن فرمود: - خداوند جزاى خير به شما دهد و تو را رحمت كند. به سوى زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهيد شد.- رحمة الله عليه همسر وهب پس از شهادت او بى تابانه به ميدان دويد و خونهاى صورت وهب را پاك مى كرد كه چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودى كه در دست داشت بر او زد و شهيدش نمود. اين اولين بانويى بود كه در لشكر امام حسين عليه السلام روز عاشورا شهيد شد ___________________________________________________ ماجراي دوم هم ماجراي مرد نصراني بود كه در يكي از منزلگاها با كاروان امام برخورد ميكنن و خود و مادرش به دين اسلام ميان ![]() بعضي از كتب و منابع مگن وهب بن عبدالله همان وهب نصراني است كه توي فيلم مختار نامه هم اشاراتي بهش شده فقط خواستم به اين نكته اشاره كنم يه فرد مسيحي تازه مسلمون شده(فقط چند روز از اسلام اوردنش گذشته) توانست ولايت پذيري و همچنين فرهنگ شهادت رو درك كنه فدري كه توي دين سابقش چيزي به نام جهاد به شكلي كه در اسلام وجود داره نداشت ولي صحنه عجيبي خلق كرد حالا چه اين دو فرد يه نفر باشن و چه نباشن ولي اين داستان خيلي برام عجيب و دوست داشتنيه هميشه هر وقت به درس هاي كربلا فكر ميكنم به اين قبيل درس هاي بزرگ ميرسم ماجراي جناب حر ![]() ![]() اینهمه عالم داریم تو این زمان اینهمه کتاب و مطلب و مقاله برامون هست ولی نمیتونیم درکشون کنیم چند تا از ما حاضریم برای ولایت،و امامت خون بدیم؟؟؟ چند تامون کم میاریم؟؟ درک کردیم مقام امامت کجاست؟؟ |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول