پاسخ به: عصر ظهور | |||
---|---|---|---|
نویسنده: elguaje7 جمعه، ۳۰ دی ۱۳۹۰ (۶:۳۴) | |||
گفتی که می آیی و با خود دانه هایی از جنس محبت به رنگ مهربانی می آوری و آن ها را در زمزمه ی دل ها می کاری و خود باران مهربان می شوی تا سبزشان کنی. گفتی که می آیی و با خود کلید می آوری که قفل تمامی قفس ها را خواهد شکست و پرندگان محبوس را آزاد خواهد ساخت آنگاه تو خود پرنده های دوستی را بر آسمان دل ها پرواز می دهی. گفتی که می آیی و با خود هزاران شاخه ی سبز می آوری شاخه هایی پر از لانه و به هر کبوتری؛ و هر گنجشکی لانه ای خواهد داد. تا هیچ پرنده ای بی لانه نباشد تا هیچ پرنده ای بر سر دیوار کوچه ننشیند و سنگ نخورد. گفتی که می آیی و تمام باغ های زمین را تقسیم می کنی تا هیچ بچه ای در حسرت بازی نماند و هیچ توپی پاره نشود و همه ی عروسک ها مادر داشته باشند گفتی که می آیی... من منتظرت هستم در انتهای کوچه ی تنهایی با توپ پاره ی خودم و عروسک بی سر خواهرم منتظرت هستم من منتظرت هستم به تازگی بال کبوترم شکسته است فکر می کنم سنگ خورده باشد من منتظرت هستم فکر می کنم دل من دل خواهرم ودل بچه های همسایه و دل تمامی بچه های زمین برای تو تنگ شده است فکر می کنم که همه ی بچه های زمین تو را می شناسند. و درگهواره هایشان خواب تو را می بینند. من فکر می کنم تمام بچه ها بهانه ی تو را می گیرند و برای تو گریه می کنند... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول