پاسخ به: سخنی با دوست... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: کمیل چهارشنبه، ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ (۱:۱۵) | |||
غم ميخواد تو خونه هاي دلمون لونه كنه بابا رو ضربت زدن بابا سرش خون مياد بابا مريض شده سر مرتضي شكافته شده درد و غم من دوا نداره اين خانه دگر صفا نداره ديگه اين خونه بدون ولي الله صفا نداره با رفتن حيدر اين شهر ديگه صفا نداره دارم ميپوكم الهي بميرم اقا جون بهت پشت كردن؟ همسرتو اذيت كردن و بهش سيلي زدن؟ بميرم برات اقا جون بميرم كه همه ديدن تو بودي نور چشم محمد و فاطمه ولي اذيتت كردن در نبود حيدر ديگه كي باشه كه به يتميا كمك كنه؟ يتيماي كوفه دوباره يتيم شدن اين دفعه خيلي بدتر يتيمي ميكشن اقا جون تو نبودت حسن به كي اتكا كنه؟ دارم ميميرم که دیده در دل محراب پیکری خونین؟ میان شور و شرر سجده با سری خونین برای وسعت هفت آسمان تداعی شد دوباره قصه ی پرواز با پری خونین و رفت باغ به تاراج نهروانی ها نشست زخم تبر بر صنوبری خونین زبان روزه نماز پر از جراحت را سلام داد از اعماق حنجری خونین بدون شک متولد شده ست این فتنه از آتشی که زد ابلیس بر دری خونین |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول