پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: محمدعلي شنبه، ۱۶ آذر ۱۳۹۲ (۱۰:۳۴) | |||
يک نيمه شب بهانهی دلبر گرفت و بعد قلبش به شوق روي پدر پر گرفت و بعد اما نيامده ز سفر مهربان او يعني دوباره هم دل دختر گرفت و بعد آنقدر لاله ريخت به راه مسافرش تا خواب او تجلي باور گرفت و بعد آخر رسيد از سفر، اما سر پدر سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد گرد و غبار از رخ مهمان مهربان با اشک چشم و گوشهی معجر گرفت و بعد انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت طفلک سراغي از علي اصغر گرفت و بعد از روزهاي بي کسي اش گفت با پدر يعني نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد: خورشيد من به مغرب گودال رفتي و باران تير و نيزه و خنجر گرفت و بعد معراج رفتي از دل گودال قتلگاه نيزه سر تو را به روي سر گرفت و بعد دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کينه اي بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد اما دوباره فرصت جبران رسيده بود يک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد جان داد در مقابل چشمان عمه اش با بال هاي زخمي خود پر گرفت و بعد ... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول