پاسخ به: یاد بچه های جنگ ... | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون دوشنبه، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ (۱۴:۱۶) | |||
مخ مان تاب برداشت، از بس که این بچه التماس و گریه میکرد. فرستادمش گردان مخابرات تا بیسیم چی بشود. وقتی برگشت بیسیم چی خودم شد. دیگر حرف نمی زد. یک شب توی عملیات که آتش دشمن زیاد شد، همه پناه گرفتند و خوابیدند زمین. یک لحظه او را دیدم که بیسیم روی کولش نیست. فکر کردم که از ترس آن را انداخته زمین. زدم توی سرش و گفتم:"بچه بیسیم کو؟" با دست زیر بدنش را نشان داد و گفت:"اگه من ترکش بخورم یکی دیگه بیسیم رو بر می داره، ولی اگه بیسیم ترکش بخوره عملیات خراب میشه." |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول