53 - نيايش، در تذلل به پيشگاه خداى عز و جل | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون جمعه، ۱۴ آبان ۱۳۸۹ (۰:۵۹) | |||
(53) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي التّذَلّلِ لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ: رَبّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي، وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِي، فَلَإ؛تتّّ حُجّةَ لِي، فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيّتِي، الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي، الْمُتَرَدّدُ فِي خَطِيئَتِي، الْمُتَحَيّرُ عَنْ قَصْدِي، الْمُنْقَطَعُ بِي. قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِي مَوْقِفَ الْأَذِلّاءِ الْمُذْنِبِينَ، مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرّينَ عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفّينَ بِوَعْدِكَ سُبْحَانَكَ أَيّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ، وَ أَيّ تَغْرِيرٍ غَرّرْتُ بِنَفْسِي مَوْلَايَ ارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرّ وَجْهِي وَ زَلّةَ قَدَمِي، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِي، فَأَنَا الْمُقِرّ بِذَنْبِي، الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي، وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي، ارْحَمْ شَيْبَتِي، وَ نَفَادَ أَيّامِي، وَ اقْتِرَابَ أَجَلِي وَ ضَعْفِي وَ مَسْكَنَتِي وَ قِلّةَ حِيلَتِي. مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدّنْيَا أَثَرِي، وَ امّحَى مِنَ الْمَخْلُوقِينَ ذِكْرِي، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِيَ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي عِنْدَ تَغَيّرِ صُورَتِي وَ حَالِي إِذَا بَلِيَ جِسْمِي، وَ تَفَرّقَتْ أَعْضَائِي، وَ تَقَطّعَتْ أَوْصَالِي، يَا غَفْلَتِي عَمّا يُرَادُ بِي. مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي فِي حَشْرِي وَ نَشْرِي، وَ اجْعَلْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مَعَ أَوْلِيَائِكَ مَوْقِفِي، وَ فِي أَحِبّائِكَ مَصْدَرِي، وَ فِي جِوَارِكَ مَسْكَنِي، يَا رَبّ الْعَالَمِينَ. ----------------------------------------- 53 - نيايش، در تذلل ب پيشگاه خداى عز و جل اى پروردگار من، گناهانم مرا خاموش ساخته، و رشته گفتارم را بگسيخته است، زيرا حجتى برايم نمانده است، و از اين رو به بليه خود اسير، و به كردار خود در گرو، و در خطاى خود سرگشته، و از مقصد خود سرگردان و در راه درماندهام هم اكنون نفس خويش را در موقف ذليلان گناهكار داشتهام: در موقف بدبختانى كه بر تو جرى شدهاند، و وعده ترا سرسرى شمردهاند. منزهى تو! به چه جرأت بر تو دليرى كردم؟! و به كدام فريب خود را به مهلكه افكندم؟! مولاى من، رحمت آور بر زمين خوردنم با صفحه صورتم، و بر لغزيدن گامم و ببخش به حلم خود بر نادانيم، و به احسان خود بر بدكرداريم. زيرا منم كه به گناه خود مقر، و به خطاى خود معترفم، و اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفس خويش آن را به زارى تسليم كردهام. بر پيرى و به آخر رسيدن عمر و نزديك شدن مرگ و ناتوانى و مسكينى و بيچارگيم رحمت آور. اى مولاى من، و چون نشان من از دنيا منقطع شود، و يادم از ميان آفريدگان محو گردد، و همچون كسى كه يكباره از ياد برود، از فراموش شدگان گردم، بر من رحمت آور اى مولاى من و هنگام ديگرگون شدن صورت و حالم، آنگاه كه بدنم بپوسد، و اعضايم از هم بپاشد، و پيوندهايم بگسلد، بر من رحمت آور. اى واى از بىخبرى من از آنچه در بارهام اراده شده. مولاى من، و هنگام زنده كردن و برانگيختنم بر من رحمت آور، و در آن روز توقفم را با دوستانت، و به راه افتادنم را از موقف حشر به دار جزاء در سلك يارانت، و مسكنم را در جوارت قرار ده، اى پروردگار جهانيان. |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول