پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Ghasemluigi Buffon جمعه، ۱۹ آبان ۱۳۸۵ (۱۱:۴۴) | |||
(( آهای غریب جمعه ها ... )) وقتی فریاد زدم اسمتو رو اوج آسمون ،،، بگو به من کجا بودی یار و عزیز مهربون وقتی که چشمام تر شد و در انتظار تو خشکید ،،، آیا همون یه قطره اشک از چشم تو بود که چکید وقتی که من نشستمو مجنون گیسوی تو ام ،،، بگو به من چیکار کنم من بی آبروی تو ام وقتی قراره دلمو تو ببری با یه نگاه ،،، باشه فریاد میزنم منم بنده رو سیاه دل من گرفته باز از حیله های آدما ،،، منتظرم چشم براتم آهای (( غریب جمعه ها )) آدینه بازار که میشه تنها یه گوشه کز میکنم ،،، چطور میتونم از آقای مهربونم دل ببرم همونی که شبها خودش رو میرسونه به بقیع ،،، یا زیارت میکنه همونجا مزار نبی اونی که روز عاشورا قراره فریاد بزنه ،،، آی آدما اون بانوی صورت نیلی مادر منه میدونم اونقدر بدم که نتونم ببینمت ،،، منتظر اونموقعم آقا جون بد کردم بهت بیاین بیرونو ببینین مجنونه رو آی عاقلا ،،، هر چی میخواین بهش بگین دیوونه شدمو رو سیا پای برهنه سینه خیز من میام تا جمکرونت ،،، روی منو زمین نزن گرد و غبارم تو کهکشونت اسم منو که میدونی بهم میگن (( مردی دربند )) ،،، شهزاده ی آسمونا دیوونم کن بازم بخند ... |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول