پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: farzane سهشنبه، ۱۸ مرداد ۱۳۹۰ (۱۸:۵۸) | |||
ديگر تنها نيستم بر شانهي ِ من کبوتريست که از دهان ِ تو آب ميخورد بر شانهي ِ من کبوتريست که گلوي ِ مرا تازه ميکند. بر شانهي ِ من کبوتريست باوقار و خوب که با من از روشني سخن ميگويد و از انسان ــ که ربالنوع ِ همهي ِ خداهاست. من با انسان در ابديتي پُرستاره گام ميزنم. □ در ظلمت حقيقتي جنبشي کرد در کوچه مردي بر خاک افتاد در خانه زني گريست در گاهواره کودکي لبخندي زد. آدمها همتلاش ِ حقيقتاند آدمها همزاد ِ ابديتاند من با ابديت بيگانه نيستم. □ زندهگي از زير ِ سنگچين ِ ديوارهاي ِ زندان ِ بدي سرود ميخواند در چشم ِ عروسکهاي ِ مسخ، شبچراغ ِ گرايشي تابنده است شهر ِ من رقص ِ کوچههاياش را بازمييابد. هيچکجا هيچ زمان فرياد ِ زندهگي بيجواب نمانده است. به صداهاي ِ دور گوش ميدهم از دور به صداي ِ من گوش ميدهند من زندهام فرياد ِ من بيجواب نيست، قلب ِ خوب ِ تو جواب ِ فرياد ِ من است. □ مرغ ِ صداطلائيي ِ من در شاخ و برگ ِ خانهي ِ توست نازنين! جامهي ِ خوبات را بپوش عشق، ما را دوست ميدارد من با تو رويايام را در بيداري دنبال ميگيرم من شعر را از حقيقت ِ پيشانيي ِ تو در مييابم با من از روشني حرف ميزني و از انسان که خويشاوند ِ همهي ِ خداهاست با تو من ديگر در سحر ِ روياهايام تنها نيستم. احمد شاملو |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول