پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: امید جمعه، ۲۰ آبان ۱۳۹۰ (۱۳:۰۲) | |||
به سنگ ساحل مغرب شكست زورق مهر، پرندگان هراسان، به پرس و جورفتند . هزار نيزه زرين به قلب آب شكست . فضاي دريا يكسره به خون و شعله نشست . به ماهيان خبر غرق آفتاب رسيد . نفس زنان به تماشاي حال او رفتند ! ز ره درآمد باد، به هم بر آمد موج، درون دريا آشفت ناگهان، گفتي هزاران اسب سپيد از هزار سوي افق، رها شدند و چو باد از هزار سو رفتند ! *** نه تخته پاره زرين، كه جان شيرين بود؛ در آن هياهوي هول آفرين رها بر آب ! هزار روح پريشان به هر تلاطم موج، بر آمدند و به گرداب فرو رفتند ! *** لهيب سرخ به جنگل گرفت و جاري شد . نواگران چمن از نوا فرو ماندند . شب آفرينان بر شهر سايه افكندند . سحر پرستان، فرياد در گلو، رفتند ! ***** |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول