پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مجنون پنجشنبه، ۸ دی ۱۳۹۰ (۱:۳۵) | |||
چند وقته تو حال و هوای حضرت رقیه(س) ام. این شعرو به مناسبت ایام شهادت این بانوی 3 ساله میزارم ایشالا همه استفاده کنن. آسمون دلم گرفته، آسمون دلم شده خون منم اون طفلی که تنها، گم شده تو این بیابون آسمون از بس دویدم، تو پاهام نمونده جونی نه نفس تو سینه دارم، نه کسی نه همزبونی آسمون قافله رفته، دیگه هم برنمی گرده بدنم داره می لرزه، بیابون تاریک و سرده *** آسمون صدای پایی، داره می رسه به گوشم دیدی گفتم که نکرده، عمه زینب فراموشم آسمون ببین که از غم، قامتش چقدرخمیده می بره اسم بابامو، با نفس های بریده اما نه این عمه جون نیست، ولی خیلی مهربونه تازه مثل من رو گونه اش، جای دست مونده نشونه *** این همون مادر بزرگه، اونکه من شبیهش هستم باورم نمیشه روی، دامن زهرا نشستم سر روشونه هاش گذاشتم، لحظه ای راحت خوابیدم خودمو تو رؤیا روی، شونه ی عموم می دیدم توی خواب بودم که انگار، صدا پای اسبی اومد نرسیده از رو کینه، با ... به پهلوهام زد... محسن عرب خالقی |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول