پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Inner Fighter شنبه، ۱۰ دی ۱۳۹۰ (۱۸:۵۱) | |||
از خاموشی-فریدون مشیری-1356 آوای درون کسی باورنخواهد کرد اما من به چشم خویش می بینم که مردی پیش چشم خلق بی فریاد می میرد نه بیمار است نه بردار است نه در قلبش فرو تابیده شمشیری نه تا در میان سینه اش تیری کسی را نیست بر این مرگ بی فریاد تدبیری لبش خندان و دستش گرم نگاهش شاد تو پنداری که دارد خاطری از هر چه غم آزاد اما من به چشم خویش می بینم به آن تندی که آتش میدواند شعله در نی زار به آن تلخی که می سوزد تن آیینه در زنگار دارد از درون خویش می پوسد بسان قلعه ای فرسوده کز طاق و رواقش خشت می بارد فرو می ریزد از هم در سکوت مرگ بی فریاد چنین مرگی که دارد یاد؟ کسی آیا نشان از آن تواند داد؟ نمی دانم که این پیچیده با سرسام این آوار چه می بیند درین جانهای تنگ و تار چه می بیند درین دلهای نا هموار چه می بیند درین شبهای وحشت بار نمی دانم ببینیدش لبش خندان و دستش گرم نگاهش شاد نمی بیند کسی انا ملالش را چو شمع تندسوز اشک تا گردن زوالش را فرو پژمردن باغ دلاویز خیالش را صدای خشک سر بر خاک سودن های بالش را کسی باور نخواهد کرد |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول