پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Mahshid جمعه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۰ (۱۷:۰۹) | |||
یكی خرده بر شاه غزنین گرفت كه حُسنی ندارد اَیاز، ای شگفت گُلی را كه نه رنگ باشد، نه بوی غریب است سودای بلبل بر اوی به محمود گفت این حكایت كسی بپیچید از اندیشه برخود بسی كه عشق من ای خواجه، بر خوی اوست نه بر قد و بالای نیكوی اوست شنیدم كه در تنگنایی شتر بیفتاد و بشكست صندوق دُر به یغما مَلِك آستین برفشاند وز آنجا به تعجیل مركب براند سواران پی دُرّ و مرجان شدند ز سلطان به یغما پریشان شدند نماند از وُشاقان گردن فراز كسی در قفای ملِك، جز ایاز نگه كرد كای دلبرِ پیچ پیچ ز یغما چه آورده ای؟ گفت هیچ من اندر قفای تو می تاختم ز خدمت به نعمت نپرداختم گرت قُربتی هست در بارگاه به خلعت مشو غافل از پادشاه خلاف طریقت بوَد كاولیا تمنا كنند از خدا جز خدا گر از دوست چشمت بر احسان اوست تو در بند خویشی، نه در بند دوست تو را تا دهن باشد از حرص باز نیاید به گوش دل از غیب راز حقیقت، سرایی است آراسته هوا و هوس، گرد برخاسته نبینی كه جایی كه برخاست گَرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول