پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: ali پنجشنبه، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ (۱۶:۳۳) | |||
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در خانه لیلا نشست گفت یا رب از چه خارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق دلخونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو...من نیستم گفتم ای دیوانه لیلایت منم در رگ و پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساخته ای من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد سوختم در حسرت یکبار لبت غیر لیلا بر نیامد از لبت روز و شب اورا صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در می زنی حال این لیلا که خارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم لیلی و مجنون |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول