پاسخ به: شعر | |||
---|---|---|---|
نویسنده: Mohammad Reza پنجشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۱ (۱۲:۱۹) | |||
دیدار تلخ به زمين ميزني و مي شكني عاقبت شيشه اميدي را سخت مغروري و مي سازي سرد در دلي، آتش جاويدي را ديدمت واي چه ديداري، واي اين چه ديدار دل آزاري بود بي گمان بره اي از ياد آن عهد كه مرا با تو سرو كاري بود ديدمت واي چه ديداري، واي نه نگاهي، نه لب پرنوشي نه شرار نفس پرهوسي نه فشار بدن و آغوشي اين چه عشق است كه در دل دارم من از اين عشق چه حاصل دارم مي گريزي زمن و در طلبت باز هم كوشش باطل دارم باز لبهاي عطش كرده من عشق سوزان تو را مي جويد مي تپد قلبم و با هر تپشي قصه عشق تو را مي گويد بخت اگر از تو جدايم كرده مي گشايم گره از بخت، چه باك ترسم اين عشق سرانجام مرا بكشد به سراپرده خاك خلوت خالي و خاموش مرا تو پر از خاطره كردي، اي مرد شعر من شعله احساس من است تو مرا شاعره كردي، اي مرد آتش عشقت به چشمت يكدم جلوه اي كرد و سرابي گرديد تا مرا واله و بي سامان ديد نقش افتاده بر آبي گرديد سينه اي، تا كه بر آن سر بنهم دامني، تا كه بر آن ريزم اشك آه، اي آنكه غم عشقت نيست مي برم بر تو و بر قلبت رشك به زمين ميزني و مي شكني عاقبت شيشه اميدي را سخت مغروري و مي سازي سرد در دلي، آتش جاويدي را |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول