پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: مارال دوشنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ (۱۳:۴۸) | |||
سلام عشق دوران کودکی، خواستنی اکنون به خاطرفکربه تورسیدن متهم می شوم به جنون زیبای دیروزوامروزم هنوزتو دریادمی بارها سرراهت طعمه شدم تا بینم که توصیادمی توکه می دانستی عشقم واقعی بودوترحم نبود زیبا چرانمی شوی یکی بودم زیرگنبد کبود؟ خودرابه آب وآتش می زدم برای تو اکسیژن می شدم من برای مصرف هوای تو سالهاعشقت رادردلم نهفته می پنداشتم رویایت را من باچشمان خفته می انگاشتم دست ماه را از پشت بسته بودی زیبا رویم چرا ساکنی؟ مثل من دوان دوان بیا به سویم چرا کاری نمی کنن واسطه های پرادعا برایمان؟ مثل روزهای ندیده بیا ونزدیک من بمان من دلتنگ بازیهای هنگام غروب خورشیدم من جلوه ی ناز ،همراه باعشق در چشمانت دیدم صحرای دلمان مسافران زیادی درخود داشته دل من با خاطره آنها رادراندرونی جا گذاشته اما توی گل انگار منتظر طلوع آفتابی با این همه عاشق درپی عشقی ساده و نابی خیلی بد است که مرابه چشم غریبه می بینی خودت خوشبویی وگل کم بو که نمی چینی بازبان نگفتم دوستت دارم چه پیچیده و چه ساده چشمانم هم غلبه نکردند برآن همه نازوافاده ناز تو هم حق بود وهم خریدارها داشت عشق محالت را بارها دردل ساده ی من کاشت پیش ازحد کمرو بودن آخر مرا باید نابود کند این عشق یکطرفه رادرکنج قلب من دود کند حتی ازنگاه به تو گاهی من ساده شرم داشتم ولی وقت فکرکردن بهت، دلی پر رحم داشتم ندارد زیبایی روی توراسوختن شمع در تاریکی نکند برای رسیدنم به تونباشدراه باریکی آرزومی کنم که تو بفهمی دوستت دارم ازته دل آن موقع که به تورسیدم هیچ گاه نمی کنمت ول وقتی فهمیدی عاشقتم لابدکلی به من خندیدی توخندیدی وخجالت کشیدن من راهم ندیدی شایدعاشق توشدن برای من گناه باشه حاضرم باتوباشم حتی اگه عاقبتم سیاه باشه رسیدن به تازه ترین خواسته هایم ازخدا بود عاشقانه می خواستمت قلب وجسمم ازهم جدا بود حاضرم نیمی ازدنیایم رابرای تومن فدا کنم دنیای من تویی، باید طلب چاره ازخدا کنم تنها دلت برای من ولی من هرچه دارم مال تو یه خدای مهربون ویه دل عاشق برای حال تو تو افسانه نیستی لیلی هم نمی دانم ولی من که مجنونم هنگام تصور آینده ام بدون تو،من درجنونم غنچه هایی آمدند ورفتند ولی توشکفته شده بودی هنگام جریان دررویاهایمَ، توخفته دررودی نه کورم ونه لال، نه دغل باز ونه یه هوسباز ساده وبی آلایشم بدون عشقی پررمزوراز نازی ومهتابی، ماهی ودرقلبم تک وتنهایی شروع گرمایی شقایق نمی شوی با هرهوایی دررویایم که سرابی ،ولی دردنیایم نباش اسرارعاشق شدنت رابرایم بکن توفاش می آمدم ومی دیدم، دل می بستم ومی رفتم نمی دونم کیه؟ ولی امیدوارم توباشی توی بختم غرورداری آفرین، نازت روهم من می خرم اگرقبولم کنی، توی بازی همه ی رقیبها رومی برم اگه هیچی ندارم ولی یه قلب ساده وعاشق که دارم برای رسیدن به تو،راضی کردن خدا شده کارم من ازخدانمی خوام شب بخوابم وصبح عاشقم شی می خوام ظاهربین نباشی و خام حرف دیگرون نشی من درحد تونیستم ،چون توماهی، ولی من زمینی می دونم فاصله زیاده، وتوزمینی هارونمی بینی یه نگاه به توی قلبم بنداز وبعدش هم برو اگه قلبمو ببینی، می گی فقط دنبال من توبدو خلاصه قدیمی ترین عشقم ، بدون تا ابد عاشقتم ناراحت نشی ها،ولی اگه به هم نرسیم بازم عاشقتم تازه فهمیدم توی راه عاشقی چندین سال سرکاربودم توی رویای خودم دروغکی باتو سرقراربودم برای توکه مهم نیست چون نمی دونستی من دنبالتم منم هیچ وقت بهت نفهموندم که من یه، به پاتم آره دوستت داشتم ولی ازدلت خبرنداشتم برای اینکه دلم نفهمه بهت نمی رسم امیدوارش می ذاشتم ولی نه من هنوزامیدوارم یه روزبه توبرسم اگه عشقمو بفهمی می دونم میگی دوست دارم بهش برسم وقتی عشقی نبود،توشدی تودنیا قصه ی عشق اولم تو برام مقدسی ، عشقت برام زیاده آخه من بدم زیبای من بدون که من.. که من.. که خیلی دوستت دارم آخیش راحت شدم، فکرمی کردم اگه اینوبگم سَرِ دارم نمُردم ویه بار بهت گفتم دوستت دارم ازته دل فهمیدم ترس وکمرویی ام هست برام بزرگترین مشکل |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول