پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | |||
---|---|---|---|
نویسنده: SMS دوشنبه، ۲۹ مهر ۱۳۸۷ (۴:۳۶) | |||
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت سر را به تازیانه او خم نمی کنم! افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم زاری بر این سراچه ماتم نمی کنم. با تازیانه های گرانبار جانگداز پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است! جان سختی ام نگر ، که فریبم نداده است این بندگی ، که زندگیش نام کرده است! بیمی به دل ز مرگ ندارم ، که زندگی جز زهر غم نریخت شرابی به جام من. گر من به تنگنای ملال آور حیات آسوده یکنفس زده باشم حرام من! تا دل به زندگی نسپارم ، به صد فریب می پوشم از کرشمه ی هستی نگاه را . هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک تا ننگرم تبسم خورشید و ماه را ! ای سرنوشت ، از تو کجا می توان گریخت؟ من راه آشیان خود از یاد برده ام. یکدم مرا به گوشه راحت رها مکن با من تلاش کن که بدانم نمرده ام! ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا ! زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز . شادم از این شکنجه خدا را ، مکن دریغ روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز! ای سرنوشت ، هستی من در نبرد توست بر من ببخش زندگی جاودانه را ! منشین که دست مرگ ز بندم رها کند. محکم بزن به شانه من تازیانه را . فریدون مشیری |
تالار گفتمان
آخرین عناوین
آخرین ارسالها
قوانین و مقررات
عاشقان آبی و اناری
مباحث آزاد
لیگ فانتزی
مسابقات سایت
آبی و اناری
گردانندگان سایت
حمایت مالی از سایت
تاریخچه باشگاه
افتخارات باشگاه
زندگینامه بازیکنان
مربیان باشگاه
اسطورههای باشگاه
مقالات سایت
پیوستن به جمع نویسندگان آبی و اناری
مقالات اختصاصی
مقالات آماری تحلیلی
مقالات آنالیز فنی
گالری عکس
پیوستن به جمع همکاران گالری
عکسهای قهرمانی
عکسهای بازیهای بارسا
عکسهای بازیکنان
عکسهای فصل 2016/17
نقشه سایت
سوال یا ابهام خود را مطرح نمایید!
راهنمای عضویت در سایت
مشکل در ورود به سایت
سوالات متداول