من مشکلم اینه که هر پسری که به من تیکه بندازه هر چی بیاد دم دستم با اون میزنمش
یه دفعه بستنی قیفی مو کردم تو صورت یه پسره (دم در مدرسه پیش کلی دختر)
خوب پسره آشغال یه چیز خیلی بدی به من گفت مجبور بودم

دل نوشته دخترکم:
دیروز غروب با دختر دایی هام که ۴ نفر چادری بودیم رفتیم سینمای پردیس ملت..
فیلم بارکد و دیدیم و بعد مامانم گفت: بریم و توی پارک بچرخیم ...
توی پارک ملت ...
یه خانم بود که انقدر تو صورتش ارایش داشت که کسی نمی‌توانست نگاش کنه، کیسهٔ اشغالش رو انداخت روی چمن و رفت ...هیچ کس بد و چپ چپ و با تحقیر بهش نگاه نکرد ...کسی بهش هیچی نگفت.
.

پسرو دخترا گروهی نشسته بودن روی چمن پارک و بلند بلند می‌خندیدن و جرات و حقیقت بازی می‌کردن ...
دخترا روسری سرشون نبود ...شالشون رو انداخته بودن ...و توی بازیشون کاریی می‌کردن که ...
هیچ کس از کنارشون رد نشد که نوچ نوچ کنه ...
یا داد بزنه و بگه اینجا یک مکان عمومیهههه ... این کارآ ....!.
هیچ کس بد نگاهشو نکرد ...
سه تا دختر بودن با چه وضعی و مانتوهایی ک پشتشون نوشته بود (من ملکه هستم)
کسی بهشون نخندید، هیچ کس بد نگاهشون نکرد ...
ولے به ما که رسید، چشما زوم شد رومون ...بعضیا با دست مارو به هم نشون می‌دادن و یه چیزی می‌گفتن و می‌خندیدن ...
همون زنی که پلاستیک اشغالش رو روی چمن رها کرد، خندید و گفت: 《 خفاش‌های شب ...》
همون پسر و دخترا بلند بلند خندیدن و یکی از پسرا گفت: 《 اینجا پایگاه بسیج نیست‌ها ... اینجا پارکه》
همون دخترایی که پشت مانتو هاشون نوشته شده بود، خندیدن و از بغل ما رد شدن و گفتن《 هه بیچاره‌های عقب مونده ... معلوم نیست از پشت کدوم کوهی آمدن》
چشمامو بستم ...
توی دلم گفتم 《 یا فاطمہ... 》لبخندی زدم ... چادرمو اوردم جلو ... و محکم تر گرفتمش توی دستم ...
.
"من به چادرم افتخار می‌کنم ... چون مثل خاره تو چشم دشمنام ... چون انقدر خوبه که این همه دشمن داره ... چون مثل تاج میمونه روی سرم و نیازی نیست دیگه مانتویی بپوشم و پشتش بنویسم ک من ملکه هستم ... من یک تاج روی سرم دارم ک مرا از بقیه جدا میکنه".

پی نوشت های من:
یک: دخترم، من نه تنها به حجاب، بلکه به حیای تو افتخار می‌کنم، همان طور که گفتی، حفظ حجاب و باور و حیایت، در این دوره، سخت شده، خیلی سخت، اما با توکل بر خدا، و استعانت از حضرت زهرا (س)، می‌توانی حفظشان کنی..
دو: روح سید شهیدان اهل قلم، اقا مرتضی اوینی شاد که گفت: در جمهوری اسلامی، همه ازادند، جز بچه حزب اللهی‌ها.
سه: صرف نظر از اینکه اینجا کشور اسلامی است و فارغ از قانون اساسی و ارمانها و اهداف انقلاب اسلامی و نیز قانون عفاف و حجاب، و تأکیدات دین مبین اسلام، بر حفظ حجاب، سعی کرده‌ام، هیچگاه کسی را از روی قیافه و لباس و.. قضاوت نکنم، هرچند که بارها دیده و شنیده‌ام نمونه آنچه را دخترکم نوشته است.


برگرفته از صفحه اینستاگرام حسن شمشادی

beautiful queen نوشته:


باحال بود
فکر کن من با ماهیتابه مامانم اینکاراراو بکنم
احتمالا بعدش توش حلوام رو میپزن

ماشاءالله حافظه!

ريـפـانـہ نوشته:

دوستان يك هفته وقت هست تا اونايي كه اعلام حضور در مسابقه كردن بيان و بگن آواتار كدوم يك از كاربرايي كه اعلام نكردن تو مسابقه شركت داده بشه

† † † † sidarta † † † † نوشته:


نه چرا داییم؟!

† † † † sidarta † † † † نوشته:

مهمون اومده برامون از خارج اونوقت برامون لیف وشامپو و ... آوردن
یعنی تا قبل از اینکه این کادوها رو برامون بیارن ما خودمون رو با دستمال مرطوب تمیز میکردیم! !