در حال دیدن این عنوان: |
۱۳ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
![]() ![]() ![]() |
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۳۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل ![]() |
نقل قول هوادار سعید نوشته:ی روز خیلی سرد و زمستونی سعید ایمنی روی خودش پتو کشید ک بخوابه ![]() ![]() ناگهان سعید احساس کرد یجیزی داره ورج وورجه میکنه ![]() سوسک های بزرگی به سعید حمله کردن سعید به اونها گفت پیشته پیشته! ![]() اما سوسک بی تربیت در حرکتی ضد مودبانه زبون درازی میکرد ![]() سعید ایمنی دمپایی رو پرتاب کرد اما تعداد سوسک ها خیلی زیاد بود اینحا بود ک به سعید زنگ زدم گفتم سعید کلی برف اومده وقتشه ک وسایلتو جمع کنی ۵ صبح بریم کوهنوردی ![]() ![]() اما سعید هشدار داد ک سوسک ها جلوی دستگیره در رو محاصره کردن به سعید گفتم نگران نباش ک الان میرسم ![]() من به همراه ویکتور والدز با هلیکوپتر از پنجره وارد شدیم و آب پرتقال پاش لیزری رو به سمت سوسک ها گرفتیم اما چون ویتامین 3 داشت سوسک ها قوی تر و بزرگ تر شدن برای همین ویکتور سریع با دستگاه تصفیه آب پرتقال رو تبدیل به آب خالی گرد ![]() سعید از دیدن ویکتور خیلی خوشحال شد و بهش گفتیم سوار هلیکوپتر شه اما سعید هشدار داد ک اگه از خونه خارج بشیم سوسک ها تصرف میکنن و بعدش نقشه میکشن برای تصرف جهان ![]() این شد ک منو سعید و ویکتور تصمیم گرفتیم وارد مبارزه بشیم تا سوسک ها رو همینجا زمین گیر کنیم ک نتونن اتک جهانی بزنن ![]() ![]() بعد خوش و بش سعید ایمنی با ویکتور ی سوسک ب سمتم حمله کرد ولی ویکتور با ی شیرجه دیدنی دورش کرد ![]() سعی کردیم تو ی کابینت موقتا مخفی بشیم اما از اونجا هم یک عالمه سوسک خارج شد ![]() والدز کبیر به سعید گفت تار و مار نداری؟ ![]() من گفتم گ اینها خیلی زیادن اینجا بود ک سعید گفت الان زنگ میزنم کارآگاه پشندی بیاد دستگیرشون کنه ![]() ویکتور گفت بیخیال اون دماغ خودشو نمیتونه بکشه بالا ![]() وقتی یکی از سوسک ها زیر صندلی له شده بود سعید شک کرد ک این داخلش ی محفظه رباتیکه ![]() ![]() اینجا بود ک سعید گفت بچه ها این ها سوسک نیستن و احتمالا یک توطئه صورت گرفته والدس کبیر گفت حتما یکی پشت این نقشه هست ولی اون الان کجاست ![]() من چراغ قوه رو انداختم و سعید تو ی قاب عکس ی دوربین کوچیک و جاسازی شده دید ![]() وقتی رفتیم سمتش سوسک ها بشدت حمله کردن طوری ک انگار توسط فردی داشتن کنترل میشدن ![]() منو سعید سوسک ها رو سرگرم کردیم تا ویکتور شیرجه بزنه و دوربین رو بکشه بیرون ![]() ![]() و سعید گفتش حالا دیگه نمیتونه ببینه اینجارو ![]() ادامه دارد... ![]() ![]() |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱:۳۵)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Valdes_Kabir
پیام:
۲۱
عضویت از: چهارشنبه، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳:۰۱)
از: تهران
گروه:
- کاربران عضو ![]() |
![]() |
||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۲:۱۱)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: mehdiarami
پیام:
۱۰
عضویت از: شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۶:۲۱)
از: تبریز
طرفدار:
- کونده، اینیگو مارتینز و پدری - مسی، اینیستا، ژاوی و والدز - هیچکدام - اسپانیا - علی کریمی - پپ گواردیولا - هیچکدام گروه:
- کاربران عضو ![]() |
نقل قول هوادار سعید نوشته:![]() نقل قول هوادار سعید نوشته:ی روز خیلی سرد و زمستونی سعید ایمنی روی خودش پتو کشید ک بخوابه ![]() ![]() ناگهان سعید احساس کرد یجیزی داره ورج وورجه میکنه ![]() سوسک های بزرگی به سعید حمله کردن سعید به اونها گفت پیشته پیشته! ![]() اما سوسک بی تربیت در حرکتی ضد مودبانه زبون درازی میکرد ![]() سعید ایمنی دمپایی رو پرتاب کرد اما تعداد سوسک ها خیلی زیاد بود اینحا بود ک به سعید زنگ زدم گفتم سعید کلی برف اومده وقتشه ک وسایلتو جمع کنی ۵ صبح بریم کوهنوردی ![]() ![]() اما سعید هشدار داد ک سوسک ها جلوی دستگیره در رو محاصره کردن به سعید گفتم نگران نباش ک الان میرسم ![]() من به همراه ویکتور والدز با هلیکوپتر از پنجره وارد شدیم و آب پرتقال پاش لیزری رو به سمت سوسک ها گرفتیم اما چون ویتامین 3 داشت سوسک ها قوی تر و بزرگ تر شدن برای همین ویکتور سریع با دستگاه تصفیه آب پرتقال رو تبدیل به آب خالی گرد ![]() سعید از دیدن ویکتور خیلی خوشحال شد و بهش گفتیم سوار هلیکوپتر شه اما سعید هشدار داد ک اگه از خونه خارج بشیم سوسک ها تصرف میکنن و بعدش نقشه میکشن برای تصرف جهان ![]() این شد ک منو سعید و ویکتور تصمیم گرفتیم وارد مبارزه بشیم تا سوسک ها رو همینجا زمین گیر کنیم ک نتونن اتک جهانی بزنن ![]() ![]() بعد خوش و بش سعید ایمنی با ویکتور ی سوسک ب سمتم حمله کرد ولی ویکتور با ی شیرجه دیدنی دورش کرد ![]() سعی کردیم تو ی کابینت موقتا مخفی بشیم اما از اونجا هم یک عالمه سوسک خارج شد ![]() والدز کبیر به سعید گفت تار و مار نداری؟ ![]() من گفتم گ اینها خیلی زیادن اینجا بود ک سعید گفت الان زنگ میزنم کارآگاه پشندی بیاد دستگیرشون کنه ![]() ویکتور گفت بیخیال اون دماغ خودشو نمیتونه بکشه بالا ![]() وقتی یکی از سوسک ها زیر صندلی له شده بود سعید شک کرد ک این داخلش ی محفظه رباتیکه ![]() ![]() اینجا بود ک سعید گفت بچه ها این ها سوسک نیستن و احتمالا یک توطئه صورت گرفته والدس کبیر گفت حتما یکی پشت این نقشه هست ولی اون الان کجاست ![]() من چراغ قوه رو انداختم و سعید تو ی قاب عکس ی دوربین کوچیک و جاسازی شده دید ![]() وقتی رفتیم سمتش سوسک ها بشدت حمله کردن طوری ک انگار توسط فردی داشتن کنترل میشدن ![]() منو سعید سوسک ها رو سرگرم کردیم تا ویکتور شیرجه بزنه و دوربین رو بکشه بیرون ![]() ![]() و سعید گفتش حالا دیگه نمیتونه ببینه اینجارو ![]() ادامه دارد... ![]() ![]() |
||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۲:۳۶)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Valdes_Kabir
پیام:
۲۱
عضویت از: چهارشنبه، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳:۰۱)
از: تهران
گروه:
- کاربران عضو ![]() |
چند سوال تک جوابی و سرگرم کننده کنجکاوم ببینه سعید چه نظراتی داره (بقیه دوستان هم اگه اینطرفا اومدن خوشحال میشم هر چند تاشو ک حوصله داشتن پاسخ بدن ![]() رنگ مورد علاقه؟ فصل مورد علاقه؟ بهترین ویژگی شخصیتی که فکر میکنید دارین؟ ویژگی شخصیتی که کمتر دوستش دارین؟ ساحل یا کوهستان؟ غذای محبوب؟ کار تفننی در زمان بیکاری؟ برف، بارون یا آفتابی؟ شب یا روز؟ کارتون مورد علاقه? نوشیدنی و دسر محبوب؟ سبک محبوب نقاشی؟ بازی مورد علاقه؟ تنهایی یا شلوغی؟ کم حرف یا پرحرف؟ حیوون مورد علاقه؟ بهترین سال لیگ قهرمانان اروپا و جام جهانی؟ میوه مورد علاقه؟ بزرگترین آرزو؟ موسیقی مورد علاقه؟ (به عنوان مثل بتهوون) اگه بتونید قدرت ماورایی داشته باشید اون چیه (برای مثال پرواز کردن،نامرئی شدن و...) مجرد یا متاهل؟ نوستالژی ترین بازیکن فوتبال براتون؟ بهترین سال زندگی؟ تیپ و استایل محبوب (به عنوان مثل کت و شلوار یا اسپورت)؟ داستان مورد علاقه؟ بزرگترین دلتنگی؟ خوشحال کننده ترین چیزی که تجربه کردی؟ میتونستی چیزی رو تغییر بدی چی بود؟ بهترین سریال طنز؟ و در آخر بنظرتون بستنی بیشتر دوست دارم یا آبمیوه؟ ![]() شرمنده که تعداد سوالات زیاد شد ولی تک جوابی هستن شما اگه دوست داشتین چندتاشون جداب بدین ![]() |
||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۲:۵۲)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: mehdiarami
پیام:
۱۰
عضویت از: شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۶:۲۱)
از: تبریز
طرفدار:
- کونده، اینیگو مارتینز و پدری - مسی، اینیستا، ژاوی و والدز - هیچکدام - اسپانیا - علی کریمی - پپ گواردیولا - هیچکدام گروه:
- کاربران عضو ![]() |
همشو جواب میدم :) رنگ آبی آسمانی / نارنجی فصل بهار خوش اخلاق و خوش برخورد بودن کمی حسود هستم کوهستان مرغ با برنج ایرانی ورزش کردن قطعا برف شب با اختلاف تام و جری / پلنگ صورتی / باب اسفنجی آبمیوه طبیعی دوس دارم سبک خاصی مد نظرم نیست بازی pes 13 تنهایی پرحرفم تو جمع اسب لیگ قهرمانان 2011 / جام جهانی 2014 هلو آرزوی خوشبختی همه از جمله خودم موسیقی فقط محسن چاوشی نامرئی شدن مجرد ون در سار (اولین بازیکنی که فنش شدم) در کنارش مسی سال 91 اسپورت میزنم ولی دوس دارم کت شلوار هم تجربه کنم سپید دندان / بیست هزار فرسنگ زیر دریا / تاراس بولبا دوران خوشی زندگی ... (حتی چند سال قبل مثلا سال 98 رو هم به دوران چند سال اخیر ترجیح میدم) قبولیم تو کنکور سال 96 که خیلی خوشحام کرد اون زمان رتبه خوبم چون پدر و مادر و برادرمم خیلی خوشحال شده بودن بی عدالتی دنیا رو تغییر میدادم اکثر کارهای مهران مدیری مخصوصا برره و مرد هزار چهره خودم آبمیوه ولی تو بستنی |
||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۴:۰۴)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Valdes_Kabir
پیام:
۲۱
عضویت از: چهارشنبه، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۳:۰۱)
از: تهران
گروه:
- کاربران عضو ![]() |
در زندگی ام تحت تاثیر ۲ سعید هستم سعید محمدی دورکی و سعید ایمنی... ![]() |
||
چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۲۱:۱۷)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۳
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:علی منصوریان:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو ![]() |
سلام هفته پیش روز الکلاسیکو با پسرم رفتم بازار و اولین پیراهن بارسلونا رو براش خریدم. همون روز تصمیم بگیرم برگردم به سایتی که ۱۶-۱۷ سال پیش به عنوان یه نوجوون عشق فوتبال واردش شدم و یادم نمیاد چرا ازش خارج شدم. ۱۶-۱۷ سال یه عمره ها، به اندازه همون سنی که وارد سایت شدم ازش گذشته… توی این سالها خیلی چیز ها تغییر کرده، شبکه های اجتماعی بلای جون سایت های ریشه دار شدند، بالطبع اون هواداری ها آبکی تر شدن، هوادارای تیفوسی دوران ما کم کم وارد بازار کار و گرفتاری های تشکیل خانواده شدند و نسل جدید هم اکثرا از فهم فوتبالی کمی برخوردار هستند؛ همهی این ها در کنار هم موجب میشه ما نتونیم با هوادار های جدید باشگاه(شما همین موضوعات رو تعمیم بدید به تمامی موارد و مباحث جامعه) ارتباط بگیریم. اما اف سی بارسلونا دلت آی آر؛ شما امروز وقتی وارد میشید شاید یه سایت با خاک روی طاقچه ببینید، اگر عمیق تر نگاه کنید احتمالا یه گنجینه از اطلاعات فوتبالی تیم محبوبتون و فوتبال اروپا ببینید، یا اگر خیلی به اعماقش کنکاش کنید بتونید یه تاریخچه ۱۵-۲۰ ساله فرهنگ هواداری رو به شکل تایم لاین مرور کنید. اما برای ما ها که هواداری رو تو دهه ۸۰ تجربه کردیم؛ دوره ای که کانون های هواداری مثل قارچ تشکیل میشدن و مثل افتادن برگ از درخت منحل میشدن؛ اف سی بارسلونا دلت آی آر با همه انجمن ها وکانون های هواداری متفاوت بود. شاید همیشه مورد بی مهری دامنه دات کام قرار گرفت و مثل کانون آرسنال، لیورپول و بقیه تیم های اروپایی رسمی نشد، اما تو کادرسازی از خیلی از ان جی او های رسمی کشور قوی تر فعالیت کرد. از مرور خاطرات لذت میبرم. از اینکه یه روزی حسام طاهرخانیها که احتمالا خودش اصلا چنین سایتی رو یادش نیاد منو به عنوان دستیارش تو سال ۸۸ وارد گالری سایت کرد. خانم معنوی منو به عنوان ناظر انجمن به کار گرفت. حسین رزاق نژادی که کارد زیر گلوم گذاشت و مجبورم کردی انگلیسی یاد بگیرم و بهم ترجمه، ویراستاری و گرافیک یاد داد تا سید محمد صمیمی فر که منو از یه بچه قالتاق ۱۵ ساله تبدیل به یه ریش سفید سایت کرد و همین آقا سعید که آخرین باز مانده ماست و اونقدر باهام سر و کله زد تا تبدیل به آدمی شبیه آدمی که امروز هستم بشم. از مرور این خاطرات لذت میبرم. شاید ندونید چی این اتفاقات لذت بخشه. اما من میدونم، «کادرسازی»! اف سی بارسلونا دات آی آر جدای از داشتان و هیجان هواداری، حداقل ۱۰۰-۱۵۰ نفر مثل من توی این سال ها پرورش داد که هر کدوم شاید امروز توی سایت نباشیم، اما با مهارت هایی که اینجا آموختیم امروز امرار معاش میکنیم. الان یادم اومد چرا چند وقتی سایت نمیومدم، من بخاطر دعوا با آقا سعید نمیومدم :۴: اصلا حالا که اومدم بزار برای اولین بار از ایشون هم تشکر کنم. آقا سعید ممنون که این فضا رو ساختی، پرورش دادی و نگهش میداری، شاید باهات نسازم، اما میخوام بدونی سهم بسزایی در این آدمی که امروز شدم داری و با همه اختلاف نظر هایی که ۱۵ ساله باهاتون دارم، براتون احترام قائلم. |
||
|
|||
شنبه، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱:۰۶)
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
![]() ![]() نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۳
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:علی منصوریان:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو ![]() |
عجیبه که :۴: هم دیگه نمیخنده ![]() خاک مرده ریختن اینجا… |
||
|
|||
شنبه، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۵:۴۶)
|
![]() ![]() ![]() |
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |