به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: khadije.messi
پیام: ۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi
- -
- -
- ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ
- -
- ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا
- -
گروه:
- کاربران عضو
قربون امام حسین برم فردا تولدشه.
ولادت امام حسین رو به همگی تبریک میگم.
همچنین پیشاپیش ولادت حضرت ابوالفضل و امام سجاد رو به همگی تبریک میگم.




۱۴ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: ali_alex
پیام: ۱,۶۹۰
عضویت از: ۲۲ اسفند ۱۳۸۹
از: abadan
طرفدار:
- xavi hernandez
- یوهان کرایوف
- صنعت نفت آبادان
- برزیل
- مسعود شجاعی
- گواردیولا
- امیر قله نوعی
گروه:
- کاربران عضو
ولادت امام حسین بر عاشقان
آن حضرت والا مقام مبارک
یا حسن.




آبادان همه جا برزیلته.

نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۴ تیر ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
سلام من میخوام مطالبی رو ازکتاب لهوف براتون بذارم.. کتابی که وقتی خوندم واقعا خیلی چیزا برام روشن شد و معتبرترین کتاب تو شرح وقایع کربلاست... امیدوارم با خوندن این مطالب شماهم بیشتر با واقعه کربلا آشنا بشید..

رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه اى مى فرمايد:
(....وقتى ((لهوف )) آمد، تقريبا همه مقاتل ، تحت الشعاع قرار گرفت . اين مقتل بسيار خوبى است ؛ چون عبارات ، بسيار خوب و دقيق و خلاصه انتخاب شده است . از چند روز دیگه شروع میکنم و مطالبش رو قرار میدم..




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۱۶ مرداد ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
بسم الله الرحمن الرحیم


مسلك اول : در مسائلى كه قبل از ماجراى كربلا وقوع يافته است

تولد امام حسين عليه السّلام

تولد حضرت سيّدالشهداء ابى عبداللّه الحسين عليه السّلام در پنجم ماه شعبان المعظّم به سال چهارم از هجرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بوده ؛ و بعضى گفته اند كه روز سوم آن ماه بود و برخى تولد آن جناب را روز آخر ماه ربيع الاول به سال سوم از هجرت گفته اند و بجز اين اقوال ، روايات ديگر نيز وارد است .
بالجمله ؛ چون آن جناب در دار دنيا آمد، جبرئيل عليه السّلام با هزار مَلَك از آسمان نازل گرديد بر رسول مجيد صلّى اللّه عليه و آله و آن حضرت را تهنيت نمود به ولادت آن مولود مسعود. فاطمه زهرا عليهاالسّلام فرزند ارجمند را به خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آورد، آن جناب از ديدار نور ديده خود، خرسند و خشنود شد و آن مولود شريف را ((حسين )) نام نهاد.
در كتاب ((طبقات )) از ابن عباس ذكر نموده به روايت او از عبداللّه بن بكر بن حبيب سَهْمى كه گفت : خبر داد مرا حاتَم بن صَنعه بر آنكه ((اُمُّ الْفَضْل ))زوجه عباس بن عبدالمطلب -رضوان اللّه عليهما-گفت : پيش از آنكه امام حسين عليه السّلام متولد گردد، شبى در خواب ديدم كه گويا پاره اى از گوشت بدن حضرت خاتم الانبياء صلّى اللّه عليه و آله بريده شد و در دامن من قرار گرفت ؛ پس اين خواب خود را به حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله عرض نمودم . آن جناب فرمود: كه همانا اگر خواب تو راست باشد فاطمه زهرا عليها السّلام پسرى خواهد زائيد و من آن طفل را به تو مى سپارم تا او را شير دهى .
ام الفضل گفت : كه به همان قسمى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده بود واقع گرديد و حسين عليه السّلام را به من سپرد و دايه او بودم تا اينكه روزى آن طفل را به خدمت جدّ بزرگوارش آوردم و او را در دامان پيغمبر نهادم و آن حضرت ، نور ديده خود را مى بوسيد ناگاه طفل بول كرد و قطره اى از بول او بر جامه پيغمبر رسيد. من گوشت بدنش را نشگون گرفتم ، امام حسين عليه السّلام به گريه افتاد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مانند شخصى خشمناك به من فرمود: ((آرام باش ، اى ام الفضل ! اينك جامه را به آب مى توان شست ، تو فرزند دلبند مرا آزردى .))
ام الفضل گفت : او را در دامان پيغمبر گذاردم و خود رفتم تا آنكه آب آورده جامه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را بشويم ، چون برگشتم ديدم كه جناب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گريان است . عرض كردم : يا رسول اللّه ! چه چيز شما را گريانيد؟
فرمود: اينك جبرئيل بر من نازل گرديد و مرا خبر داد كه اين فرزند را، اُمّت من به قتل مى آورند!

راويان حديث چنين گفته اند كه چون يك سال تمام از عمر شريف آن جناب گذشت ، دوازده فرشته بر رسول مجيد نازل گرديد؛ يكى به صورت شير، دومى به صورت گاو، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت انسان و هشت مَلَك ديگر هم به شكل هاى مختلف بودند با روهاى قرمز و بالهاى خود را پهن نموده و مى گفتند: يا محمد! زود باشد كه به فرزند دلبند تو حسين بن فاطمه عليهاالسّلام نازل شود مانند آنچه كه به هابيل از قابيل نازل گرديد؛ و زود باشد كه اجر و مزد شهادت فرزند تو را،خداى متعال بدهد مانند آن اجر ثوابى كه به هابيل بخشيده و به گردن قاتل او بگذارد مانند گناهى را كه بر گردن قابيل است . و هيچ فرشته مقرّبى در آسمانها باقى نماند مگر آنكه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نازل گرديدند و آن جناب را در قتل فرزند، تعزيه مى گفتند و خبر مى دادند آن رسول مكرّم را به آن ثوابى كه خداى به امام حسين عليه السّلام خواهد داد و خاك قبر مطهر او را به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله نشان مى دادند و آن حضرت نفرين بر قاتلان فرزند، مى نمود و عرض مى كرد كه پروردگارا، مخذول گردان كسى را كه فرزند مرا خوار نمايد و بكُش كشنده او را و او را از رسيدن به مراد خود بهره مند مگردان .
راوى گويد: چون دو سال از عمر شريف آن جناب گذشت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله را سفرى پيش آمد؛ پس در پاره اى از راه كه مى رفت بايستاد و گفت : ((إِنّا للّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ)) و چشمان آن جناب اشك آلود گرديد و گريه نمود؛ سبب گريه را از آن حضرت سؤ ال نمودند،
فرمود: ((هذا جِبْرئيلُ.)) اينك جبرئيل است كه مرا خبر مى دهد از زمينى كه كنار فرات واقع است و آن را ((كربلا)) مى گويند كه بر روى آن زمين فرزند دلبند من ، حسينِ فاطمه كشته مى گردد!
عرض نمودند: يا رسول اللّه ! كشنده آن جناب كيست ؟
فرمود: كشنده او مرديست كه نام نحس او ((يزيد)) است - خدا او را لعنت كند - و گويا كه من اكنون قتلگاه و محلّ قبر او را به چشم خود نظر مى نمايم .
چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از آن سفر به مدينه مراجعت فرمود، مهموم و مغموم بود؛ پس بر منبر بالا رفت و خطبه انشاء فرمود و مردم را موعظه نمود در حالى كه حسن و حسين عليهماالسّلام در خدمت آن بزرگوار در پيش روى آن حضرت بودند و چون از اداى خطبه فارغ گرديد، دست راست خود را بر سر حسن عليه السّلام و دست چپ خود را بر سر حسين عليه السّلام بنهاد و سر مبارك را به سوى آسمان بلند نمود و گفت : خداوندا، به درستى كه محمدصلّى اللّه عليه و آله بنده تو و نبىّ تو است و اين دو فرزند از اطائب عترت و بهترين ذُريّه من و بنيان من اند.
و ايشان را در ميان اُمّت خود مى گذارم كه جانشين من اند و اينك جبرئيل خبر داد مرا كه اين فرزند من كشته خواهد شد و مخذول خواهد بود؛ خداوندا كشته شدن را بر او مبارك گردان و او را از جمله سادات شهداء بگردان و مبارك مكن در حقّ قاتل و خوار كننده او.
راوى گفت : پس مردم و اهل مسجد صداها به گريه و افغان بلند

نمودند، آن حضرت فرمود كه شما الا ن بر حال او گريه مى كنيد و حال آنكه او را يارى نخواهيد كرد. پس از اتمام آن مجلس ، بار ديگر به مسجد مراجعت فرمود در حالتى كه رنگ مبارك آن حضرت متغيّر و روى نازنينش ‍ از شدّت غضب سرخ بود و خطبه مختصر ديگر بخواند و در آن حال از چشمان آن حضرت اشك مى ريخت پس فرمود: ايّها الناس ! به درستى كه من در ميان شما دو چيز سنگين و بزرگ را واگذارده ام يكى كتاب خداست و ديگرى عترت من كه بنياد امر من و مايه امتزاج آب طينت من و ميوه دل و پاره جگر من اند. اين دو چيز از هم جدايى ندارند تا آنكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و به تحقيق كه دشمن داشتيد عترت مرا و برايشان ستم روا نموديد، آگاه باشيد كه من در روز قيامت انتظار اين دو امر بزرگ دارم تا آنكه به نزد من آيند و من پرسش نمى كنم درباره ايشان مگر آنچه را كه پروردگار من به من امر فرموده و آن آنست كه از شما بخواهم كه در حق ذَوى القُربى من ، دوستى نماييد؛ پس انديشه كنيد كه مبادا در فرداى قيامت بر كنار حوض كوثر نتوانيد كه مرا ديد (در حالى نسبت به آنها كينه و ظلم روا داشته باشيد).
زود باشد كه در روز قيامت سه سركرده اين اُمّت با سه عَلَم در نزد من خواهد آمد: يك عَلَم سياه و تاريك كه ملائكه از دهشت و وحشت ديدار آن به فرياد آيند؛ پس در حضور من بايستند. من گويم كه مَنَم احمد پيغمبر خدا بر عرب و عجم . گويند كه ما از امت توايم اى احمد!
ادامه دارد....









فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۱۷ مرداد ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: mohamad.rs20
پیام: ۱,۵۹۹
عضویت از: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: TIERRA
طرفدار:
- PUYOL
- RONALDINIHO_RIVALDO
- PERSPOLIS
- SPAIN
- ALI KARIMI_MEHDI MAHDAVIKIA
- JURGEN KLOPP
- HOSEIN FARAKI
گروه:
- کاربران عضو
سلام به تمام دوستان
من خوب بلد نیستم بنویسم برای همین پیشا پیش عذر خواهی میکنم
یا حسین
جنگ32روز لبنان با اسرائیل شکست اسرائیل ارتش5جهان مقابل 2000هزار رزمنده لبنانی
بر پیشانی این رزمنده ها (لبیک یا حسین) جنگ به پایان رسید نقل میکنند از طرف فلسطین پشت سر هم برای ما نامه ایمیل و... میامد میدونی چی میگفت ؟میگفت این حسین کیست بگین بیاد ما هم نجات بده
البته این جنگ اسرار عجیبی داره اگه دوست داشتین بگید تا بنویسم
بچه ها من خیلی نامردم منو دعا کنین
یکی از بزرگای یهودی صهیونیسم میگه ما900میلیون دلار خرج کردیم که نام حسین را از میان برداریم 400تا 450ففقط خرج مداحان کردیم برای
همین وقتی بعضی از نوحه ها به گوشت میخوره یاد......
من ادم رکو راستی هستم
میخوام یه چیز از مادرش بگم اگر بگیری بارتو بستی
عمملیات والفجر8 رمز عملیات یا زهرا بیش از 70 درصد شهدا از پهلو تیر خورده بودن
التماس دعا





برای شادی روح پدر بزرگ و بزرگوارم

صلوات
۱۷ مرداد ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
ادامه...
پس من خواهم گفت كه بعد از من چگونه بوديد در حق اهل بيت و عترت من و در حق كتاب پروردگار من ؟
جواب مى گويند: اما كتاب را، پس آن را ضايع نموديم و اما عترت تو را، پس ‍ راغب و حريص بوديم كه ايشان را تماما هلاك نمائيم و از روى زمين برداريم .
پس من روى از ايشان بگردانم و از نزد من ، تشنه با روهاى سياه برگردند پس ‍ از آن ، گروه ديگر با عَلَم به نزد من آيند كه از گروه اول سياه تر،
پس به ايشان گويم : پس از وفات من چگونه رفتار نموديد بر دو ((ثقل )) كه در ميان شما گذارده بودم ؛ يكى بزرگ و ديگرى كوچك ، كه بزرگ كتاب خدا و كوچك عترت من بودند.
جواب گويند: امّا ثقل بزرگ را كه كتاب خدا بود، مخالفت حكم آن نموديم و امّا ثقل كوچك كه عترت باشد آن را خوار گردانيديم و از هم گسيختيم .
پس به ايشان گويم : از نزد من دور شويد! پس تشنه و روسياه برگردند.
آنگاه گروه ديگر با عَلَم و با چهره هاى درخشنده از نور، بر من وارد شوند. به ايشان گويم :
شما چه كسانيد؟
گويند: مائيم اهل كلمه توحيد و پرهيزكارى .
مائيم اُمّت محمد صلّى اللّه عليه و آله ؛ ما بقيه اهل حقّ هستيم ، كتاب پروردگار خود را برداشته ايم و حلال آن را حلال دانسته ايم و حرام آن را حرام شمرديم و ذرّيه پيغمبر خود را دوست مى داشتيم و ايشان را يارى كرديم از هر چيزى كه خود را از آن يارى نموديم و با هر كس كه قصد جنگ با ايشان داشت قتال كرديم .
پس به ايشان گويم كه شما را بشارت باد! مَنَم محمد پيغمبر شما و اَلحقّ در دار دنيا چنان بوديد كه اكنون وصف نموديد؛ پس ايشان را از حوض كوثر سيراب كنم و آنها سيراب و خوشحال مى گردند و داخل بهشت مى شوند و در بهشت ، هميشه جاويدان باشند.
راوى گويد: عادت مردم بر اين جارى شد كه ياد از قتل حسين مظلوم مى نمودند و آن را در نظر عظيم مى شمردند و منتظر و مترّقب چنين واقعه بودند. چون معاوية بن ابى سفيان - عليهما اللعنة و النيران - در ماه رجب به سال شصت از هجرت ، جان به مالك دوزخ سپرد و يزيد حرام زاده به جاى آن ملعون به سلطنت نشست . يزيد نامه اى به وليد بن عُقْبَه - حاكم مدينه نوشت و در آن نامه امر نموده بود كه برايش از اهل مدينه ، خصوصا از حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السّلام بيعت بگيرد و در آن نامه ، مندرج بود كه هر گاه آن جناب بيعت ننمايد او را گردن بزن و سر او را از براى من بفرست !
پس وليد بعد از مطالعه آن نامه ، مروان بن حكم را طلبيد و با او در اين باب مشورت نمود.
مروان گفت كه امام حسين عليه السّلام قبول نخواهد نمود كه با يزيد بيعت نمايد و اگر من به جاى تو مى بودم او را گردن مى زدم .
وليد گفت : اى كاش ! من در سلك معدومين بودمى تا به اين امر شنيع مبتلا نگرديدمى .
پس از آن ، وليد كسى را خدمت ابى عبداللّه عليه السّلام فرستاده او را طلب داشت . آن حضرت با سى نفر از اهل بيت و دوستان خود به منزل وليد، تشريف آوردند. وليد خبر مرگ معاويه پليد را به او داد و اظهار داشت كه آن جناب با يزيد بيعت نمايد.
امام عليه السّلام فرمود: أَيُّهَا الاَْمِير! بيعت كردن من نمى توان كه به پنهانى باشد، چون فردا شود و مردم را طلب دارى ما را نيز با ايشان بخواه .
مروان لعين - كه در آن مجلس حاضر بود - گفت : اى امير! اين عذر را از او مپذير و اگر بيعت نمى نمايد او را گردن بزن .
امام حسين عليه السّلام [از شنيدن اين سخنان ] در غضب شد، فرمود: واى بر تو، اى پسر زنِ [كبود چشم ] زناكار! تو را چه يارا كه حكم نمايى مرا گردن زنند؟! به خدا سوگند! دروغ گفتى و خود را [با اين سخنان جسارت آميز] خوار داشتى .
سپس آن حضرت عليه السّلام روى مبارك به جانب وليد نمود.
فرمود: اى امير! ماييم خانواده نبوّت و معدن رسالت و خانه ما محل آمد و شد ملائكه است و خداى متعال به ما ابتداى خلقت و رحمت را فرمود و به ما ختم خواهد نمود و يزيد مرديست فاسق
و شرابخوار و كشنده نفس محترمه ، آشكارا به فسق مشغول است ، مانند من ، كسى با او بيعت نخواهد نمود و لكن چون صبح فردا شود، ما و شماهر دو - نظر در امور خويش نماييم كه چه كس از ميان ما سزاوار به خلافت و بيعت خلق با او باشد.
پس از اداى اين كلمات ، امام عليه السّلام از نزد وليد، بيرون آمد.
مروان لعين به وليد گفت : با راءى من مخالفت كردى و عصيان نمودى .
وليد گفت : واى بر تو باد! به من اشاره كردى به امرى كه دين و دنياى مرا از دست بدهى ؛ برو، به خدا سوگند! كه دوست نمى دارم كه تمام دنيا را مالك باشم و حال آنكه قاتل امام حسين عليه السّلام بوده باشم ؛ به خدا سوگند! گمان ندارم كسى خدا را ملاقات كند و خون حسين عليه السّلام در گردن او باشد مگر آنكه ميزان اعمال او سبك خواهد بود و خداى متعال نظر رحمت به سوى او نخواهد نمود و او را از گناه پاك نخواهد كرد و عذابى دردناك او را خواهد بود.
راوى گويد: چون صبح شد آن حضرت كه از منزل خود مى آمد، اخبار مختلف از مردم مى شنيد، پس مروان پليد را در راه ملاقات نمود. مروان عرض كرد: اى ابا عبد اللّه ، من تو را نصيحت مى كنم ، از من بپذير كه به راه راست خواهى رسيد!؟
امام عليه السّلام فرمود: آن راءى [خير خواهانه ] كدام است ؟ بگو تا بشنوم ...
ادامه دارد....




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۳۰ مرداد ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
ادامه..
مروان گفت : از براى تو چنين صلاح مى دانم كه با يزيد بيعت نمايى
كه از براى دين و دنياى تو بهتر خواهد بود!؟
امام حسين صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((إِنّا للّهِِ..)) و در اين صورت ، بايد با اسلام ، سلام و وداع نمود كه از دست ما خواهد رفت ؛ زمانى كه اُمّت مبتلا به ((راعى )) و ((اميرى )) چون يزيد شوند. به درستى كه شنيدم از جدّ بزرگوار خود رسول مجيد صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: ((خلافت حرام است بر آل ابوسفيان )).
سخن در ميان آن حضرت عليه السّلام و مروان پليد به طول انجاميد تا آنكه مروان خشمناك گشت و رفت .
چنين گويد سيّد بزرگوار على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس - عليه الرحمة - كه مؤ لف اين كتاب ((لهوف )) است - آنچه به تحقيق نزد ما پيوسته ، آن است كه حضرت سيّد الشهدا عليه السّلام عالم بود به سرانجام كار خود و دانا بوده است كه به درجه شهادت خواهد رسيد و تكليف آن جناب همان بوده كه تكيه و اعتمادش بر شهادت بود و جماعتى از راويان اخبار مرا خبر دادند كه نامهاى ايشان را در كتاب ((غياث سلطان الورى لسكّان الثرى )) مذكور داشته ام و سندهاى ايشان به شيخ جليل ابى جعفر محمد بن بابويه قمّى - اءَعْلَى اللّهُ مَقامَهُ - مى رسيد به موجب آنچه كه در كتاب ((امالى )) خود ذكر نموده و سند به مفضّل بن عمر و او از حضرت امام بحق ناطق جعفربن محمد الصادق عليه السّلام مى رسد كه حضرت امام حسين عليه السّلام در يكى از روزها به خدمت برادر بزرگوار خود امام حسن عليه السّلام رسيد،
چون چشم امام حسن عليه السّلام به برادر خود افتاد گريه نمود! امام حسين عليه السّلام عرض نمود: سبب گريه شما چيست ؟ امام حسن عليه السّلام فرمود: گريه مى كنم از جهت آنچه كه بر سر تو مى آيد! سپس فرمود كه شهادت من به آن زهرى است كه به سوى من مى آورند و به پنهانى به من مى خورانند و من به آن زهر كشته مى شوم و لكن هيچ روزى به مانند روز تو نخواهد بود، اى اباعبداللّه ؛ براى اينكه سى هزار كس دور تو را خواهد گرفت كه همه ادّعا مى كنند از اُمّت جدّ ما صلّى اللّه عليه و آله هستند و خود را مسلمان و معتقد به اسلام مى دانند، پس اجتماع مى كنند بر كشتن و ريختن خون تو و ضايع ساختن حرمت تو و اسير نمودن ذُريّه و زنان و دختران تو و تاراج كردن بُنَه بارگاه تو و چون چنين شود، خداىمتعال بر بنى اُميّه ، لعنت دائم فرو فرستد و آسمان خون با خاكستر خواهد باريد و همه چيز بر مظلوميت تو گريه مى كند حتى حيوانات وحشى صحرا و ماهيان دريا! خبر داد مرا جماعتى از راويان كه در سابق به اسم بعضى از آنها اشاره نمودم و سندهاى ايشان به عمر نسّابه - رضوان اللّه عليه - كه در كتاب ((شافى )) خودش - كه در علم نَسَب است - ذكر نموده و سند آن را به جدّ خود محمد بن عُمَر مى رساند. محمد گويد: شنيدم از پدر خود عمر بن على بن ابى طالب عليه السّلام كه اين حديث را از براى دايى هاى من از آل عقيل ، نقل مى نمود و گفت : چون برادر من امام حسين عليه السّلام از بيعت با يزيد پليد، امتناع نمود من در مدينه طيّبه به منزل او رفتم و او را تنها يافتم ، گفتم :
فداى تو گردم ، اى ابا عبداللّه ! برادرت امام حسن عليه السّلام به من خبر داده حديثى را كه از پدر بزرگوار خود شنيده بود. چون سخن را به اينجا رسانيدم گريه بر من پيشى گرفت و نگذاشت كه سخن را تمام كنم و صداى من به گريه بلند گرديد پس آن جناب مرا در آغوش كشيد و فرمود كه آيا برادر من به تو چنين خبر داده كه من كشته خواهم شد؟
گفتم : چنين امرى بر تو مبادا.
پس فرمود: تو را به حق پدرت سوگند مى دهم كه آيا برادرم به تو خبر داده از كشته شدن من ؟ گفتم : چنين است . اى كاش كه دست خود را مى دادى و با اين گروه بيعت مى نمودى ؟ فرمود: خبر داد پدرم كه رسول خدا به او خبر داده كه او و من كشته خواهيم شد، قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود، آيا تو چنين مى پندارى كه آنچه تو از آن مطلّع هستى ، من از آنها بى خبرم ؟! به خدا سوگند! هرگز خوارى و ذلّت از براى خود نخواهم پسنديد. البته مادرم فاطمه زهرا در روز قيامت پدرش رسول خدا را ديدار خواهد نمود و شكايت خواهد كرد از ظلم و ستمى كه ذُريّه او از اين امت ديدند. داخل بهشت نشود هر كسى كه فاطمه را در حق ذرّيه او، اذيّت نموده باشد. سيّد ابن طاوس چنين گويد كه شايد بعضى كسانى كه راهنمايى نشده اند به سوى معرفت داشتن به اينكه شرافت سعادت به شهادت است ، چنين اعتقاد دارند كه به مانند چنين حالى از شهادت نمى توان خداى متعال را عبادت نمود، آيا چنين كس نشنيده كه خداى متعال در قرآن راست گفتار ذكر
نموده كه تكليف فرموده گروهى از امتهاى سابق را كه نفس خود را به قتل رسانند آنجا كه فرموده : ((فَتُوبُوا...))(11) پس توبه كنيد! و به سوى خالق خود باز گرديد و خود را به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است . و شايد چنين گمان دارد كه در آنجايى كه خداى متعال ذكر فرموده : ((وَلا تُلْقُوا...))(12) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد. آن ((تهلكه )) كه از آن نهى فرموده ، كشته شدن باشد و حال آنكه چنين نيست ، بلكه تعبّد به شهادت يافتن از اَبْلَغِ درجات سعادت است . و به تحقيق ذكر نموده صاحب كتاب ((مقتل )) آن روايات آن از امام جعفر صادق عليه السّلام است كه از ((اَسْلَم )) چنين روايت گرديده در تفسير اين آيه شريفه ((لا تُلْقُوا...)) كه ((اَسْلَم )) گفت : در يكى غزوات به جهاد رفتيم ، در نهاوند يا بلد ديگر؛ و ما مسلمانان و دشمنان دو صف بسته بوديم چنان صفها كه مانند آن را در طول و عرض ‍ نديده ام ، كُفّار روم پشت به حصار شهر خود داده بودند يعنى پشت ايشان محكم بود؛ پس مردى از ميان صف مسلمين بر صف دشمن حمله نمود، مردم گفتند: ((لا إِلهَ...))، اين مرد خود را به مهلكه انداخت . ابوايوب انصارى رحمه اللّه كه در آن معركه حاضر بود به جماعت مسلمانان ، گفت كه شما اين آيه را چنين تاءويل ننمائيد كه اين مرد كه طالب شهادت شده بر دشمن حمله نموده ، خود را در ((تهلكه )) انداخته است ، چنين نيست كه شما را گمان است ؛ بلكه اين آيه شريفه در شاءن ما نازل گرديد كه چون ما مشغول بوديم به يارى نمودن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و عيال و اموال خويش را وا گذارديم و ترك نموديم كه در نزد آنها بمانيم و آنچه را كه فاسد گرديده اصلاح آن نمائيم . سپس رفته رفته به واسطه آنكه از آنها غفلت نموديم ضايع گرديدند و از اين جهت ، خداوند تعالى اين آيه را نازل فرمود از جهت آنچه كه در خواطر مُخَمّر داشتيم و خيال نموديم كه از يارى پيغمبر دست برداريم و به اصلاح خود بكوشيم . معنى آيه اين است كه : اگر شما ترك يارى رسول خدا نموديد و در خانه هاى خود اقامت كرديد چنان است كه خود را به دست خويش در مهلكه انداخته باشيد و خداى تعالى بر شما خشم خواهد گرفت و به اين واسطه هلاك خواهيد گرديد. پس اين آيه شريفه ردّى بود بر ما از آنچه گفته بوديم و بر آن عزم نموده بوديم كه در خانه ها اقامت گزينيم و ترغيبى مؤ كّد بود بر آنكه ما مسلمانان با كفار جنگ بنماييم و نازل نگرديده بر آن كس كه بر دشمن حمله آوَرَد و اصحاب خود را نيز ترغيب كند تا مانند او جهاد كنند و فيض شهادت را در راه خدا به اميد اجر و ثواب طلبد. سيّد ابن طاوس مى گويد: اين مطلب را در خطبه همين كتاب خود سابقا ذكر نمودم و بعد از اين هم ذكر خواهد شد آنچه پرده از روى اين اسباب بردارد.
ادامه دارد..






فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۱ شهریور ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: mohamad.rs20
پیام: ۱,۵۹۹
عضویت از: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: TIERRA
طرفدار:
- PUYOL
- RONALDINIHO_RIVALDO
- PERSPOLIS
- SPAIN
- ALI KARIMI_MEHDI MAHDAVIKIA
- JURGEN KLOPP
- HOSEIN FARAKI
گروه:
- کاربران عضو
شب عاشورا بود امام برای جمعی که در حضور ان حضرت بود سخنانی فرمود تا ان ها را بسوی رستگاری راهنمایی کند
امام به انها فرمود اگر حق الناسی به گردن دارید به این جنگ نیایید که برگشتی در ان نیست و بر طرف کردن حق الناس برای شما بهتر است امام برای اینکه انهایی که میخواستند برن خجالت نکشن چراغ ها را خامو ش کرد
72 نفر یار واقعی امام،امام به ان ها از بین 2 انگشت مبارکش جایگاهشان را در بهشت نشان میداد برای ان ها ان شب چه اتفاقی افتاد
غیر از ان بود که ان شب خیلی ها از ان ها نخوابیدن
غیر از ان بود که ان شب یاران امام با شمشیر رقص عربی میکردن
غیر از ان بود که وقتی یکی از یاران امام که بسیار جنگ اور بود پا میدان گذاشتن سپاه دشمن پا به فرار گذاشتن ولی شوق شهادت باعث شد که زره خود را در بیارد و در بعضی از نقل هل امده که بالا تنه ی خود را کاملآ لخت کرد
اینجور شوق داشتن با حضرت زینب چه کرد ایا او نمیتوانست او هم برود و به شهادت برسد تا به ان جایگاه والا برسد ولی از ان موقعیت چشم پوشی کرد تا به هدفی والاتر و به ثمره رساندن ان خون ها برسد
خدایا تو را به درد های دل حضرت زینب ظهور اقا را برسان




برای شادی روح پدر بزرگ و بزرگوارم

صلوات
۲ شهریور ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
ادامه..
راويان حديث بعد از گزارش مذاكرات امام با وليد و مروان لعين ، چنين گفته اند كه در صبح آن شبى كه حضرت امام حسين عليه السّلام به خانه وليد، تشريف فرما شده بود بار سفر مكه را بست و متوجه خانه خدا گرديد و سه روز از ماه شعبان سال 60 از هجرت
گذشته بود كه وارد شهر مكه معظمه شد و باقى شعبان و ماه رمضان و ماه شوال و ماه ذى القعده را در مكه اقامت فرمود.
راوى گويد: عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن زبير به خدمت آن جناب آمدند و اشاره نمودند كه در مكه بماند. امام عليه السّلام در جواب فرمود: جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا امر فرمود به امرى كه ناچار بايد به جا بياورم .
پس ابن عباس از خدمت آن جناب مرخص گرديد در حالى كه مى گفت : واحُسَيْناهُ! سپس عبداللّه بن عمر به خدمتش رسيد و اشاره نمود كه با گروه ضلال صلح نمايد و بيم داد او را از آنكه قتال كند.
امام فرمود: اى اباعبدالرحمان ! ندانسته اى كه از پستى و خوارى دنيا در نزد خداى تعالى بود كه سر مطهر جناب يحيى بن زكريا عليه السّلام را به هديه و تعارف بردند از براى سركشى از سركشان بنى اسرائيل ؛ آيا ندانسته اى كه بنى اسرائيل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پيغمبر را مى كشتند؟!!
سپس در بازارهاى خود مى نشستند و خريد و فروش مى نمودند، كه گويا هيچ كارى نكرده بودند؛ پس خدا متعال تعجيل نفرمود در انتقام كشيدن از ايشان بلكه بعد از مدتى گرفت ايشان را مانند گرفتن شخص صاحب عزّت و انتقام كشنده .
اى عبداللّه ! بپرهيز از خشم خداى تعالى و دست از يارى من برمدار.
راوى گويد: چون اهل كوفه شنيدند كه حضرت امام حسين عليه السّلام به مكه معظمه رسيده و از بيعت كردن با يزيد پليد امتناع دارد، همه در خانه سُليمان ين صُرَد خُزاعى مجتمع گرديدند و چون جمعيت ايشان كامل گرديد، سليمان بن صرد برخاست و خطبه اى خواند و در آخر خطبه خود گفت : اى گروه شيعيان ! شما دانستيد كه معاويه لعين به دَرَك رفته و به سوى غضب خداى تعالى روى آورده و به نتايج كردار خويش رسيده و فرزند پليد آن ملعون به جاى پدر خبيث خود نشسته و حضرت امام حسين عليه السّلام از بيعت كردن با او رو گردانيده است و از ظلم طاغوتيان آل ابوسفيان - لَعَنَهُمُاللّهُ - به سوى مكه معظمه فرار نموده است و شما، شيعيان او هستيد و از پيش ، شيعه پدر بزرگوار آن حضرت بوده ايد و امروز آن جناب محتاج است كه شما او را يارى نماييد؛ اگر مى دانيد كه او را يارى خواهيد نمود و در ركاب او با دشمنان او، جهاد خواهيد كرد عرايض خود را به آن جناب بنويسيد؛ اگر مى ترسيد كه مبادا سستى در يارى او نماييد و از دور او متفرق گرديد، در اين صورت ، اين مرد را مغرور و فريفته خود نسازيد.
راوى گويد: اهل كوفه نامه اى به خدمت آن جناب نوشتند به اين مضمون كه ((بِسْمِ اللّهِ...)) اين نامه ايست به سوى حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام ، از جانب سُليمان بن صُرَد و مُسَيَّب بن نَجَبَه و رِفاعة بن شَدّاد و حبيب بن مُظاهِر و عبداللّه بن وائل و از جانب ساير شيعيان آن حضرت از جماعت مؤ منان كه سلام ما بر تو باد!.
امّا بعد؛ حمد و سپاس آن خداوند ى را سزاست كه آن كس را كه دشمن تو و دشمن پدر تو از سابق بود هلاك نمود. آن مرد جبّار و عنيد و ستمكار كه امور اين امّت را به ظلم تصرف كرد و غنيمت ها و اموال ايشان را غصب نمود و بدون آنكه امت راضى باشد آن مرد بر ايشان امير و حكمران گرديد. پس از آن ، اَخْيار و نيكوكاران را كشت و ناپاكان و اشرار را باقى گذارد و مال خدا را سرمايه دولتمندى ظالمان و سركشان قرار داد. پس دور باد از رحمت خدا، چنانكه قوم ثمود از رحمت خدا دور گرديدند.
پس ما را امام و پيشوايى جز تو نيست ، بيا به سوى ما كه شايد خدامتعال ما را به واسطه تو بر اطاعت حق مجتمع سازد و اينك نُعمان بن بشير - حاكم كوفه - در قصر دارالاماره مى باشد و با او از براى نماز جمعه و نماز عيد حاضر نمى شويم و اگر خبر به ما برسد كه حركت فرموده اى ، او را از كوفه بيرون خواهيم نمود تا به شام برگردد. اى فرزند رسول خدا، سلام ما بر تو و رحمت و بركات الهى بر پدر بزرگوار تو باد! ((وَلا حَوْلَ...)) بعد از آن ، نامه مزبور را روانه خدمت آن جناب نموده و پس از آن ، دو روز ديگر درنگ كردند. بعد از دو روز جماعتى را به خدمتش فرستادند كه با ايشان يك صد و پنجاه طُغرى عريضه از يك نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر بود و در آن نامه هاى امضا شده خواهش نموده بودند كه آن حضرت به نزد ايشان تشريف فرما گردد.
و با وجود اين همه نوشته ، آن حضرت ابا و امتناع مى فرمود و اجابت خواهش ايشان را نفرمود تا اينكه در يك روز ششصد عريضه و كتابت ايشان به خدمت آن جناب رسيد و همچنان نامه از پس نامه مى رسيد تا آنكه در يك دفعه و به چندين دفعات متفرقه ، دوازده هزار نوشته ايشان در نزد آن جناب مجتمع گرديد.
راوى گفت كه بعد از رسيدن آن همه نامه ها، هانى بن هانى سَبيعى و سعيدبن عبداللّه حنفى با نامه اى كه بر اين مضمون بود از كوفه به خدمتش ‍ رسيدند و اين ، آخرين نامه بود كه به خدمت آن حضرت رسيده بود.
در آن نوشته بود:
((بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ))
عريضه اى است به محضر حسين بن على امير مؤ منان عليه السّلام
از جانب شيعيان آن حضرت و شيعيان پدر آن جناب عليه السّلام
اما بعد؛ مردم انتظار قدوم تو را دارند و بجز تو كسى را مقتداى خود نمى دانند؛ پس يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! بشتاب و تعجيل فرما، باغها سبز شده و ميوه هارسيده و زمين ها پر از گياه و درختان سبز و خرم و پر از برگ گرديده ؛ پس تشريف بيار و قدم رنجه فرما، چنانچه بخواهى ، پس خواهى رسيد به لشكرى آراسته و مهيا.
سلام و رحمت خدا بر تو باد و بر پدر بزرگوار تو كه پيش از تو بود.))

ادامه دارد..




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۵ شهریور ۱۳۹۰
پاسخ به: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
ادامه..
چون نامه به خدمت آن جناب رسيد، هانى بن هانى سَبيعى

و سعيد بن عبداللّه حنفى را فرمود كه به من خبر دهيد كه اين نامه را چه كسانى نوشته اند و كه به شما داده ؟
عرض نمودند: يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! شَبَث بن رِبْعى ، حَجّار بن اءَبْجَر، يزيد بن حارث ، يزيد بن رُوَيْم ، عُروة بن قيس ، عمرو بن حجّاج و محمد بن عمير بن عطار نوشته اند.
پس آن جناب برخاست و دو ركعت نماز در ميان ((ركن )) و ((مقام )) به جاى آورد و در اين باب از خداى متعال طلب خير نمود. سپس جناب مسلم بن عقيل را طلبيد و او را از كيفيت حال مطّلع گردانيد و جواب نامه هاى كوفيان را نوشت و به وسيله جناب مسلم ارسال نمود و در آن وعده فرمود كه در خواست ايشان را اجابت نمايد و مضمون آن نامه اين بود:
((به سوى شما پسر عموى خود مسلم بن عقيل را فرستادم تا آنكه مرا از آنچه كه راءى جميل شما بر آن قرار گرفته ، مطلع سازد.))
پس جناب مسلم با نامه آن حضرت ، روانه كوفه گرديد تا به شهر كوفه رسيد.
چون اهل كوفه بر مضمون نامه آن حضرت عليه السّلام اطلاع يافتند خرسندى بسيار به آمدن جناب مُسْلم اظهار داشتند و او را در خانه مختار بن ابى عبيده ثقفى فرود آوردند و گروه شيعيان به خدمتش آمد و شد مى كردند و چون گروهى بر دور آن جناب جمع مى آمدند، نامه امام عليه السّلام را بر ايشان قرائت مى نمود و ايشان از غايت اشتياق به گريه مى افتادند. به همين منوال بود تا آنكه هيجده هزار نفر با آن جناب بيعت نمودند و در اين اثناء، عبداللّه بن مسلم باهلى ملعون ، عمارة بن وليد پليد، عمربن سعد عنيد، نامه اى به سوى يزيد ولدالزنا مرقوم داشتند و آن پليد را از كيفيت حال جناب مسلم بن عقيل ، با خبر نمودند و براى يزيد چنان صلاح دانسته و به او اشاره كردند كه نُعمان بن بشير را از حكومت كوفه منصرف دارد و ديگرى را در جاى او منصوب نمايد. يزيد پليد نامه اى به سوى ابن زياد لعين - كه در بصره حاكم بود - نوشت و منشور ايالت كوفه را به ضميمه حكومت بصره به او بخشيد و او را به كيفيت حال و امر جناب مسلم بن عقيل و حال حضرت امام حسين عليه السّلام آگاه نمود و تاءكيد بسيار كرد كه جناب مسلم را به دست آورده و او را شهيد نمايد. پس ‍ عبيداللّه بن زياد پليد مهياى رفتن شهر كوفه گرديد و از آن طرف حضرت ابى عبداللّه الحسين عليه السّلام نامه اى به جانب اهل بصره و به گروهى از اشراف و بزرگان آن شهر، روانه داشت و آن نامه را به دست غلام خود سليمان - كه مُكنّى بود به ((ابورزين )) - سپرده ، روانه بصره فرمود و آن نامه مشتمل بود بر دعوت نمودن ايشان به آنكه آن جناب را يارى نمايند و قيد اطاعت او را به گردن نهند و از جمله آن جماعت يزيد بن مسعود نَهْشلى و مُنْذر بن جارود عَبْدى بود.
يزيد بن مسعود، طائفه بنى تميم و بنى حنظله و بنى سعد را طلب كرد و ايشان را جمع نمود؛ چون حاضر گرديدند گفت : اى جماعت بنى تميم ، آيا مرا در حق خويش چگونه به جا آورديد و حسب و موقعيت مرا در ميان خود چگونه يافتيد؟
همگى يك صدا گفتند: بَخٍ بَخٍ؛ بسيار نيكو و به خدا سوگند كه تو را مانند استخوانها و فقرات پشت و كمر خود و سر آمد فخر و نيكنامى و در نقطه وسط شرافت و بزگوارى ، يافتيم . حقّ سابقه بزرگوارى مر توراست و تو را در سختى ها ذخيره خود مى دانيم . گفت : اينك شما را در اينجا جمع نموده ام از براى امرى كه مى خواهم در آن امر با شما هم مشورت كنم و هم از شما اعانت طلبم .
همگى يك صدا در جواب گفتند: به خدا قسم كه ما همه شرط نصيحت به جا آوريم و كوشش خود را در راءى و تدبير دريغ نداريم ؛ بگو تا بشنويم . پس يزيدبن مسعود گفت : معاويه به جهنم واصل گرديد و به خدا سوگند، مرده اى است خوار و بى مقدار كه جاى افسوس بر هلاكت او نيست و آگاه باشيد كه با مردن او در خانه جور و ستم شكسته و خراب و اركان ظلم و ستمكارى متزلزل گرديد و آن لعين ، بيعتى را تازه داشته و عقد امارت را به سبب آن بر بسته به گمان آنكه اساس آن را مستحكم ساخته ؛ دور است آنچه را كه اراده كرده ، كوششى سست نموده و يارانش در مشورت ، او را مخذول ساخته اند و به تحقيق كه فرزند حرام زاده خود يزيد پليد شرابخوار و سرآمد فجور را به جاى خود نشانيده ، ادعا مى كند كه خليفه مسلمانان است و خود را بر ايشان امير مى داند بدون آنكه كسى از مسلمانان بر اين امر راضى و خشنود باشد با آنكه سرشته حلم و بردبارى او كوتاه و علم او اندك است به قدرى كه پيش پاى خود را ببيند، معرفت به حق نداد. ((فَأُقْسِمُ بِاللّهِ قَسَماً...)) به خدا سوگند! جهاد كردن با يزيد از براى ترويج دين ، افضل است در نزد خداى تعالى از جهاد نمودن با مشركان . و همانا حسين بن على عليه السّلام فرزند دختر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ، صاحب شرافت اصيل و در راءى و تدبير محكم و بى عديل است . صاحب فضلى است كه به وصف در نمى آيد و صاحب علمى كه منتها ندارد، او سزاورتر است به خلافت از هركسى ، هم از جهت سابقه او در هر فضيلتى و هم از حيث سن و هم از بابت تقدّم و قرابت او از رسول صلّى اللّه عليه و آله ؛ عطوف است بر صغير و مهربان است نسبت به كبير؛ پس گرامى پادشاهى است بر رعيت و نيكو امامى است بر مردم و به واسطه او، حجّت خدا بر خلق تمام و موعظه الهى به منتها و انجام است ؛ پس از ديدن نور حق كور نباشيد و كوشش در ترويج باطل ننمائيد و به تحقيق كه صخربن قيس شما را در روز جَمَل به ورطه خذلان مخالفت با على عليه السّلام در انداخت تا اينكه با حضرتش در آويختيد. پس اينك لوث اين گناه را با شتافتن به يارى فرزند رسول صلّى اللّه عليه و آله از خود بشوييد و ننگ اين كار را از خويشتن برداريد. به خدا سوگند! هيچ كس كوتاهى نكند از يارى آن جناب جز آنكه خد مذلّت رادر اولاد او به ارث گمارد و عشيره و كسان او را اندك نمايد و من خود اكنون مهيّا و در عزم جنگم و لباس جهاد بر تن راست نموده
و زره جنگ را در بردارم ، هركس كشته نشد عاقبت بميرد و آنكه فرار كرد از مرگ جان به سلامت نخواهد برد.
ادامه دارد..




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۷ شهریور ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۹
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۲
پیام‌های جدید
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۸ پاسخ
۱۱,۸۲۶,۱۳۲ بازدید
۷ روز قبل
Leo Barca
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۸,۵۷۴,۹۵۶ بازدید
۲۳ روز قبل
armanshah
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۶ پاسخ
۵۵۵,۴۳۶ بازدید
۲۹ روز قبل
مهدی
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۷۳,۶۵۱ بازدید
۱ ماه قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۳۳۲ بازدید
۱ ماه قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۲۷۹ بازدید
۱ ماه قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۳۲,۶۰۰ بازدید
۱ ماه قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۴۲,۸۸۷ بازدید
۱ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۶,۴۲۴ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۳۵,۴۰۲ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۸,۴۵۸ بازدید
۷ ماه قبل
jalebamooz
حاضرین در سایت
۳۶۹ کاربر آنلاین است. (۲۲۵ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۳۶۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!